سلمان هادوی
ایران پس از انقلاب همواره دستخوش بازی های پیچیده سیاسی بوده که طبقه حاکم بر آن را دچار فراز و نشیب های بسیاری نموده است و به اقتضای زمانه بسیاری از خودی ها غریبه شده اند و بسیاری از غریبه ها خودی.
ایران پس از انقلاب از آغاز همواره در قرق و تصرف بی چون و چرای امنیتی ها بوده و سیاست های کلان سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و … همواره از طریق امنیتی ها به طبقه حاکم دیکته شده است.
نمونه بارز این دیکته ها و اوامر سیاسی که توسط پرستوهای مرد یا زن در قالب های گوناگون و غیر واقعی به حاکمیت دیکته شد و کشور و حاکمیت بخاطر آن صدمات جبران ناپذیری را متحمل شد ، بحث جانشینی آیت الله منتظری بود که توسط خناثان امنیتی به آیت الله خمینی دیکته گردید و سرنوشت کشور و انقلاب را تقریبا به طور کامل تغییر داد.
پس از رحلت بنیان گذار انقلاب اسلامی و رهبری آیت الله خامنه ای که همزمان بود با خاتمه جنگ تحمیلی ، امنیتی ها توانستند بواسطه نابسامانی های سیاسی واقتصادی در کشور و تازه کار بودن رهبر جدید، عملا کشور را در اختیار خود بگیرند.
رابطه بین آیت الله خمینی و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در طی آن سال ها یک رابطه بسیار خوب و گره گشا بود و رهبر ایران بواسطه حمایت آیت الله هاشمی از خود توانست به خوبی سکان هدایت انقلاب را بدست بگیرد.
اما امنیتی های فاسد که نفع خود را در ایجاد اختلاف بین عقلا و بزرگان نظام می دانستند توانستند یک مهره بزرگ را به جمع شان اضافه کنند، مهره ای که اگر چه آن روزها هنوز بزرگ و قدرتمند نشده بود اما آینده درخشانی برایش در بین امنیتی ها متصور بود.
مجتبی خامنه ای فرزند آیت الله خامنه ای که بواسطه حضور در جنگ و تشکیل حلقه گردان حبیب ، در عرصه سیاسی و امنیتی و اقتصادی کشور قصد عرض اندام داشت، جذب مافیای گانگستر شعبان بی مخ های امنیتی گردید و بواسطه مقام و منزلتی که در نزد بزرگان نظام داشت،خیلی زود خود را به عنوان پدر خوانده بی چون و چرای امنیتی های فاسد مطرح نمود.
تحرکات مجتبی خامنه ای و حلقه یاران وی از پایان دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد برای بسیاری از بزرگان نظام که در پاکدستی و سلامت آنان شکی وجودندارد ،روشن گردید.
شیخ مهدی کروبی و آیت الله هاشمی رفسنجانی دوتن از افرادی بودند که خطر اقدامات و زیاده خواهی و فساد مجتبی خامنه ای را در ملاقات های حضوری یا از طریق مکاتبه به رهبر ایران گوشزد کردند و از رهبر ایران دلسوزانه و در خفا خواستند تا با مجتبی برخورد نماید.
نام مجتبی خامنهای به صورت رسمی در سال۱۳۸۴وقتی مطرح شد که «مهدی کروبی»، از رهبران جنبش سبز و کاندیدای ریاست جمهوری در سال ۸۴ در نامه خود به خامنهای، از دخالت پسرش در انتخابات ریاست جمهوری سخن گفت ، پیش از نامه کروبی نیز در فضای سیاسی این خبر پیچیده بود که علی اکبر ناطق نوری به عنوان رییس بازرسی دفتر رهبر جمهوری اسلامی نزد خامنهای رفته و به نقل از فعالان سیاسی، از دخالت پسرش و به تعبیری، «آقازاده» در انتخابات ابراز نگرانی کرده است. گفته میشد پاسخ خامنهای اما این بوده است: «ایشان آقا است، نه آقازاده.»
این درخواست ها به گوش مجتبی خامنه ای و حلقه یاران فاسد وی رسید و مافیای قدرتمند سیاسی و اقتصادی آنان توانست با مهندسی انتخابات در سال 84 ، محمود احمدی نژاد را به عنوان رییس جمهور به کشور تحمیل نماید.
