✍️فرشاد قربانپور
آقای محمود احمدینژاد نامهای نوشته به حسن روحانی و شکایت کرده که چرا در دولتت آزادی سرکوب میشود. بهانه نامه هم برهم زدن تجمعی به مناسبت ۲۲ بهمن در نزدیک خانهاش در میدان ۷۲ نارمک بود که حامیانش میخواستند راه اندازند.
البته برای او که اعلام کرده نامزد انتخابات ۱۴۰۰ است، اساسا این یک مانور انتخاباتی بود و ربطی به تجمع خودجوش ندارد که او در نامهاش اشاره کرده است. اساسا خودجوش، اسم رمز هرتجمع دستوری است.
اما هدف این نوشتار ایراد به خودجوش بودن و یا نبودن تجمع احمدینژادیها نیست. حتی ایراد به تجمع هم نیست که اساسا باید آزاد باشد برای همه.
بلکه هدف این نوشتار آن بخش از تقریرات حضرت ایشان است که نگران محدود شدن آزادی مردم شده است.
برخی ممکن است با خود بیاندیشند، کسی که چنین نگاهی دارد و چنین باوری را در نامه خود به حسن روحانی تشریح میکند، درواقع خود را مدافع آزادی و گسترش آزادیهای مردم میداند و حتما در نگاهبانی از آزادیهای مردم هزینههایی گزاف داده است.
البته احمدینژاد، چهره امتحان پسدادهای است. از این رو لازم نیست به اوهام و تخیلات خود رجوع کنیم و به صورت ذهنی به تخیلبافی بپردازیم.
چرا که همه میدانند محمود احمدینژاد ربالنوع بگمبگم است.
از این رو بهتر دیدم به جای عقدهگشایی شخصی، به مرور چند رویداد بپردازم که شاید حضرت ایشان یادش بیاید که خودش چه بلایی بر سر آزادیهای مردم آورده است.
آقای احمدینژاد در این شکی نیست که مردم همیشه با انواع محدودیتها روبرو بودهاند. اما آنچه در فضای دانشگاهی ایران رخداد، محصول اقداماتی در دوره شما بود.
بگذارید کمی به عقبتر و به پیش از رئیسجمهور شدن شما برویم.
یادتان هست که براساس طرحی در زمان خاتمی قرار شد روسای دانشگاه انتخابی باشند و نه انتصابی؟
یادتان هست که طرح انتخاب اولین رئیس انتخابی از کدام دانشگاه آغاز شد؟
آره، درست است. قرار شد از همان دانشگاهی باشد که شما در آنجا استاد بودید. یعنی از دانشگاه علم و صنعت.
امیدوارم یادتان باشد دوستانتان با آن اولین رئیس انتخابی چه کردند؟
آقای احمدینژاد آن پسگردنیها، پسگردنی به قانون مملکت و به آزادی و به توسعه بود که امروز مانند بومرنگ، برگشته و به خود شما اصابت کرده است.
کاری بود که خودتان کلید زدید.
و پس از اینکه رئیسجمهور شدید عباسعلی عمیدزنجانی رئیس دانشگاه تهران شد که بسیاری این انتصاب را یک واپسگرایی میدانستند. نه دانشجو راضی به این انتصاب بود و نه استاد و شما بیتوجه به این اعتراضها.
با شما بود که پدیدهای مانند بازنشستگی استادان را شناختیم. بهترین استادان این مملکت را از دانشگاه اخراج کردید. رویکرد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی استادان اخراج شده اثبات میکند که کدام راهکار امنیتی سبب شد چنین انقلاب فرهنگی دومی را به نام خود ثبت کنید.
آقای احمدینژاد در دوره شما بود که تمام انجمنهای اسلامی دانشجویان تحکیم را منحل کردید. در دانشگاه فضای گورستانی حاکم کردید، پای همه قلم شد، سالنها و تالارهایی که مملو از جمعیت بودند یکباره مبدل شد به گورستان.
دانشگاهی را که قرار بود بر اساس طرح و برنامه حتی حصارهایش را بردارند و محوطه را مانند پارک کنند چنانچه در تمام ممالک متمدنه کردهاند با آمدن شما نه تنها کنترل بیشتر شد بلکه برای اولین بار در زمان شما بود که معاون وزیر اطلاعات را بر راس دانشگاه تهران گذاشته و گیتهای عبور و مرور الکترونیک هم نصب کردید که گاه حتی استادان و دانشجویان را نیز راه نمیداد.
اینها را که یادتان نرفته؟
آیا اینها گسترش فضای گورستانی و سرکوب مدنیت و فشردن گلوی نازک آزادی نبود؟
آقای احمدینژاد شما یادتان نیست که در دوره شما چگونه دانشجویان عضو دفتر تحکیم وحدت را یکجا بازداشت کردند؟
ماشین ون بردند جلوی دفتر ادوار تحکیم و همه را یکجا سوار کرده و بردند به اوین.
و این زمانی بود که علیاکبر موسویخوئینی دبیرکلشان هم در زندان بود. چرا؟
چون در دولت شما بود که تجمع زنان در میدان هفت تیر را آشوب تلقی کرده و بسیاری را در آنجا بازداشت کردند.
راستی در تجمع ۲۲ بهمن نزدیک خانه شما کسی هم بازداشت شد؟ نشد آقای احمدینژاد. نشد.
آقای احمدینژاد در دوره شما بود که مراسم ۱۴ اسفند و ۲۸ مرداد در احمدآباد ممنوع شد.
آقای احمدینژاد در دوره شما بود که دکتر فریبرز رئیسدانا، استاد اقتصاد به دلیل انتقاد از طرح هدفمندی یارانهها که تخصصش بود به یکسال زندان محکوم شد.
آقای احمدینژاد، اینها یک از هزار خرابکاریهای شماست.اما حالا که شما وارونهگویی تاریخ را پیشه خود ساختهای ما خاطرات واقعی را به شما یادآوری خواهیم کرد.