مطهره کاویانی
معصومه علینژاد قمی» معروف به «مسیح علینژاد» در بیستم شهریور ماه ، سال 1355 در قمیکلای بابل متولد شد. فرزند پنجم خانواده است و دو برادر و دو خواهر دیگر دارد. پدرش کشاورز و دستفروش و مادرش خیاط بوده است.
مسیح علی نژاد دو بار ازدواج کرده است در اولین ازدواج خود گفته میشود دلیل این جدایی فعالیت هایی بوده که از طرف مسیح در مطبوعات و رسانه ها صورت میگرفته است و در نهایت از همسرش جدا شد.
مسیح علینژاد در دوران فعالیت مطبوعاتی خود همواره جنجال آفرین بود
علینژاد خبرنگاری را از سال 1378 با روزنامهی «همبستگی» آغاز کرد و بعد از آن خبرنگار پارلمانی خبرگزاری «ایلنا» در مجلس ششم بود. او همچنین در روزنامههای شرق، بهار، هممیهن و اعتماد ملی هم فعالیت داشته است. علینژاد در مجلس شورای اسلامی ششم و هفتم خبرنگار پارلمانی بود. او در سال ۲۰۰۵ پرداخت عیدی ده میلیون ریالی به نمایندگان مجلس را در خبرگزاری ایلنا افشا کرد که جنجال بسیار آفرید و موجب اخراج وی از مجلس شد.
اینها توضیحاتی کلی در باره مسیح علینژاد بود اما هدف این مقاله بحث یا به چالش کشیدن شخصیت او نیست هر چند بعد از مطرح شدن آزادی های یواشکی و دختران انقلاب و مبارزه با حجاب اجباری بسیاری از منتقدان دست به قلم شده و هر کسی از دیدگاه خودش او را نقد کرد. عده ای گفتند مسیح علینژاد آدم نظام است و این کارهایش فقط و فقط برای دور کردن اذهان عمومی از مشکلات و معضلات جامعه است و نسبت آن وزیری که برای بالا بردن مالیات به شاه پیشنهاد داد بعد از اضافه کردن مالیات دستور بدهید خارج کردن باد از معده ممنوع اعلام شود و اینگونه به راحتی حواس مردم را به سمت خارج کردن باد معده در کوچه و پس کوچه شهر آن هم بطور یواشکی پرت کردند و مالیات های چند برابر شده را بدون اعتراض از سمت مردم از آنها گرفتند به مسیح علینژاد دادند. عده ای گفتند حقوق بگیر انگلیس و آمریکاست و عده ای هم گفتند حامی حقوق زنهاست و مدافع حقوق از دست رفته آنها در طول این چهل سال است.
اما
.
.
علینژاد راه رشد در رسانه غربی را خوب میشناسد و خودش را به عنوان محصول به رسانه میفروشد: تصویر یک قربانی که حالا نماینده قربانیهای دیگر شده.
. دختر روستایی که در خانوادهای مذهبی و جغرافیایی بدوی به دنیا آمده و تحت سلطه حاکمان متحجر محبوس بوده. حالا پایش به غرب، این تنها جزیره تمدن، رسیده و موهایش را در باد رها کرده. او میخواهد باقی دختران روستا را از دست مردانی وحشی نجات دهد تا آنها هم باد را در موهایشان احساس کنند.
شوهای علینژاد همان چیزی ست که غرب برای ارضای نژادپرستی و مشروع سازی مداخلاتش در شرق نیاز دارد؛ آنها باید به شرق بیایند تا زنان مظلوم این سرزمینها را از دست مردان عقب ماندهشان و حکومتهای متحجرشان نجات دهند. درست در این لحظه ست که حجاب تبدیل به اسلحه میشود. اسلحهای تبلیغاتی.
علینژاد در کتابش میگوید “من موهای زیادی داشتم، صدای بلندی داشتم، من برای آنها زیادی زن بودم” و در ادامه زنان ایران را “گروگان” مینامد. این همان تکنیک استفاده از جاذبه زنانه در آگهیهای بازرگانی ست. آگهی بازرگانی که پیروزمندانه و مفتخرانه میگوید ما با فشار بر ایران داریم این زنان گروگان را آزاد میکنیم.
علینژاد از سوئد تا بلژیک و از انگلستان تا آمریکا در سفر است و سیاستمداران را با این اسلحه تحت فشار میگذارد تا به ایران نروند و با ایران مراوده نکنند. چرا که زنان بسیاری منتظر کمک غربیهای متمدن برای از سر برداشتن حجاب اند. و برداشتن حجاب همانا و سعادت زن ایرانی همان.
آنچه که رسانه غربی بازگو نمیکند، صدها هزار زن ایرانیاند که در اثر تحریمها و فشارهای خارجی، در تغذیه، بهداشت، تحصیل و همه شاخصهای زندگیشان آسیب دیدهاند. غرب در حالی به حمایت خود از کمپین علینژاد میبالد که ۴۰ میلیون زن ایرانی را تحریم تمام عیار اقتصادی کرده بود.
موهای رها شده در بادِ علینژاد، تصویر آن زن بیمار که دسترسی به دارو ندارد، یا آن دختر تحصیلکرده که شغلش در اثر تحریم از بین رفته را محو میکند. آن زنی سوژه رسانه غربی باید بشود که تایید کننده برتری تمدنی و اخلاقی آنها باشد. تصویری که به فشار و حتی جنگ علیه ایران مشروعیت بدهد.