احمدی نژاد که با حمایت مجتبی خامنه ای بر مسند قدرت قرار گرفته بود دست وی را برای چپاول بی چون و چرای کشور باز گذاشت.
از همان سال ها بود که مجتبی خامنه ای به عرصه سنگین قاچاق مواد مخدر و عتیقه روی آورد و سالیانه میلیون ها دلار از این راه بدست آورد.
شیخ مهدی کروبی در نامه معروف خود به رهبر ایران باردیگر خطر مجتبی را به وی گوشزد نمود و همین امر باعث شده تا پروژه حذف یا درنهایت حصر وی در دستور کار امنیتی های فاسد قرار بگیرد و تا همین امروز هم این پروژه هنوز ادامه دارد.
هرزه های سیاسی در قالب پرستوهای مرد موظف شدند که طی آن سالها ذهن آیت الله خامنه ای را نسبت به آیت الله هاشمی مسموم و خراب کنند.
داستان مکر مهد علیا نسبت به امیر کبیر و مسموم کردن ذهن ناصرالدین نسبت به امیرکبیر این بار هم در تاریخ تکرار شد و نویسنده کتاب امیر کبیر و سردار سازندگی گرفتار مهد علیاهای زمان شد ، وراجی و دروغ پراکنی خناثان و مزدوران مجتبی خامنه ای نتیجه داد و سردار نجات موظف به تنبیه آیت الله هاشمی با موافقت رهبر ایران گردید اما مجتبی خامنه ای با دهن کجی آشکار به پدرش ، دستور حذف کامل آیت الله هاشمی را صادر کرد و باعث شد یکی از بی بدیل ترین گنجینه های انقلاب و کشور در سالروز ترور امیرکبیر و در حالتی مشابه با امیر کبیر و با داستانی شبیه به داستان امیرکبیر، توسط عوامل مجتبی خامنه ای ترور گردد و کشور و انقلاب ورهبری امین ترین و پاکدست ترین و آگاه ترین و سیاست مدارترین یار خود را از دست بدهد و لطمه ای جبران ناپذیر به کشور و مردم و انقلاب وارد گردد.
مجتبی خامنه ای پس از حذف آیت الله هاشمی قدرت و نفوذ خود را در کشور افزایش داد.
مخالفت محمدی گلپایگانی نیز با طرح حصر راه به جایی نمی رود و حسین طائب که همواره در طی این سال ها به عنوان دست راست مجتبی خامنه ای و مسئول امنیتی های گانگستر و فاسد و شعبان بی مخ ها بوده است، محمدی گلپایگانی را مجبور به همراهی در این پروژه خیانت به کشور و انقلاب و مردم می کند. در سال 95 طرح ترور محمدی گلپایگانی توسط برخی از عوامل اطلاعات سپاه اجرا می شود اما او از ترور جان سالم به در برد ، محمد محمدیگلپایگانی رئیس رهبری طی گفتگویی با رسانه ها در بیمارستان ، با بیان اینکه از روز سهشنبه هفتم اردیبهشتماه به حالت اورژانسی به بیمارستان بهمن انتقال پیدا کردم، گفت: بیماری بنده عارضه قلبی نبوده و برای عارضه دیگری به بیمارستان به حالت اورژانسی منتقل شدم که در همان روز و در ساعت 2 بعدازظهر عمل جراحی بر روی بنده انجام شد. وی ادامه داد: الحمدلله وضعیت جسمی بنده رو به بهبود است و پس از چند روز استراحت از بیمارستان مرخص میشوم.
از این جای ماجرا به بعد محمدی گلپایگانی هم با آن تیم مخوف به اجبار همراهی می نماید.
دخالت های مجتبی خامنه ای در پشت پرده تا سال 98 ادامه داشت اما در این سال رهبر ایران از فرزند خود مجتبی میخواهد به دخالت خود در امور اجرایی کشور خاتمه دهد ، ولی این سخن به مذاق مجتبی خامنه ای خوش نمی آید و با شعبان بی مخ ها و گانگسترها و مافیای فاسد امنیتی طرح حصر رهبر ایران را در دستور کارخود قرار می دهند.
اما اجرای حصر رهبر ایران با مقاومت تعدادی از محافظان وفادار به رهبر ایران همراه میگردد، مقاومتی که منجر به کشته شدن 5 تن از محافظان آیت الله خامنه ای در فروردین ماه سال گذشته گردیده است.
