✍️سیدهادی عظیمی، فعال سیاسی اصلاحطلب
آبان۹۸ نمادی از صفآرایی خیابان بود در برابر سیاست. حضور مردمانی بیپناه در خیابان که از سیاست ناامید شدهاند. نمونههای دیگری از این صفآرایی در عراق، لبنان، فرانسه و آمریکا مشاهده شد که هرکدام با توجه به شرایط و ویژگیهای متفاوت داشتند.
اگر در ایران گران شدن قیمت بنزین بهانهای برای خیابانی شدن اعتراضات بود، در لبنان گران شدن قیمت واتساپ و در آمریکا کشته شدن یک سیاهپوست بهانههای آغاز اعتراضات بودند. معترضانی خسته و دلزده که بدیلی برای ارائه ندارند. به خیابان پناه میبرند و میکوشند خیابان را بعنوان تریبونی برای فریادهای خود به خدمت گیرند. آنان خیابان را تبدیل به آتشفشانی میکنند که حسرتهایشان را در آن تلافی کنند.
وقتی دموکراسیها و شبهدموکراسیها نمیتوانند بر همه بخشهای جامعه بتابند و همگان را نمایندگی کنند، خیابان خودنمایی میکند. سیاستورزی که باید در جهت عمومی کردن قدرت وثروت باشد با محدود کردن مستمر دایره خود بخش وسیعی از جامعه را به این نتیجه میرساند که خارج از دایره قدرت و ثروت هستند و نمایندهای برای سخنان و دردهای خود ندارند.
این معترضان شورشیانی هستند که هیچ پناه و ملجایی برای بیان خواستههای خود ندارند و راهکاری جز حمله و تخریب نمییابند. سیاستمداران از دیدن این صحنههای خودجوش اعتراض در میمانند و از خود میپرسند این عصیان از کجاست و گاه دست به قلم میبرند که مبادا سیاستورزی خیابانی موجب فراموشی سیاستورزی انتخاباتی شود.
در هر یک از جوامع صفآرایی خیابان در برابر سیاست به علل مختلف و شکلهای مختلف بروز میکند. جامعه ایران نیز در دو حادثه دیماه۹۶ و آبانماه۹۸ با این نوع شورشهای کور که از بطن جامعه ایران برخاستند، روبهرو شد. درحالیکه جامعه ایران در طول دو دهه گذشته انتخابات پرشوری پشت سر گذاشته بود و گمان میرفت در دهه نود، روند کشور در مسیر دموکراسی تسریع شود و مطالبات به سمت کانالیزه شدن در مسیر صندوق رای پیش میرود.
حوادث دیماه۹۶ و آبانماه۹۸ نشان از تحولاتی در زیر پوست جامعه ایران داد که در اثر رویدادهای اخیر خود را بروز دادند. رویدادهایی که نشان میدهند بخشهایی از جامعه که بهنظر میرسد هر روز بر تعداد آنها اضافه میشود، خیابان را بر انتخابات ترجیح میدهند.
کاهش سرمایه اجتماعی جریانهای سیاسی موجود یکی از مهمترین عوامل تقویت صفآرایی خیابان در برابر سیاست است. جامعه ایران با جریانهایی در عرصه سیاست مواجه است که با افت وجهه و کارکرد روبهرو هستند. از نگاه بخش زیادی از مردم این اختلافنظرها یک بازی است و جریانهای فوق تفاوتی ندارند.
سرمایه اجتماعی جریان اصلاحطلب به دلیل عملکرد دولت روحانی و مجلس دهم تهی شده است. جریان اصولگرا به سبک زندگی و تفکر بخش وسیعی از جامعه ایران بیارتباط و بیاعتناست و به دلیل نوع موضعگیریهایش در محدوده خاصی از بدنه جامعه ایران نفوذ دارد و نمیتواند بیانگر خواستههای بخشهای وسیعی از جامعه باشد.
نگاه منفی به سیاست در تاریخ ایران سابقهای دیرینه دارد که در اشعار شاعران و اقوال مردمان به وفور نمونههای آن موجود است. در جامعهای که هر روز هزاران بار مردمش تکرار میکنند “سیاست پدر و مادر ندارد”، سیاست به اندازه کافی بیآبرو است.
