مجتبی سجادی
برخی از دلسوزان کشور که در عین حال به رهبری علاقمند هستند
و از طرفی در نزاع های دو دهه اخیر پس از روی کار آمدن احمدی نژاد
و تقلب گسترده در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 و سرکوب معترضان
و نیز رفتارهای خارج از رحم و مروت مجموعه حاکمیت به ویژه دستگاه های اطلاعاتی و سپاه
به خصوص در ماجراهای سرکوب اعتراض های سال 96 ،
سرکوب خونین دراویش گنابادی ،
سرکوب و کشتن برخی از فعالان محیط زیست ،
کشتار معترضان به نرخ بنزین در سال 98 و ….
معتقدند حاکمیت جانب انصاف را رعایت نکرده
و مسیر فعلی انقلاب آن چیزی نیست که ابتدا مد نظر آن بود
اما هم چنان رهبری را از اتهام دست داشتن در این اتفاق ها تبرئه می کنند
استدلال این افراد این است که مجتبی از اواسط دهه هفتاد حصاری در اطراف رهبری ایجاد نموده
در این حصار فقط شخص او و افراد مورد اعتمادش اخبار به ظاهر موثق را به رهبری می رسانند
و رهبری از بسیاری از اتفاق ها و پشت پرده های آن مطلع نیست
رهبری البته اعتماد بیش از حدی به مجتبی داشته و اخبار و نقل قول های او را بر دیگران ترجیح می داده
تا آن جا که امثال آقایان ناطق نوری و کروبی هم از این اعتماد بیش از حد فریاد اعتراضشان بلند شده
اما رهبری باز هم جانب مجتبی را می گرفته و به سخنان آنان اعتنایی نداشته
البته گویا مدت کوتاهی است که زمزمه آشکار شدن حقایق برای رهبری
از تخلف ها و عملکردهای پشت پرده مجتبی و اخبار خلاف واقع
و این واقعیت که در حقیقت رهبری در حصر مجتبی است
بر شخص رهبر محرز شده
این دلسوزان معتقدند بایستی چاره ای اندیشید و رهبری را از چنگال مجتبی نجات داد
و با نقل سینه به سینه این واقعیت همگان را از این حقیقت آگاه کرد
اگر دیدگاه این بخش از دلسوزان کشور واقعیت داشته باشد
و واقعا رهبری در حصر مجتبی قرار دارد
و خود هم به دنبال چاره ای برای رهایی از این مخمصه است
راه حل عاقلانه و مدبرانه این ماجرا برای ختم به خیر شدن آن ،
آن گونه که بدون کمترین هزینه ، نه کشور و نه مردم آسیب ببینند ، چیست ؟