رهبر جمهوری اسلامی به اجبار عملاً اختیارات خود را به یک شورای سه نفره که در راس آن فرزندش مجتبی قرار دارد واگذار کرده و خود تنها بر سیاست خارجی نظارت می کند. حدود یکسال و نیم پیش رئیس دفتر خامنه ای “محمدی گلپایگانی” پس از سفری بی مقدمه و بی بازتاب به شهر قم و دیدار با برخی مراجع مذهبی، در همان شهر و پیش از ترک قم گفت که رهبر بخشی از اختیارات و مسئولیت هایش را به آقا مجتبی واگذار کرده و ایشان بسیار ماهرانه و مسلط این امور را هدایت می کند. بدون شک رایزنی محمدی گلپایگانی با مراجع عظام و ترسیم چهره ای غیرواقعی از مجتبی خامنه ای در ذهن مراجع ،یکی از دلایل بزرگ عدم مخالفت این مراجع با دخالت مجتبی خامنه ای در اداره بیت رهبری می باشد.
آیت الله خامنه ای نزدیک به 18ماه است که به ناچار تن به خواسته های فرزندش مجتبی داده و پذیرفته است که نقش سخن گویی این گروه مفسد را بازی کند. بنظر می رسد موافقت و همراهی آیت الله خامنه ای با این پروژه بخاطر آینده نگری ایشان باشد، چرا که ایشان امید دارند خیل عظیم طرفداران و ارادتمندان به وی در سراسر کشور و جهان اسلام بالاخره با برملا شدن حقایق، ایشان را از چنگ فرزندش و امنیتی های فاسد نجات دهند .
نجات رهبر ایران می تواند تبدیل به خواسته عمومی گردد
یادمان نرود که مجتبی خامنه ای و حسین طائب و امنیتی های فاسد در طی سالیان گذشته کشور را به ورطه نابودی کشانده اند و با زیرکی انگشت اتهام را به سمت آیت الله خامنه ای نشانه رفته اند و میخواهند در نهایت وی را مسبب همه بدبختی های کشور معرفی نمایند و برای خود حاشیه امن درست کنند.
نقش گردان حبیب و سردار نجات و حسین طائب در این خیانت آشکار به کشور و انقلاب قطعا فراموش نخواهد شد.
گردان حبیب به فرماندهی مجتبی خامنه ای در چه فکری ست ؟
جنگها همواره با خود تبعات غیرقابل پیش بینی داشته اند و در زمان جنگ و پس از آن سیاست های کلان از دل همین جنگ ها و دور همی خط مقدمی ها و گاه دور از خط مقدمی ها پدید می آید.
گردان حبیب بن مظاهر هم یکی از همین گردان هاست که با ورود فرزند رهبر آینده ایران به جمع آنان در سال ۱۳۶۵ سرنوشت مردم ایران را تا امروز رقم زده است ، سرنوشتی دردناک و پر از فقر و ظلم و جور و ستم ، سرنوشتی به سیاهی شب ، گردانی که این روزها به فکر نشاندن مجتبی بر کرسی رهبری می باشد ، اما زهی خیال باطل
وقتی در سال ۱۳۶۵ مجتبی خامنهای به گردان حبیب ابن مظاهر پیوست، چهار سالی میشد که نیروهای تهران لشکری خاص خود در جنگ با عراق داشتند؛ لشکر ۲۷ محمد رسولالله که گردان حبیب از معروفترین گردانهای آن بود.
مجتبی خامنهای ۱۷ ساله وقتی که به جبهه رفت و عضو گردان حبیب شد، پسر رئیسجمهور وقت بود، ولی مشکل این بود که پدرش آن موقع خیلی در سپاه محبوب نبود. درست همان موقع که مجتبی و دو سالی قبلتر از آن برادر بزرگترش مصطفی به جبهه رفتند، میانه فرماندهان سپاه با پدر راستگرایشان خوب نبود که هیچ، شکرآب هم شده بود.
حجتالاسلام خامنهای آن زمان به یک روحانی راستگرا معروف بود و فرماندهان سپاه عمدتاً به چپگرا بودن شهره بودند، البته راست و چپ از نوع مذهبی. یک سال قبل از آنکه مجتبی خامنهای به گردان حبیب برود، در سال ۱۳۶۴ و درست قبل از عملیات تصرف فاو، فرماندهان سپاه با محوریت محسن رضایی به رغم تلاش حجتالاسلام خامنهای برای برکناری میرحسین موسوی نخستوزیر وقت، از او حمایت کرده و مانع برکناریش شده بودند.
