شورای سردبیری جامعه نو
اقدامات دولتهارا میتوان از جنبه پیشرانههای آنها به دوگروه تقسیم کرد: اقدامات ارادی و ابتکاری به عنوان کنش(مثل تصمیم علیه سپاه پاسداران توسط دولت ترامپ یا تصمیم حضور نظامی ایران در سوریه ) و اقدامات واکنشی و اجباری(مثل تصمیم متقابل ایران در باره ارتش ایالات متحده یا بستن پل مرزی بین ونزوئلا و کلمبیا توسط مادورو). اقدامات ارادی و کنشی معمولا فکر شدهتر و دارای تاثیر تهاجمیاند و در نقطه مقابل آنها، اقدامات انعکاسی و اجباری بیشتر غریزی و دفاعی هستند ؛ ماهیت واکنش دارند و از بین گزینه های محدود انتخاب میشوند.
شاید فرض شود که گونه نخست بر دومی برتری دارد ، اما در واقع آن دسته از اعمالی را میتوان بهتر دانست که بر اساس ملاحظات استراتژیک دارای افق وسیع و بخوبی فکر شده دردستور اجرا قرار میگیرند. بنابراین در واقع کسی ابتکار عمل واقعی را در دست میگیرد که از بهره هوشی بالا تر و قدرت محاسباتی بیشتر برخوردار است. نمونه برجسته و حاضر برای درک موضوع خروج امریکا از برجام و درگیر شدن ایران در یمن است. هردو با این تصور رخ دادهاند که مسیر خوبی برای افزایش نفوذ و قدرت بینالمللیاندو برمبنای محاسبه اشتباه از توانایی در دسترس رخ داده اند.: ایالات متحده علیرغم استفاده از نفوذش روی کشورهانتوانسته انهارا به دنبال بکشاند و ایران امکان استفاده از سرمایهگذاری در ماجرای یمن راندارد.
در ماجرای اخیر ، تقریبا تمامی واکنشها و پاسخها را انفعالی و انعکاسی یافته ایم. علت آن این است که نظام منتظر است ببیند آمریکا چه میکند تا واکنش نشان دهد و ناظران هم به همین سان ،تنها میتوانند پیشنهاداقدامات متقابل و واکنشی بدهند. بدتر آنکه برای ناظران ایرانی تنها اقدام در دسترس ، بازی کردن با برجام است. اخیر یکی از ناظران ۵ پیشنهاد در مقابل حکومت قرار داده است که درهر پنج مورد بند اول پیشنهاد یا بقای در برجام و یا خروج از آن است. گویی ذهن ما قفل شده است .
امابرون رفت از این تنگنا و در رفتن از دست آن تیم جنگ طلب ، ربطی به ماندن و نماندن در برجام ندارد. به مذاکره علنی یا مخفی با ترامپ(که درباره آن هم حرف زده میشود ) ربط ندارد. به ابتکارعمل حکومت ما در بیرون آمدن از هزارتوی شرربار خاور میانه بستگی دارد. به اینکه تیم ترامپ نتواند ما را با دولتهای عرب درگیر کند. استدلال روشنی دارد . در روش ترامپ و اسرائیلی ها، عاقلانهترین راه این است که ایران را در یک جنگ نیابتی با پول و توانایی اعراب از پا درآورند. حتی اگر اعراب بادرک این دام از آن بجهند، با شروع هر گونه درگیری با آمریکا ایران مجبور خواهد بود در خاک و آبهای اعراب به سراغ نیروهای آمریکایی برود (قطر، عراق،…)و احتمال عدم درگیری با اعراب در حین جنگ با آمریکا بسیار پایین است. مشکل بزرگ این است که همین الان هم ایران تا گلو در ماجراهای عربی فرورفته است و توطئه گران آمریکایی مشکل زیادی در غرق کردن ایران در درگیریهای قومی و فرقهای نخواهند داشت. از این دامگههای مرگبار چگونه باید گریخت؟
بهترین مسیر پیش روی ایران که در دوسال اخیر از پا گذاشتن در آن خودداری کرده است ، متوازن کردن دکترین دفاعی بر اساس “استراتژی خارپشت” بوده است؛ از بین بردن احتمال درگیری ، احتراز از موقعیتهای خطرزا ، تبدیل روابط و اتحادهای سیاسی به وابستگیهای تجاری و اقتصادی درخاورمیانه. اما ما از مسیر متفاوتی رفتیم. عمیقتر کردن فرورفتگی جای پا درسرزمینهای عربی با توجیهات ایدئولوژیک و عقیدتی ، در واقع یک باتلاق میلیتاریستی از کار درآمد که عواقب گریز ناپذیر دارد: در ذهن رهبران عرب ، نشانه ای از درستی حرفهای اسرائیلی ها و آمریکایی تلقی شد. بدبختی بزرگتر آن بود که خودمان هم باور کردیم درخاورمیانه برگ از درخت نمیافتد مگر به اراده ما.
برگردیم به جستجوی آن راهحل: هنوز دیر نشده و به جای اقدامات واکنشی و ادعای تلافی و عمل انفعالی ، فارغ از آنکه آمریکایی ها از ما چه میخواهند یا چه چیز باعث رضایت خانواده سعودی یا افزایش جسارتش میشود، آنچه را انجام دهیم که ما را بیش از آنچه به دیگران مشغول میکند به مسائل خودمان متوجه میکند. فرقی نمیکندکدام دیگران . لبنانی، یمنی،فلسطینی، سوری، بحرینی، اسرائیلی یا حتی عراقی. و فرقی نمیکند به چه دلیل به آنها مشغول بوده ایم : دفاع از حقوق ستمدیدگان یا آن داستان عمق استراتژیک یا چیز دیگر. درعمق لانه به مسائل مبرم خود و استراتژی دفاعی متفاوتی اندیشه کنبم. دکترینی دفاعی ، که محاصره شدگان توسط دارودستههای جنایت پیشه ، همسایگان دشمنخو، و اوضاع بد اقتصادی را در میبرد تا در شرایط مطمئن به تیز کردن تیغ خود برای روز احتمالی دفاع بپردازند. ما به آن استراتژی خارپشت میگوییم.