پایگاه خبری / تحلیلی نگام – زندگی در ایران هیچی هم نداشته باشه هیجان که داره، فک کن ما می افتادیم نروژی، دانمارکی، سوییسی، چقدر بی نمک بود زندگی مون، صبح کار، عصر استراحت، شب تفریح!!
یکنواخت و بی روح، نه هیجانی، نه استرسی، نه استعفای رییس جمهوری، نه فیلتری، نه دلاری، نه سکه ای، نه حادثه ای، فک کن مثلا بارون بباره سیل نیاد، زلزله بیاد جایی خراب نشه، سالی یه دونه تصادف تو جاده هات نشه
هواپیما سوار میشی امن یجیب نخونی، کیفت رو نزنن، موبایلت رو ندزدن، چک هات برگشت نخوره، هیجان تمام شدن آب نباشه، دریاچه هات خشک نشه….
به والله آدم افسرده میشه، یعنی چی آخه همه اش بری دیسکو، همش حقوق بگیری، همه اش تورم نباشه، یکنواخت و بی روح…
تازه ما اینجا امنیت هم داریم
تو خیابون نرو ممکنه ماشین بهت بزنه
گاز رو روشن نکن ممکنه اتیش بگیری
چاقو رو برندار ممکنه دستتو ببری
از پله بالا نرو ممکنه بیفتی
تو تلگرام نرو ممکنه با حقیقت روبرو شی
سال 2018 هستیم و انقدر عقب مونده. من موندم چطوری میتونی صدها هزار آدم رو یک شبه از کار بیکار کنی؟ یعنی این دلِ تو باید جنسش از چی باشه؟
دنیا پادشاهان زیادی به خود دیده است.
بعضی دادگر و بسیاری ستمگر.
آن بسیارها در یک چیز با هم مشترک بودهاند: آرزوی اینکه همهچیز را تحت فرمان خود درآورند و بر هر جنبندهای حکم برانند. زنان و مردان و کودکان، کارگران و دهقانان، ماکیان و چارپایان؛ احمقترها حتی گمان میبردند که میتوانند به باد و خاک و باران و آسمان هم دستور دهند.
تاریخ میگوید که آنها گاهی موفق شدهاند.
عدهای را در بند کردهاند یا بر سر دار کشیدهاند. دهانها دوختهاند و زبانها بریدهاند. خانهها ویران کردهاند و جنگلها سوزاندهاند.
اما همان تاریخ یک چیز دیگر را هم میگوید:
آنها هرگز نتوانستهاند بر ذهن مردمانی که آزاد میاندیشند حکمرانی کنند.
ما نه، بلکه تاریخی که به اندازهی عمر بشر مو سپید کرده، به ما اطمینان میدهد که بستن هیچ پنجره و مسدود کردن هیچ دریچهای نمیتواند راه را بر فکر و ایده و اندیشه ببندد.
ما زندهایم و زنده خواهیم ماند، زیرا آزاد میاندیشیم.