در چنین شرایطی مجتبی خامنهای در گردان حبیب به چشم فرزند کسی دیده میشد که به گفته محسن رضایی فرمانده وقت سپاه تلاش کرده بود نخستوزیر مورد حمایت نیروهای ایرانی را از کار برکنار کند و اگر چنین میشد به گفته رضایی روحیه آنها تضعیف میشد.
حتی شنیده شده مجتبی خامنهای گاه چنان از فضا و جو انتقادی گردان حبیب و لشکر ۲۷ علیه پدرش رنج میبرده که به فکر ترک لشکر ۲۷ و رفتن پیش علی فضلی فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدای کرج افتاده و سال بعد چنین کرده و از لشکر ۲۷ به لشکر ۱۰ رفته است.
پدر مجتبی؛ حجتالاسلام خامنهای آن سالها، از نظر میزان قدرت در بین پنج عضو «جلسه سران قوا» (نوعی شورای عالی تصمیمگیری در کنار آیتالله خمینی) ضعیفترین فرد تلقی میشد. در موقعیتی ضعیفتر از هاشمی رفسنجانی (رئیس وقت مجلس و فرمانده جنگ و ذینفوذترین فرد بعد از آیتالله خمینی)، احمد خمینی (فرزند آیتالله خمینی)، میرحسین موسوی (نخستوزیر و رئیس هیئت دولت)، و موسوی اردبیلی (رئیس وقت دستگاه قضایی).
اما سه سال بعد در حالی که کمتر کسی فکرش را میکرد، همه چیز تغییر کرد. آیتالله منتظری قائم مقام رهبری و جانشین مورد انتظار آیتالله خمینی، در فروردین ۱۳۶۸ پس از انتقادات متوالی از نحوه اداره جنگ و کشور، بویژه مخالفتش با اعدام هزاران تن از مخالفان سیاسی در زندانها، از سمتش برکنار شد. آیت الله خمینی هم دو ماه بعد در خرداد همان سال درگذشت و به یک باره رئیسجمهور ضعیفی که گفته میشد قرار است بعد از دوره ریاست جمهوری به زادگاهش مشهد برگردد، به عنوان ولی فقیه جدید انتخاب شد. پدر مجتبی شد رهبر، فرمانده کل قوا و قدرتمندترین مقام جمهوری اسلامی.
چنین تغییری در ساختار قدرت به همگردانیهای سابق مجتبی و هملشکریهای مصطفی، در سالهای بعد از جنگ فرصت داد تا گرد آن دو جمع شوند و به تدریج محفلی قدرتمند تشکیل دهند. مصطفی خیلی به سیاست نزدیک نشد اما مجتبی هر چه بزرگتر شد به سیاست و دخالت در آن علاقهمندتر شد.
شمار آنهایی نیز که از عضویت در گردان حبیب و لشکرهای ۲۷ و ۱۰ و نزدیکی با پسران -حالا دیگر- آیتالله خامنهای استفاده میکردند تا خود را به رهبر و پسرانش نزدیکتر کنند و در ساختار قدرت برکشند، روز به روز بیشتر و بیشتر میشد.
آن روی دیگر حجت الاسلام پناهیان یارغار سعید امامی و مجتبی خامنه ای
برای بیشتر ما حجت الاسلام علیرضا پناهیان هماره یادآور یک روحانی تندرو بوده و می باشد اما کمتر کسی از عقبه این روحانی تندرو در بین عامه خبر دارد ، پناهیان را باید یکی از شاگردان خلف سعید امامی دانست ، سعید امامی متهم اصلی پرونده قتل های زنجیره ای از همان ابتدای آشنایی با پناهیان ماموریت ویژه ای برای وی تعریف کرد
پرورش شاگردان امین و تندرو وفادار به مجتبی خامنه ای
علیرضا پناهیان وظیفه گردآوری افراد با استعداد در بین خانواده های مذهبی وابسته به حکومت برای جذب در وزارت اطلاعات را به عهده گرفت ، افرادی که اکنون معاونت های حساس وزارت را به عهده دارند و به سعید امامی و پناهیان به عنوان پدران معنوی خود وفادار بوده و هستند و تفکر سعید امامی را در بدنه اصلی وزرات اطلاعات حفظ کرده اند.
