✍️ احمد حیدری
آقای دژکام امام جمعه شیراز و نماینده رهبری در فارس در جلسه شورای اداری شهرستان جهرم اظهار داشته:
1. حق حکومت از نظر الهی، مربوط به امام زمان است و هیچ کسی حق حاکمیت ندارد مگر فقیهان که خود امام این نیابت را به آنان دادهاند. نظام مردم سالاری دینی میگوید حق حکومت متعلق به خداست و او اجازه حکومت را به فقیه داده و مردم باید از وی حمایت کنند.
2. تفکر لیبرالی مدعی است هر کسی از مردم رای گرفت ولو شمر یا یزید باشد، صاحب حق است.
این سخنان بعد از دهه اول انقلاب، از طرف همفکران آقای دژکام بارها و بارها زده شده و در آینده هم زده خواهد شد ولی مطابق بیانات امام، موارد فوق خدشه جدی دارد که اشاره میکنیم.
1. حق حکومت از جانب امام زمان به «فیقه عادل مدیر و مدبّر» به جهت صلاحیت علمی و عملی داده شده به شرط این که مردم او را برای حکومت بخواهند و اگر مردم او را نخواهند، با همه شایستگیای که دارد، نمیتواند به زور بر مردم حاکم شود و اگر حاکم شود، «مشروع» و مورد رضای خدا نیست. به سخنان امام توجه کنید:
- «بر حَسَب حق شرعى و حق قانونى ناشى از آراى اكثريت قاطع قريب به اتفاق ملت ايران … جنابعالى را … مأمور تشكيل دولت موقت مىنمايم».(صحیفه امام 6/54)
- «تولّى امور مسلمين و تشكيل حكومت بستگى دارد به آراى اكثريت مسلمين، كه در قانون اساسى هم از آن ياد شده است و در صدر اسلام تعبير مىشده به بيعت با ولىّ مسلمين».(همان 20/459)
- «ما تابع آراى ملت هستيم. ملت ما هر طور رأى داد ما هم از آنها تبعيت مىكنيم. ما حق نداريم. خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملّتمان يك چيزى را تحميل بكنيم»(همان11/34)
*مقام رهبری: «قبول مردم و پذيرش مردم شرط در حاكميت است و اين همان چيزى است كه در قانوناساسى جمهورى اسلامى مورد نظر بوده و بر روى آن فكر و تصميمگيرى شده است»(در مکتب جمعه 7/3))؛ «اگر همين آدم[فقیه جامع شرایط ولایت] را با همين معيارها، مردم قبول نكردند، باز مشروعيت ندارد»(حکومت در اسلام/32-33)
در اصل 57 قانون اساسی به صراحت ثبت شده است: «حاكميت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعي خويش حاكم ساخته است. هيچكس نميتواند اين حق الهي را از انسان سلب كند يا در خدمت منافع فرد يا گروهي خاص قرار دهد و ملت، اين حق خداداد را از طرقي كه در اصول بعد ميآيد، اعمال ميكند». با توجه به حق حاکمیت ملّی، در جمهوری اسلامی همه مقامات از رهبری تا بقیه، باید به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به رأی مردم منصوب شوند و تصدّی هر مقامی بدون رأی و خواست مردم، نامشروع است.
2. این که بگوییم «لیبرالها مدعیاند است هر کسی از مردم رای گرفت ولو شمر یا یزید باشد، صاحب حق حکومت است»؛ نسبت درستی نیست زیرا این، سخن صریح بنیانگذار جمهوری اسلامی میباشد. توجه کنید:
«ما فرض هم بكنيم كه همه ملت جمع بشوند و يك رژيم سلطنتى[مثل رضا خان] را رأى بدهند… البته ملت حق دارد كه يك[چنین] رژيمى را اختيار بكند… بسيار خوب! خود رضاشاه را در پنجاه و چند سال پيش از اين مردم قبول كردند، … آنها[آن مردم] در آن زمان افراد اين مملكت بودند، حق داشتند كه براى خودشان يك كسى را انتخاب كنند … بنابراين ما، بر فرض اينكه آمدن رضاشاه را به استقبال مردم هم قائل بشويم، خود او درست مىشود، لكن پسر او غير قانونى است.»(صحیفه امام 6/198).
«درست بودن حکومت رضاخان در صورت انتخاب واقعی و آزاد مردم»، بیان همان «میزان بودن رأی مردم»(همان 14/154) و اختیار و آزادیای است که در آیات متعدد قرآن مورد تصریح واقع شده است. خداوند مردم را مختار و آزاد قرار داده که هدایت او را بپذیرند و حکومت را به صالحان واگذارند یا نپذیرفته و به طالحان واگذارند. مردم مسلمان ایران به هدایت رهبران انقلاب، جمهوری اسلامی و ولایت فقیه را برگزیدند و هنوز هم خواهان حکومت فقیهی «علیوار» هستند که حافظ کرامت آنان در دنیا و زمینه ساز سعادت آنان در عقبی باشد.
کاش جناب دژکام به بیان امام و رهبران انقلاب در قبل و اوان پیروزی انقلاب برگردد و مردم را از «مشروعیت بخشیدن» به حکومت کنار نگذارد که این، علاوه بر دینی نبودن، جز کوبیدن آب در هاون نیست. اگر میخواهیم هدایتگر به حق باشیم، اولین قدمش پذیرفتن «حق انتخاب مردم» است. تا زمانی که به این حقّ اذعان نکنیم، قطعا نمیتوانیم در میدان هدایتگری موفق باشیم. امروز در آستانه انتخابات سیزدهم ریاست جمهوری، بیش از هر زمان به حضور آزادانه و مشتقانه مردم در نیاز داریم و نباید با بیانات و اقدامات قیّم مآبانه و ناصحیح، شوق حضور را از مردم بگیریم.