- محمد مساعد / منبع: کانال تلگرامی ” شبکه جامعهشناسی علامه “
حکایتِ مدارسی که «مدیران آینده» کشور را میسازند حکایتِ تازهای نیست. خصوصاً در کشور ما که سیاست همواره میل به شخصی شدن دارد و تحصیلات مناسب در کنار نسبت فامیلی میتواند مسیر رشد فرزندان خواص را تضمین کند این مدارس اهمیت بیشتری نیز پیدا میکنند.
همزمان، گروههای سیاسی کشور نیز همواره مایل بودهاند قدرت خود را با تربیت نیروهایی «وفادار» و «مرغوب»، مستحکمتر کنند. از مدارسی مانند «مدرسه حقانی» که در دهه سی شکل گرفتند و دانشآموختگانش از دو دهه بعد تا همین امروز قدرت سیاسی-امنیتی اول کشور ماندهاند تا مدارس متعلق به گروههای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب که مشغول تربیت مدیران آینده کشور هستند، همگی بر همین اصل شکل گرفتهاند.
این روزها در پی مصاحبه همسر غلامعلی حدادعادل درباره مدارس غیرانتفاعی متعلق به این خانواده، موجی از اعتراض عمومی و رسانهای به این مدارس شکل گرفته است. مدارسی که زمینهای گرانقیمتشان یا مصادرهای هستند یا با ارقامی ناچیز از اموال عمومی خریداری شدهاند. دانشآموزان این مدارس که از طبقه مرفه و متعهد هستند در این مدارس از امکانات آموزشی بهتری برخوردارند و از همان آغاز، آینده شغلی و سیاسی خود را در ارتباط با همکلاسیها و صاحبان مدرسه و گروههای سیاسی مورد حمایتشان شکل میدهند. هر خانوادهای نیز بسته به توان خود تلاش میکند شانس تحصیل در مدارسی را که به کانونهای قدرت و ثروت نزدیکتر هستند برای آقازاده دلبند خود فراهم کنند.
در این بین اما مسئله اصلی نه زمینهای مفت و مجانی مدارس این خانواده است نه رانتی که برخوردار بودهاند. به اعتقاد من مسئله اصلی در این بین سازوکاری است که آشکارا نابرابری در آموزش، فرصتها و قدرت را بازتولید میکند و ترسی از نمایش آن هم ندارد. در شرایطی که امکانات آموزشی در کشور وضعیت دردناکی دارند و کتابهای درسی مدارس نیز روز به روز خالی از محتوا میشوند مدارسی که امثال حدادعادل بنا کردهاند همین امروز مشغول تربیت سروران و صاحبانِ آینده ما هستند. سرورانی که روابط، تحصیلات و ثروت بیشتری نسبت به ما «عوام» دارند و در آینده توجیه برتریشان بر فرزندان ما چندان سخت نیست!