نفوذ این معاونت ها بر رهبر ایران هم قابل تامل می باشد
نفوذی که نگام به خوبی از آن آگاه است و بنا به مصلحت و حفظ جان افراد و منابع خود باید با احتیاط و به صورت ذره ذره نسبت به نشر این اخبار اقدام نماید .
علیرضا پناهیان: همان ایامی که مجتبی خامنهای در گردان حبیب بود، روحانی جوانی در این گردان و لشکر ۲۷ بود که خود میگوید در کار تبلیغ رزمی بوده و حتی در ابتدا جرئت و جسارت روضه خواندن در جمع هم گردانیهایش را نداشته است.
بعد از رهبری آیتالله خامنهای کار پناهیان بالا گرفت و او با رفتن نزد مجتبی به بیت رهبری، شاگرد درس خارج رهبر شد و از طرف دیگر عضو دفتر نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها. اما ستاره اقبال پناهیان در جمهوری اسلامی وقتی اوج گرفت که در جریان اعتراضات مردمی و ضدحکومتی بعد از انتخابات سال ۸۸ با منبرهای تند و آتشین علیه منتقدین حکومتی رهبر همچون میرحسین موسوی و مهدی کروبی و حتی رفسنجانی خود را بیشتر در دل رهبر جا کرد.
پناهیان در جمع بسیجیهای به هیجان آمده بر منبر فریاد برمیآورد که به حکم اسلام سران فتنه (معترضان پس از انتخابات) مفسد فیالارض هستند و حکم قیام علیه حکومت اسلامی اعدام است و این حکم باید اجرا شود.خطبههایی این چنینی او را به تدریج به یکی از منبریهای محبوب آیتالله خامنهای در مراسمهای بیت رهبری تبدیل کرد و کار به آنجا رسید که در مراسمهایی چون ایام فاطمیه اگر پناهیان سخنران اصلی مراسم نبود، رهبر او را کنار دست خود مینشاند تا بر زبان و مشی تند او مهر تأیید بزند.
جایگاه پناهیان در بیت رهبری چنان شد که او عضو شورای بازبینی سخنرانیهای دیگران در بیت شد. بعد از انتخابات ۸۸ نیز که تشکلی غیرنظامی به نام قرارگاه عمار و با حضور جمعی از تندروترین عاملان و آمران و طرفداران سرکوب اعتراضات مردمی شکل گرفت، علیرضا پناهیان به نایب رئیسی این قرارگاه انتخاب شد. فرمانده قرارگاه هم کسی نبود جز یکی دیگر از اعضای دیروز گردان حبیب و لشکر ۲۷؛ مهدی طائب.
حسین نجات فرمانده سابق محافظان رهبری و مسئول تیم حفاظت مجتبی خامنهای و جانشین سابق حسین طائب در اطلاعات سپاه
محمدحسین زیبایینژاد معروف به حسین نجات در سال ۱۳۳۴ در شیراز زاده شد. وی از اعضای راستگرای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود و از سال ۱۳۶۰ بطور رسمی به عضویت سپاه پاسداران درآمد.
ریاست حفاظت اطلاعات سپاه و مسئولیت حفاظت اطلاعات نیروی زمینی سپاه در دهه ۶۰ از جمله مسئولیت های نجات بوده است.
او سالها همکار محسن رضایی در بخشهای اطلاعاتی سپاه بود و در طول جنگ ایران و عراق، فرمانده حفاظت اطلاعات قرارگاه خاتمالانبیا بود و پس از جنگ دوره کوتاهی را نیز در ستاد کل نیروهای مسلح سپری نمود. او از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرماندهی قرارگاه ثارالله و از ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۹ نیز فرمانده سپاه حفاظت ولیامر بود.
نجات از ۱۳۶۸ تا ۱۳۶۹ معاونت امور مجلس وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح را برعهده داشت و در فاصله سالهای ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ معاون هماهنگکننده ستاد مشترک سپاه پاسداران بود. وی از ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۶ بعنوان جانشین رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران فعالیت میکرد.
او از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ فرماندهی قرارگاه ثارالله را برعهده داشت و به مدت یک دهه، در فاصله سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۹ نیز فرمانده سپاه حفاظت ولیامر بود.