این الگوی کلاسیک استعماری ست. اروپاییها وقتی آمریکای جنوبی، هند یا آفریقا را غارت میکردند، خود را مشغول «متمدن کردن» جوامع بدوی میدانستند. حالا هم از فاکس نیوز تا گاردین، رابطه غرب با شرق را به مثابه رابطه «متمدن» و «بربر» نمایش میدهند. نه آنچنان که باید مانند «متجاوز» و «قربانی».
علینژاد یک پروژه است. با حمایت و پول مستقیم رسانه دولت ترامپ (صدای آمریکا)، و لابی اسرائیل (یو ان واچ). وقتی ترامپ نمیتواند کشورهایی مانند سوئد و بلژیک را وادار به قطع رابطه با ایران بکند، علینژاد به آن کشورها میرود و اسلحه حجاب را بر پیشانی سیاستمدارانشان میگذارد.
در پارلمان سوئد سیاستمداران این کشور را مواخذه میکند که وقتی در ایران حجاب داشتید به زن ایرانی پشت کردید.
اینگونه علینژاد تلاش میکند معدود ارتباطات اقتصادی ایران را تحت الشعاع حجاب قراردهد. درست مانند لابی «اتحاد علیه ایران هستهای» که تمام شرکتهای غربی برای معامله با ایران تحت فشار میگذارد.
موسسه «یو ان واچ» (لابی اسرائیل در شورای حقوق بشر) و عدهای از سیاستمداران ضد اسلامی مبلغان و حامیان او هستند.
حاصل کار علینژاد روشن است. غرب با قطع رابطه، اعمال تحریم و فشار همه جانبه به زندگی ۴۰ میلیون زن ایرانی آسیب خواهد زد.
اما بعد از تمام این ها که شاید از نظر خیلی ها توهماتی بیش نباشد یک سوال از دخترهای بعضا نوجوان و جوان که پیرو این تفکر هستند دارم
پیروان « آزادی » از نوع « یواشکی » لطفا بگویند چه نسبتی بین « آزادی » و « یواشکی » وجود دارد ؟! کدام آزاد زن و آزاد مردی در تاریخ ، یواشکی به میدان گاه رفت ؟! گاندی آنگاه که مهربانی هدیه می کرد؟ ژاندارک آنگاه که در آتش می سوخت یا…. ؟ کدامیک ؟ کدامیک « یواشکی » به دنبال « آزادی » می گشتند؟ آیا گمان نمی کنید آزادی از نوع یواشکی شوخی گریه داری است که تمام منطق های دنیا را زیر سوال میبرد!
چهارشنبه های سفیدی که بدون شک خاکستری رنگ است برای آنهایی که آن را پاس میدارند در شرایطی که مردان سرزمین من چهل سال است محدود شده اند و آدمی از هر چیز منع شود ناخوداگاه بصورت غریزی به آن جذب میشود را در مقابل دارند.
وقتی در این کشور هنوز آنقدر امنیت نیست که یک زن با آرایش یا حتی بدون آرایش کنار خیابان منتظر تاکسی بماند یا حتی در پیاده رو چند دقیقه ای قدم بزند که اگر این اتفاق بی افتد دست کم ده ماشین مدل بالا و پایین برایش بوق میزنند و پیش پایش ترمز میکنند چقدر بچه گانه است که به دنبال آزادی هستند برای احترام به جایگاه زن.
به دنبال کدام احترام هستید؟؟؟؟ وقتی انواع متلک ها و پیشنهادهای ریز و درشت را در همان چند دقیقه بدون روسری بودن نثارتان میکنند؟؟؟
.
.
.
.
حتی اگر تمام نقدها و تفاسیری که برای جریان آزادی یواشکی و رهبر آن گفته شد اشتباه محض باشد و مسیح علینژاد فقط و فقط هدفش مبارزه با نادیده گرفتن حقوق زنان ایران است ایکاش قبل از چالش چهارشنبه های سفید سه شنبه های چه میدانم سبز آبی یا قرمز به راه می انداخت و از مردان این سرزمین میخواست برای یک روز هم که شده مراقب دهانتان باشید! مراقب چشمهایتان باشید و این موضوع را بصورت فرهنگی در اذهان عموم نهادینه میکرد لزوما هر زنی با آرایش فاحشه نیست هر زنی بدون حجاب فاحشه نیست هر زنی که میخندد یا میرقصد بی حیا نیست آن وقت با افتخار زنان ایران میتوانستند آزادی را نه یواشکی کاملا علنی فریاد بزنند. وقتی زنان ایران نمیتوانند به استادیوم بروند چون مردان نمیتوانند مراقب دهان هایشان باشند فریاد ورود به استادیوم حق مسلم ماست مثل این است که اصرار کنیم لطفا به ما بی احترامی کنید لطفا به ما توهین کنید لطفا مقام زن بودن ما را زیر پاهایتان له کنید.
آزادی حق تک تک انسانهایی است که روی این کره خاکی زندگی میکنند اما لطفا آزادی را با آزرده شدن اشتباه نگیریم؛
خانم مسیح علینژاد بزرگترین مشکل ایران این است که در جوامع غربی قبل از ورود هر چیز مدتها فرهنگش میآید و فرهنگ سازی میشود اما در ایران فرصتی برای فرهنگ سازی نیست پس یک راست خودش می آید و بعد فرهنگش تازه آن هم شاید بیاید شاید هم نه به همین خاطر است که سالهاست هیچ پیشرفتی در کار نبوده. اگر صداقت دارید و هدفتان جز حمایت از زنان چیز دیگری نیست اول چشمها را بشویید و بعد جور دیگر ببینید.