✍️ دکتر اسفندیار خدایی
? دولت ترامپ از تمام گزینههای روی میز و زیر میز علیه ایران استفاده کرده است، فقط مانده گزینه حمله نظامی، که این روزها جنگطلبانی همچون بولتون بیصبرانه بدنبال آنند و خود را در یک قدمی میبینند. دولت ترامپ برجام را دو سال تحمل کرد تا شاید با تلاشهای دیپلماتیک، قدرتهای بزرگ و افکار عمومی را با خود همراه سازد. اما سرانجام بهتر آن دید که خود را از قید و بندهای برجام رها کند تا با فراغ بال با تحریمهای اقتصادی ممکن بر ایران فشار وارد کند و فروش نفت ایران را کاهش دهد و با تحریمهای بانکی و بخشهای مختلف صنعتی همچون پتروشیمی، فلج کردن دولت ایران را هدف گرفت. سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی گنجاند و با سر و صدای فراوان، ناوهای جنگی را به منطقه گسیل داد تا زمینه روانی تهاجم نظامی فراهم شود.
? اکنون در ذهن ترامپ و بولتون چه میگذرد؟ دستاوردهای یک جنگ کوتاه مدت هوایی برای نابودی زیرساختهای نظامی، اقتصادی و هستهای ایران و سپس برداشتن پرچم صلح سناریوی مطلوبی به نظر میرسد. آمریکا در مدت 72 ساعت مراکز هستهای، نظامی، تاُسیسات نفتی، گازی و پالایشگاهی، نیروی دریایی، بندرگاهها، فرودگاهها و حتی پلهای استراتژیک و صنایع عمده ایران را بمباران میکند. سپس زیرکانه پرچم صلح را برمیدارد و قبل از آنکه ایران پاسخ داده باشد، ندای صلح و مذاکره سر میدهد و دولت خود را اهل منطق و گفتگو مینمایاند.
? بدین ترتیب، پس از این حملات هوایی کوتاهمدت و هدفمند، ایران تبدیل میشود به یک خطر کوچک و درجه دو همچون انصارالله یمن و حزب الله لبنان. چندسال بعد همانند سناریو عراق، با ادامه فشار تحریمهای همه جانبه، نارضایتی عمومی و شورشها و اختلافات داخلی زمینه را برای یک یورش تمامکننده برای پایان جمهوری اسلامی و احتمالاً تجزیه ایران فراهم میکند.
? موانع اجرای این سناریو:
▪️الف- افکار عمومی آمریکا: برای ترامپ مهم است که در انتخابات 2020 پیروز میدان باشد تا عرصه را به رقیب واگذار نکند. ترامپ با شعار تمرکز بر منافع آمریکا و پرهیز از ماجراجویی خارجی به قدرت رسیده است. اما پس از برجام، مردم آمریکا، ایران را یک خطر جدی احساس نمیکنند. لذا ضروری است با کمک افراطیون ایدئولوژیک و جنگطلبان ایرانی و آمریکایی این احساس بوجود آید. وجود دولتی عاقل در ایران و چهرههای اهل مذاکره همچون ظریف از موانع اجرای این سناریو است.
▪️ب- پاسخ نظامی ایران: نگرانی عمده جنگطلبان آمریکا از هزینههای سنگینی است که بخصوص متوجه متحدان آمریکا یعنی عربستان، اسرائیل و امارات است. امنیت اسرائیل برای آمریکا بسی مهمتر از متحدان عربی است و این همان چیزی است که اعراب بدان توجه ندارند. برای آمریکا مهم نیست که امارات همان نقش کویت در جنگ عراق را در این سناریو ایفا کند و کاخهای ابوظبی و دبی تبدیل به خرابه هایی شوند که دنیا را علیه ایران متحد و با آمریکا همراه سازند. و لابد عربستان نیز هزینههای لازم را بپردازد، مشابه همان نقش در جنگ عراق.
?اما منافع اسرائیل همچون منافع آمریکا برای دولت ترامپ اهمیت دارد. اسرائیل حتی در مقابل موشکهای ابتدائی حماس هم آسیبپذیر است، تا چه رسد به حملات موشکی حزبالله لبنان و پایگاههای ایران در سوریه. وسعت جغرافیایی اسرائیل اندک است و از سه جانب، حماس، حزبالله و پایگاههای ایران در سوریه در محاصره قرار دارد. مشکل اساسی این سناریو آن است که ایران برای حملات کوتاهمدت آمادگی کافی دارد و میتواند در همان سه روز نیز خسارتهای هنگفتی بر متحدان آمریکا بخصوص اسرائیل وارد کند.
? ایران امروز با عراق تحت حاکمیت صدام دو تفاوت عمده دارد: اولاً، صدام با حمله به کویت، زمینه ائتلاف جهانی علیه خود را فراهم کرد، اما ایران با پذیرش برجام، از لحاظ منطق جهانی در جایگاه برتر نشسته است و این آمریکاست که با خروج از برجام، طغیان کرده است. ثانیاً، ایران با داشتن قدرت موشکی و متحدانی چون حزب الله و پایگاههایی در سوریه، با عراق صدام متفاوت است.
? ایران باید آمادگی لازم برای پاسخ به تهاجم نظامی کوتاهمدت را حفظ کند اما از حرکات تحریکآمیز نظامی و شعارهای جنگطلبانه پرهیز کند و فریب وسوسههای افراطیون که منطقی جز شعارهای ایدئولوزیک پوچ ندارند را نخورد. جنگطلبان آمریکا میدانند که سه روز حمله هوایی برای تخریب زیرساختهای نظامی و اقتصادی ایران کافی است. اینجاست که گشودن باب مذاکره در شرایط کنونی نه تنها خطری برای ایران ندارد، بلکه مذاکرات طولانی، فرصت ارزشمندی است تا ابرهای تیره جنگ کنار بروند و طوفان جنگ طلبان بخوابد و آسمان آبی آرامش رخ بنماید. گرچه حکایت همچنان باقی است و دشمن اصلی در درون ماست و آن عبارت است از فساد ساختاری سیاسی و اقتصادی که مجال بحث دیگری میطلبد.