حسین نجات از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲ بهعنوان معاون سیاسی و اجتماعی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی فعالیت میکرد و از ۱۳۹۳ تا ۱۳۹۵ نیز معاون فرهنگی و اجتماعی فرمانده کل سپاه بود.
وی از ۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ جانشینی رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران حسین طائب را برعهده داشت و تا بهار ۱۳۹۸ این سمت را حفظ کرد.
دورهای که با قدرتمندتر شدن اطلاعات سپاه و چسبندگی بیشترش به بیت رهبری و سایه انداختنش بر وزارت اطلاعات همراه بود.
او همچنین پدر همسر سابق علی غزالی مدیر سایت بازتاب نیز بوده است که متهم به همکاری با روح الله زم در ارسال اخبار محرمانه و سری برای پوشش در آمدنیوز بوده است.
او که از فرماندهان ارشد سرکوب اعتراضات مردمی سال ۸۸ در تهران بود، پس از فروکش کردن اعتراضات از ادارهکنندگان اصلی «هیئت رزمندگان اسلام» یک تشکل اقماری سپاه در سراسر کشور و نیز مراسم اربعین در عراق به عنوان یکی از نمادهای نمایش قدرت سپاه و جمهوری اسلامی در عراق و منطقه بوده است.
حسین طائب جلاد شخصی مجتبی خامنه ای
آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد اگر چه برای مردم جز نکبت و بدبختی چیزی نداشت ، اما برای عده ای هم نان داشت و هم نوا و هم جایگاهی غیرقابل تصور ، حسین طائب که که بواسطه نزدیکی بسیار پیچیده با مجتبی خامنه ای و رهبر ایران مسئول انجام اوامر آنان بود با سوء استفاده از موقعیت خود در سازمان اطلاعات سپاه مقدمات ریاست جمهوری احمدی نژاد را پدید آورد و پس از آن با حمایت رهبری و احمدی نژاد از سازمان اطلاعات سپاه ، شبکه پیچیده و مخوف اطلاعاتی ساخت که پیش از آن سابقه نداشت ، جذب و آموزش پرستوهای ساس و تجارت موادمخدر از جمله کارهای کثیف سازمان اطلاعات سپاه تحت هدایت حسین طائب می باشد
البته در این مهم سازمان امنیت روسیه کمک های فراوانی را برای آموزش نیروهای خاص حسین طائب به عهده گرفت ، حسین طائب پس از سال ۸۴ صاحب یکی از مخوف ترین سازمان های جاسوسی دنیا می باشد ، سازمانی که با تمام وجود به مجتبی خامنه ای وفادارند و منتظر نقطه صفر هستند ، نقطه ای که پسر ، پدر را فدای خود می کند و بر جای وی تکیه خواهد زد.
وقتی که حتی شورای نگهبان با اشاره مجتبی خامنه ای علنا مقابل رهبر ایران ایستاد
پس از رد صلاحیت گسترده نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری 1400 ، رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی خود به مناسبت سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی گفت : در جریان عدم احراز صلاحیت به برخی کسانی که صلاحیتشان احراز نشد جفا شد. به خودشان و خانوادههایشان نسبتهایی داده شد که معلوم شد خلاف است. فضای مجازی بدون هیچ قید و بندی این مسائل را منتشر کردند. مطالبه من این است که دستگاههای مسئول جبران کنند. گزارشها خلاف واقع بود.
بلافاصله کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان با انتشار توییتی اظهار داشت که شورای نگهبان مصون از خطا و اشتباه نیست و نظر رهبری فصل الخطاب بوده و به زودی شورای نگهبان در این زمینه اظهار نظر می کند اما شورای نگهبان پس از ساعاتی در اطلاعیهای تاکید کرد که “در بررسیها مجموعهای از موضوعات، مستندات و مدارک مورد ارزیابی قرار گرفته و برخی گزارشهای نادرست در نظریه نهایی شورای نگهبان موثر نبوده است”.
این تقابل آشکار شورای نگهبان با رهبری را باید به عنوان فصل جدیدی از گسترش نفوذ مجتبی خامنه ای برشمرد و بدون شک دلسوزان کشور و حتی دوستداران رهبری بایستی تا دیر نشده برای درمان این غده سرطانی چاره ای بیندیشند.