مهین دخت ایرانی
به نام خدا. بنده به شخصه معتقدم تا ١٠ سال آینده کودکان در بدو تولد حرف میزنند و حتی شاید راه هم بروند این را دیروز در بیمارستانی که یکی از اقواممان زایمان نمود متوجه شدم. شاید بخندید شایدم هم سوال کنید چرا به این نتیجه رسیده ام؟بنده در این خصوص توضیحات لازم را به حضورتان تقدیم خواهم کرد و مطمئنا بعد از این توضیحات شما هم با بنده هم عقیده خواهید شد.
اول اینکه اگر خاطراتان باشد آن زمانی که ما متولد میشدیم همگی کچل بودیم اما امروزه تمام کودکانی که به دنیا می آیند در بدو ورود گیسوان بلند و پر پشت دارند دوم اینکه زمانی که ما به دنیا آمدیم ما را در یک ملحفه چند متری ساندویچ میکردند و تا مدتها به شکل یک ساندویچ بی حرکت می ماندیم روزی یک بار ساندویچ را باز میکردند و تمیز میکردند پاهای ما نه تاول میزد نه حساسیت میکرد و نه حتی قرمز میشد اما امروزه انواع پوشک های داخلی و خارجی را روی بچه ها تست میکنند و در نهایت باز هم بچه ها به پوشک ضد تعریق دارای فن و تحویل هوا با لایه ضد حساسیت و معطر به گل های بابونه و شببو همچنان ابراز نارضایتی کرده و پاهایشان قرمز میشود.
آن وقت ها ما نه میخندیدیم نه گریه میکردیم تا حداقل یک سال بعد از تولد دست کمی از عروسکهای بافتنی ننه بزرگمان نداشتیم این روزها در بدو تولد کودکان میخندند. اخم میکنند اعتراض میکنند حتی غیبت هم میکنند.
و خب در این صورت با این سرعتی که علم در حال پیشرفت است اصلا بعید نیست که تا ١٠ سال آینده نوزادان در بدو ورود سلام گفته و از پزشکی که آنها را متولد کرده تشکر کنند یا مثلا شاید در یکی از روزهایی که یکی از دختران سرزمینم از خواب بیدار میشود با یک نامه در زیر بالشش مواجه شود و وقتی نامه را باز میکند متن زیر را رویت نماید.
اکنون که این نامه را میخوانی من در کنارت نیستم. چرا؟ چون توی تنبل حتی همت نمیکنی منو به دنیا بیاری. همونجوری نشستی یه گوشه میگی پول ندارم، خونه ندارم، شغل ندارم، خواستگار ندارم. واقعا فکر میکنی اینا برای ازدواج لازمه؟ نه مادر من! ازدواج فقط یه چیز میخواد که اونو هم تو نداری و امیدوارم بابام داشته باشه؛ جنم!
نه واقعا هیچ معلومه داری چه کار میکنی؟ چرا منو زودتر به دنیا نمیاری؟ من به انواع بلوغ رسیدم، مثلا بلوغ اقتصادی؛ لازم نیست کارآفرین باشم که، همینکه تو برام بابای پولدار پیدا کنی و پول تو جیبی خوب بگیرم، کافیه. بلوغ عقلی؛ میبینی که از اون آقای نسبتا محترمی که گفته «ازدواج دبستانیها منع قانونی نداره» جلوترم. من میگم آمادگی ازدواج ربطی به آمادگی رفتن نداره. منی که کودکستان نرفتم ولی به بلوغ رسیدم، آدم نیستم؟ من نمیفهمم؟ من نفهمم؟ دِ نذار باز کنم این دهن لامصبو.
نمیگی این بچه تو سن ازدواجه؟ دوستای من اینجا به دنیا نیومده نافبُر شدن برای زن یا شوهراشون. تکلیفشون مشخصه. اونوقت من چی؟ حتی مامانمم هنوز ازدواج نکرده، بابام معلوم نیست.تو فکر میکنی من بچهام؟ نه واقعا من بچهام؟ فکر کردی بلد نیستم خودم غذا درست کنم؟ تو منو به دنیا بیار، نامرده هر کی شیرشو خودش مک نزنه. فکر کردی بلد نیستم لباسمو خودم بپوشم؟ خب حالا این یکی رو تا یه سنی بلد نیستم ولی بالاخره که باید یاد بگیرم؟ اگر ازدواج کنم با همسرم دوتایی تمرین میکنیم و زودتر یاد میگیریم. باور کن از همازلیهای من هر کی ازدواج کرده، خیلی راضیه. همهاش کلیپ درست میکنن و استوری میذارن. نمیدونی چقدر خوشبختن. تازه تصمیم گرفتن به محض اینکه تونستن بچهدار بشن و اون بچه رو هم زودتر تشويق به ازدواج و بچهدار شدن کنن تا اسمشونو به عنوان جوونترین پدربزرگ و مادربزرگ دنیا ثبت کنن.
میخوام بگم ازدواج باعث شده برای زندگیشون برنامهریزی داشته باشن. نه مثل تو! نه واقعا اون زندگیه تو داری؟ صبح تا شب دنبال یه لقمه نون. شب یه لقمه نون میخوری و بیهوش میشی؟ نه واقعا سهم تو از خوراکیهای دنیا همون یه لقمه نونه؟ خالی خالی؟ لااقل با یه چیزی بخورش بیچاره، یه لیوان شیرموز هم بعدش بخور که جون بگیری بلکه تنت از این کرخی بیرون بیاد. کشتی ما رو! دو روز دیگه از سن باروریات میگذره اونوقت من باید بمونم همینجا سماق بمکم و استوریای ما خوشبختیم نینیها رو لایک کنم.
خلاصه حالا که تو کشوری زندگی میکنی که ازدواج کودکان درش منع قانونی نداره از امکاناتش استفاده کن و منو زودتر به دنیا بیار و زود نوهدار شو. ببین چه نینی خوش سر و زبون و دلبریام، نوهات هم همینجوری میشهها. بوج بوج.