سهراب سهیلی
بسیاری از مردم انتخابات ریایت جمهوری سال ۹۶ را از این نظر سرنوشت ساز می دانستند
که ممکن است منتخب مردم به رهبری آینده برسد.
آقای رئیسی و روحانی دو رقیب اصلی انتخابات بودند،
هر دو روحانی و فقیه و هر دو در فکر رهبری آینده.
آقای رئیسی که ابتدا دم از خدمت به آستان قدس میزد،
در نهایت با انتخاب گفتمان عدالت خواهانه از نوع احمدی نژادی آن،
پا به عرصه انتخابات گذاشت،
روحانی نیز با حمایت اصلاح طلبان و برجام، شانس پیروزی در انتخابات و رهبر شدن را زیاد می دانست.
در نهایت آقای روحانی با اکثریت آرا به ریاست جمهوری رسید و رئیسی را کنار زد.
اکنون که دوره ده ساله ریاست آملی لاریجانی در قوه قضائیه به اتمام رسیده است
بسیاری رئیسی را شانس اول تصاحب این پست کلیدی می دانند.
اما با انتصاب لاریجانی به ریاست مجمع تشخیص چه کسی به رهبری آینده خواهد رسید؟
اگر با دیده واقعیت به سیاست ایران نظر کنیم می فهمیم که انتظار رسیدن روحانی به رهبری انتظاری بیهوده است.
گزینه دیگر رهبری، سید حسن خمینی، نیز از پیش بازنده است.
می ماند آملی لاریجانی و رئیسی و همچنین مجتبی خامنه ای.
از آنجا که رهبری موروثی در این انقلاب جایی ندارد،
و یا حداقل افکار عمومی این را نمی پذیرد،
دو گزینه باقی مانده می ماند برای رهبری آینده.
اما آقای رئیسی باتوجه به پیشینه ای که در دهه ۶۰ و بعدها دارد
و از این مهم تر پس زده شدن توسط مردم در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶،
این احتمال را زیاد می کند که شانس رهبر شدن او نیز هم کمتر خواهد شد.
می ماند آقای آملی لاریجانی که آرام آرام و با زیرکی زیاد به ریاست قوه قضائیه
و بعد از آن ریاست مجمع تشخیص رسید. که با لابی قدرتمندی که دارد می تواند رهبر شود.
نگام، ناگفته های ایران ما