✍?سید علی محمودی
انتخابات اولاً و بالذات وظيفه يا فريضۀ ديني نيست بلكه بر پایۀ حقوق انسانی استوار است. فرض ما بر اين است كه انسان های عاقل، آزاد و برابر براساس قرارداد اجتماعی و بر بنیان قانون اساسیِ برآمده از خواست و ارادۀ مردم، از حق انتخاب کردن و انتخاب شده برخوردار می شوند. آنان از طريق انتخابات، بخشهايي از حقوق خود را در مدتی معين و در چارچوب خاصي به اشخاصی به عنوان نماینده یا وکیل خود واگذار می کنند تا آنان به وظایف نمایندگیِ خود برابر قانون عمل کنند؛ چه به عنوان رئیس جمهور، چه نماینده مجلس و چه نمایندۀ شوراهای شهر، و مانند این ها.
بنابراين انتخابات يك پديدۀ عرفي است كه شهروندان در آن شرکت می کنند تا آزادانه برگزینند و یا برگزیده شوند. شركت آنان در انتخابات برپایۀ قانون اساسی و حقوق مدني است. ممكن است این شهروندان ديندار باشند يا نباشند، ممكن است مذهب خاصي داشته باشند يا نداشته باشند؛ اين تفاوت ها ذاتی نیست بلکه امور فرعیِ مبتنی بر تفاوت ها و تنوع ها در جامعه های بشری است.
در نتيجه، انتخابات قلمرو دستور و فرمان نيست كه اطاعت بشود، تكليف دینی و مذهبی نيست كه به عنوان حکم الله یا جانشینان وی به گردن گرفته شود، و فریضه نيست که ادا بشود. ما در دين فریضههايي داريم كه با ايمان قلبي آن ها را انجام ميدهيم، به شکلی داوطلبانه و با انتخاب خودمان؛ چنانکه اصل دينداري نیز یک انتخاب آزادِ بشری است. گاه شرکت در انتخابات به عنوان تكليف، فريضه و امثال اين ها در چارچوب حکم و فرمان(باید) مطرح می شود.
اگر انتخابات یک کنش انسانی مبتنی بر حقوق بنیادین بشر است، اگر انتخابات از اراده و اختیار شهروندان سرچشمه می گیرد و اگر انتخابات تخته بند آزادی های اساسیِ انسان ها است،-که چنین است-، مفهومی پيشا-ديني و بيرون از دايرۀ دين است. بنابراین، ارتباط، اختلاط و التقاطِ آن با دین، بي معني و کاری ناصواب است.
از اين گذشته، بايد توجه داشته باشيم كه وقتي به امور بشری و عرفي زیر عنوان مسائل ديني و يا تكاليف و فرايض ديني لباس دین بپوشانیم، در عمل اين شائبه به وجود ميآيد كه حكومت به نام دین و مذهب می خواهد هدف های و منويات خودش را به پيش ببرد. خرد انساني و تجربه بشري از ما می پرسد چرا بايد برای ساماندهیِ امور بشری که به اراده و اختیار شهروندان وانهاده شده، وارد حریم دین شویم که رسالت اصلیِ آن هدایت نوع انسان از طریق پیام آوران در جهت خدا و آخرت است.
البته خدا و آخرت، تنها هدف برانگیختن پیامبران نبوده است. پیروان ادیان ابراهیمی معتقد اند که دین راهنمای زندگیِ فردی و اجتماعیِ بشر در این جهان نیز هست. دين بر مدار کتاب و سنت، دارای تأثيرات فردي، اجتماعي و سياسي است، چراکه دين و سياست از هم جدا نيستند. اما دين پیام آور هدف های غایی، رهنمود های اساسی و جهتگيريهاي كلي با هدف دستیابی انسان به زندگی اخلاقی، سعادتمندانه در ابعاد فردی و اجتماعی، و در نهایت، صیرورت انسانِ باورمند به سوی استعلاء و هدایت است.
دین داران در این گستره و با نظر به این افق و چشم انداز با بهره گیری از خرد جمعی، دانش، فلسفه، اخلاق و تجربه، زندگی فردی و اجتماعیِ خود را سامان می دهند، جامعۀ سیاسی خود را برپایۀ قرارداد اجتماعی نظام می بخشند، قانون اساسی خود را می نویسند و نهادهای انتخابی خود را تأسیس می کنند.
در این فراینده انسانی و نیکو، روابط مردم با یکدیگر« عمودی» است نه «افقی»، یعنی آمرانه و از بالا به پایین نیست، بلکه دایره وار و متعاملانه است، و با مشارکت آگاهانه، با همکاری و هم افزایی بر بنیان دموکراسی استوار است.