چندی پیش رسانهها و شبکههای اجتماعی تصویر و خبری از گریه آیتالله «جوادی آملی» فقیه و مفسر قرآن صاحب نفوذ و برجسته منتشر کردند که در آن آیتالله بهره بانکی را معادل ربا دانسته و به خاطر وجود بهره در بانکهای ایران گریه کرده بود.
بررسی صحت و سقم این ادعا و فاصله نجومی این حرف با واقعیتهای اجتماعی و تضاد و تناقض قوی آن با آرا امام موسی صدر و آیتالله بهشتی و … موضوع این یادداشت نیست. اما سخن مفسر قرآن و فقیه صاحب نفوذ آملی و ساکن قم، این روزها از دریچهی دیگری محل اعتنا و توجه جدید و عمیقی پیدا کردهاست.
دریچهای که میتواند محک قوی و معتبر بر سنجش تقوای فقیه مفسر قرآن باشد و عیار شخصیت و صداقت او را شفاف نشان دهد.
کمتر از یکماه پس از آنکه «جوادی آملی» ناگهان از خواب ۳۸ ساله بیدار شد و سود بانکی در جمهوری اسلامی را معادل ربا خواند و بر وجود آن در بانکهای ایران گریست، رسانهها از وجود بیش از ۵۰ حساب بانکی به نام یک آیتالله آملی دیگر در راس قوه قضاییه خبر دادند که فقط وجوه حاصل از سود سپردههای بانکی ــ که جوادی عاملی» آنرا ربا و حرام میداند ــ به آن حسابها واریز میشده است.
در خبرها هچنین آمده است که رئیس قوه قضا این وجوه را به نفع شخص خود مصادره و از منافع آن سوءاستفاده میکرده است. اما با فرض بر اینکه این وجوه مورد سوءاستفاده نبوده ــ آنگونه که وزیر اقتصاد هم در کار توجیه و ماستمالی اصل خبر به آن متوسل شد ــ و ریاست دستگاه قضا این وجوه را در کار حقوق پرسنل و سایر هزینههای دستگاه قضا هزینه میکردهاست، آیا بنا بر فتوای متباکیانه آقای «جوادی آملی» این وجوه ربا و حرام نبوده و نیست که حقوق کارمندان مسند قضا که بر حسب اتفاق حساسیت ویژه در متون دینی هم دارد و باید بر شبهناک نبودن نان قضات نظارت بیشتری هم داشت، از محل آن پرداخت میشدهاست؟
از آن گذشته با فرض بر اینکه بر خلاف نظر فقیه مفسر قرآن، سود سپرده حرام نباشد، آیا قوه قضاییه شرعا اجازه دارد وجهالضمان و وثیقه که برای اطمینان از در دسترس بودن یک متهم یا مجرم تا تعیین تکلیف نزد آن قوه به شکل امانت تودیع میشود را به حساب سپرده واریز کند؟ و اگر این سپردهگذاری درست است، آیا سود این وجه که نزد قوه قضا امانت بوده و سپردهگذاری شده، به وثیقهگذار متعلق است که صاحب اصل وجه است، یا کسی که سپرده نزد او وثیقه و امانت بوده؟
آقای «جوادی آملی» که بر خلاف آراء امام موسی صدر و آیتالله بهشتی، سود بانکی را حرام میداند و شدت این حرمت آنقدر از نظر ایشان قوی است که ایشان را به گریه میاندازد، الان در قبال این خبر و وجود بیش از ۵۰ حساب بانکی متعلق به یک فقیه کم سن و سال که رسما وجود آن از طرف وزیر امور اقتصادی و دارایی هم تایید شده، چه واکنشی نشان میدهد؟ آیا حرمت این عمل که از یک فقیه سر زده، از وجود ربا در سیستم بانکی بیشتر نیست که مفسر قرآن نیاز ندیده است در ملاعام بر آن گریه کند؟ آیا سکوت و عدم واکنش و تباکی فقیه مفسر قرآن، شاخصی بر سنجش صداقت و عیار تقوای ایشان نیست؟ و شهروندان حق ندارند سکوت و انفعال این فقیه بر این میزان از فساد و تباهی در بدنه دستگاه قضایی را نشانهای از فقدان صداقت در ادعاهای همراه با گریه این فقیه تصویر و تصور کنند؟
آیا شدت قبح و کراهت و حرمت رفتار قضاتی مثل «صلواتی» و «مرتضوی» که نان سفره آنها از محل این وجوه شبهناک تامین میشده، بیشتر از وضعیت بانکی کشور نیست که آیتالله مفسر، بر آن یکی میگیرد و از این یکی ندیده عبور میکند؟
گریه آیتالله جوادی آملی بر وضعیت بانکی جمهوری اسلامی ایران و وجود هاله نور بر گرد چهره ریسجمهور سابق کشور، هردو از یک سنخ و هردو به یک اندازه به کمک غارتگران بیتالمال میآید و آنچه البته از منظر این علما نیاز به توجه ندارد، لحاف ملای حقوق پایمال شده مردم ایران است که باید بر آن خون گریست.