در طول دو دهه گذشته در جامعه ایران پدیده تحقیر سیاست شدت یافته است و از آن بعنوان ابزاری برای حذف رقیب استفاده میشود. نمونه بارز تحقیر سیاست در انتخابات شوراها و مجلس بویژه در شهرهای کوچک و متوسط قابل مشاهده است که خیل وسیعی از نامزدها میکوشند خود را غیرسیاسی نشان دهند. آنها فریاد میزنند ما برای خدمت آمدهایم و سیاسی نیستیم. آنها از آلودگی چهره سیاست در نزد مردم اطلاع دارند.
ترجیعبند بسیاری از برنامههای صداوسیما بیان این جمله است که به جای سیاستبازی به خدمت بپردازید. گویی سیاست با خدمت در تضاد است. درحالیکه سیاست عرصه حل منازعات است و مدیریت منازعات در جامعه در عرصه سیاست و از مجاری رسمی سامان مییابد.
تحقیر سیاست در این مرزوبوم همواره سکه پررونقی داشته است. سالهاست سیاستمداران بهعمد به تخریب سیاست مشغولند تا خود را در برابر افکارعمومی غیرسیاسی و منزه از آلودگی نشان دهند. درحالیکه این نوع تحقیر و تخریب سیاست نتیجهای جز بروز آشوب در جامعه ندارد. جامعهای که سیاست را جز فریب و دروغ نداند و آن را مغایر خدمت بپندارد و هر روز نیز از رسانهها بر این طبل کوبیده شود، راهکارهایی غیرسیاسی برای حل مشکلات خود میجوید.
کارکرد نهادهای نمایندگی مردم نیز در طول سالهای اخیر به شدت آسیب دیدهاند. سالهاست دست زدن به هرکاری برای موفقیت در انتخابات شوراها و مجلس به رفتاری عادی تبدیل شده است و هر دوره نیز بر تاثیرگذرای پول و قومیت در شهرهای کوچک و متوسط افزوده میشود.
تریبونهای رسمی نیز با دامن زدن به خطاهای احتمالی منتخبان مردم در شوراها و مجلس بر وخامت این شرایط میافزایند. این روند تخریب وجهه نهادهای نمایندگی مردم، موجب ناامیدی مردم از این نهادها شده است. بسیاری از شهرهایی که در دیماه۹۶ با آشوب و اعتراض مواجه شدند، در انتخابات ریاستجمهوری همان سال رای بالایی به رییسجمهور منتخب رای داده بودند.
بخش زیادی از جامعه ایران این روزها در شرایط ناامیدی از تغییر است و حس میکنند حضور در انتخابات و استفاده از مجاری رسمی برای تحول و اصلاح ناممکن شده است و همین خود بر شدت نارضایتیها افزوده است. مردم انتظار دارند نتیجه رای آنها و نظرشان به رسمیت شناخته شود و گمان میکنند در شرایط مختلف نظر و رای خود را اعلام کردهاند و به آن بیتوجهی شده است. سخنانی که در محافل غیررسمی و عمومی جامعه بیان میشود؛ بهوضوح نشانه ناامیدی مردم از تغییر است. مردم حس میکنند در شرایط رای دادن ارج میبینند و بعد سخنان و حرفهای گفتهشده کناری نهاده میشود و آنها میمانند و دردهایشان.
خیابان در برابر سیاستورزی صفآرایی کرده است و تحقیر و ناکارآمدی سیاستورزی، تخریب وجهه و کارکرد نهادهای نمایندگی مردم و ناامیدی از تغییر، این صفآرایی را تشدید میکند و بر موجهای پیاپی آن میافزاید.
این صفآرایی، آزمونی برای سنجش بلوغ جریانهای سیاسی است. شاید برخی از جریانهای سیاسی خیابان را انکار کنند و برخی دیگر خواهان تسلیم در برابر خیابان شوند؛ ولی بلوغ سیاسی با پذیرش واقعیت میکوشد خواستههای خیابان را از طریق سیاستورزی ادامه دهد. بلوغ سیاسی حکم میکند یک جریان سیاسی در جهت آشوب و برخورد حرکت نکند؛ ولی خواستههای بدنه جامعه را نیز برای مصالح خود کتمان نکند.
بلوغ یک جریان سیاسی با اصل قراردادن منافعملی نه خیابان را حذف و نادیده میگیرد، نه در آن حل میشود؛ بلکه تلاش میکند از صفآرایی خیابان در برابر سیاست بکاهد و سیاستورزی برای کاهش دردهای مردم تقویت کند. بلوغ سیاسی خواسته بطن جامعه ایران برای تکثر قدرت و ثروت را درمییابد و آزمون بزرگ پیشرو را میبیند.