✍️امید فراغت
خبر کوتاه اما قابل تامل بود سردار دهقان برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اعلام کاندیداتوری کرد البته مدتهاست در محافل نظامی و سیاسی بحث حضور یک نظامی در راس قوه مجریه مطرح است اما این سئوال مطرح است با توجه به تغییر ایران و جهان، نظامیها در پَس ذهنشان چه افقی متصور هستند که حضور خود را گرهگشای مشکلات موجود کشور میدانند؟
اما نکته قابل تامل این است آنان سالهاست در قدرت حضور دارند و قابل پذیرش و باور است اگر گفته شود صاحب نفوذ و از قدرتی متناسب با قدرت قوه اجرایی کشور برخوردارند چنین واقعیتی قابل کتمان نیست بنابراین چنین حضوری به دلیل رَوند حرکت جامعه آیا با ادبیات پیشگیری و مهارشوندگی معنی و مفهوم خواهد داشت؟ و یا این که به دنبال یکسانسازی و یکپارچگی ساختار قدرت برای اهداف و طرح و برنامههای آتیشان خواهد بود؟
سردار کوثری در مصاحبهای گفت: چرا مردم را از حضور نظامیها میترسانند؟ یک استاد دانشگاه ریشه و فرآیندی که باعث ایجاد نگرانی شده را برشمرد و به نوعی پاسخ داد. اما اگر به تعبیری اکثریت مردم از حضور نظامیها ترس دارند این سئوال مطرح است که نظامیها چه نگرانیهایی از واقعیتهای جامعه امروز ایران دارند که تصمیم گرفتهاند پاستور را فتح کنند؟! آیا نگرانیهای آنان با نگرانیهای اکثریت ملت در یک راستا هستند؟
همانطور که میدانید فرمول رُشد و توسعه جوامع مشخص است و آن ادبیاتی که جوامع را به توسعهیافتگی پایدار میرساند ادبیاتی نیست که مورد قبول نظامیها باشد بنابراین با توجه به مشکلات موجود و تحریمهایی که گریبان مملکت را گرفته است چه تاکتیک و استراتژیهایی برای برون رفت از مشکلات موجود دارند؟ در صورتی که سالهاست ملت ایران میدانند نظامیها نسبت به ادبیات غالب نظام بینالملل چه روش و منشی دارند! برخی بر این نظر هستند واقعیتهای امروز ایران محصول چنین دیدگاهی بوده است و فرمول مقاومت نیز از دلِ چنین دیدگاهی ساخته شده است بنابراین این که فقط اعلام حضور کنند کافی نیست چرا که باید به طور صریح و شفاف برنامههایشان را در زمینه سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصاد، فرهنگ و …را بیان کنند.
باید پذیرفت جنگ با نظامیها و صلح با سیاستمداران معنی و مفهوم پیدا میکند بنابراین پایان هر جنگی صلح است و بن بست دیپلماسی هم به جنگ منتهی میشود در فضایی که ایران و جهان تغییر کرده است آیا نظامیها این تغییرات را به عنوان یک واقعیت میپذیرند؟ در صورت پذیرش آیا این اراده وجود دارد که متناسب با این تغییرات نقش آفرینی داشته باشند؟ آیا خواست و مطالبات اکثریت ملت را به عنوان یک حق و واقعیت بدیهی باور دارند؟