✍️یوسف کرمی
روز بیستوهشتم ماه صفر سال یازده هجری حضرت محمد مصطفی(ص) رحلت فرمودند. پیامبری که از ناحیه خداوند تبارک و تعالی به تاج اکمال دین و اتمام نعمت و مُهر پایان بر سلسله ارسال رسول و خاتم نبییّن مفتخر شدند و جان فلسفه بعثت خویش را مکارم اخلاق(انما بعثت لاتمم مکارم الخلاق) معرفی و در حیات طیبه شصتوسه ساله، در همه ابعاد زندگی به تمامی، تجلی بخش عینی و عملی فلسفه بعثت خود یعنی همان اکمال اخلاق شدند.
راستگویی، امانتداری و خوش خُلقی سه خصلت بارز انسانی محمد(ص) بودند تا او را به نیکی در جمع عام و خاص شهره و قابلیت مصطفای را در پیشگاه الهی به او ارزانی دارند.
چقدر دشوار است که رسالت چنین پیامبری را تنها به ابلاغ معدودی دستورات امر و نهی خلاصه کردن، درحالیکه پیامبر(ص) صرفا مامور به ابلاغ نبود؛ بلکه رفتارش تجلی بخش عینی آیات و بینات خداپسندانه و درس آموز برای تمامی بشر در طول تاریخ باید دانست.
چنانکه مبرهن است ابلاغ رسالت نبیاکرم(ص) بعد از اکمال شخصیت حاصل شد. چون خداوند تبارک و تعالی هدف از ارسال رسولان را تنها به اصلاح و هدایت بشر قرار نداده، بلکه مکتب الهی در انتخاب و ارسال رسولان قبل از اصلاح و هدایت بشر معطوف به اکمال یک مخلوق بنام انسان در جهان مخلوقات بوده تا اصلاح و هدایت حاصل این اکمال باشد.
بر همین اساس، پیامبران در سایه تعالیم و تربیت انبیای قبلی و جهد و کوشش تام و تمام خود و عنایت ویژه الهی قابلیت اکمال بشریت را یافته و بهواسطه همین اکمال لیاقت و قابلیت الگو و مورد علقه دیگران بودن را نصیب خویش ساختهاند.
خداوند هم با عنایت به این سرمایه و قابلیت عظیم شخصی پیامبر(ص) بار رسالت را به آن آیه و نشان کامل الهی تفویض فرموده است. چون اسلام تنها نماد دعوت پیامبر(ص) است در حالیکه نهاد دعوت او انسان شدن است.
پیامبر(ص) تنها به واسطه اکمال انسانیت خویش مجاز به بالا بردن تابلوی اسلامیت از ناحیه الهی شد. این نهاد انسانیت هم به تمام در عرصه اخلاق مجال تجلی خواهدیافت.
چون اخلاق اعم از کانتی یا غیرکانتی آن، فارغ از حیطه فردی، تنها در حوزه تعاملات جمعی تجلی پیدا میکند. فرد تنها بعنوان عضوی از یک تعامل جمعی به سازکار اخلاق حاجتمند خواهد بود و به محض خروج از این تعامل و قرار گرفتن در عزلت تنهایی هرگز محتاج اخلاق نخواهدشد. آنجا دیگر تنها تقید و تعامل خویش با خدا معنا مییابد.
آن فخر و مباهات به خویش توسط پروردگار (فتبارکالله احسن الخالقین) به قول فلاسفه تنها به ضاحک، ناطق و یا عاقل بودن انسان خلاصه نمی شود، بلکه ناظر به قابلیت و ظرفیت انسان به تمامی بدیها و خوبیهای جاری در جهان خلقت خواهد بود که میتواند بشر را در مدار صفر تا صد درجه بپراکند و در مقام تمثیل از هیتلر تا گاندی و یا از استالین تا نلسون ماندلا را شاهد مثال آورد.
هیچ مخلوقی را در جهان خلقت نمی توان یافت که دارای چنین پتانسیل و ظرفیتی بالا و والا باشد و اوصاف هیچ مخلوقی را نمیتوان تصور کرد که انسان توانایی انجام آن را نداشته باشد. این همان رمز فتبارکالله است.
پس بیستوهشتم صفر روز رحلت انسان کاملی است که از هرجهت اتکا و اجتهاد به آن مرضی پروردگار و خیر و سعادت دنیوی و اُخروی انسان را میسر خواهد ساخت.
انبیا و اولیای الهی کسانی هستند که نهتنها از همه بدیها گذشته، بلکه در اوج قلعه خوبیها سکنا گزیده و چون خورشیدی فروزان راه را از بیراهه بر رهروان مینمایانند.
این تسلسل خوبیها در نهایه دینداری مصلحتاندیشانه را به معرفتاندیشانه و از آن به تجربتاندیشانه رهنمون میگرداند.
خوشابهحال آنهایی که با اقتدای خالصانه در جوار حضرت محمد مصطفی(ص) آن نزدیکترین نزدیک به خدا تبارک و تعالی ایستاده و بر منتظران مشتاق نورافشانی میکنند تا آنها نیز توفیق تقرب را یافته و منشاء نور برای انسانهای دیگر باشند.