✍️ حبیب رمضانخانی
همزمان با آغاز چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، شرایط کشور و مردم ایران بسان ماه های گذشته همچنان پر التهاب و سخت است. کشور بعد از مدت ها درگیری سخت با تحریم های امریکا و سال ها سو مدیریت داخلی، آینده ای مبهم و پر از اما و اگر پیش روی خود دارد. روزنه هایی از امید و گشایش، از جمله توافق با جامعه جهانی، پیوستن به fatf، تنش زدایی با همسایگان و … که ماحصل آن ها بهبود وضعیت رفاهی مردم و اقتصاد کشور خواهد بود، مجدد در گیرو دار شرط و شروط ها و اما و اگر های مسئولین در تنگنا قرار گرفته است. همین باعث شده کم کم مردم امید خود را از دست داده و با از بین رفتن بار روانی آن گشایش احتمالی، بازارها واکنش و قیمت ها مجدد رنگ صعود بگیرد.
به راستی آقایان و مسئولین ما از خود می پرسند که آیندگان چه قضاوتی در مورد عملکرد آن ها خواهند داشت؟ اصلا مردم و قضاوت نسل های آینده برایشان مهم هست؟
امروز تاریخ سراسر پر فراز و نشیب ایران را که می خوانیم، بسیار در مورد گذشتگان قضاوت و ارزیابی می کنیم. در ذهن خود نسبت به وقایع و رویدادهای تاریخی واکنش نشان داده، بر برخی غرور و افتخار و بر برخی دیگر احساس حقارت می کنیم. عاملان شکست و مصیبت را نکوهش و با آوردن اما و اگرهای تاربخی در ذهن، عاملان را بابت از دست دادن فرصت ها و نالایقی ها گاهی لعن و نفرین می کنیم.
امروز وقتی به احوالات ناصرالدین شاه قاجار می رسیم، به دلیل آن انسدادی که از بابت استبداد خود باعث عدم اصلاحات و حذف امیرکبیر شد، در پیشگاه تاریخ به قضاوت نشسته و با بدنامی از او یاد می کنیم. رضا شاه را مخصوصا به دلیل اواخر دوران حکومت خود که از دیکتاتوری به استبداد کامل گروید، مشاوران و بزرگان را حذف کرد و با بریدن از مردم، نهایت با اشغال ایران، وقفه و پایانی بر نوسازی و اصلاح کشور زد، حسرت می خوریم و کارنامه نتایج مثبت او را با نقاطی تیره برجسته می کنیم.
حتی امروز بر دکتر مصدق، بابت عدم مدارا با مشاوران و خوشبینی به آمریکا و عدم پذیرش طرح های پیشنهادی برای مصالحه با دشمنان، قضاوت می کنیم و آن کارنامه درخشان از وطن دوستی و فداکاری را گاهی با اما و اگر های خود بابت آنچه در ادامه رخ داد، خرده می گیریم. محمدرضا شاه پهلوی را به خاطر کودتا علیه مصدق، استبداد خود، از اینکه بسیار دیر به سراغ اصلاحات و پایبندی به قانون مشروطه و کم کردن قدرت خود شد، شماتت می کنیم. با آوردن اما و اگرهایی که آن می کرد و این نمی شد، فرصت های از دست رفته را حسرت می خوریم.
حال آیا مسئولین ما بعد از ۴۳سال حکومت داری و همراهی نجیبانه مردم، کمی به فردای خود می اندیشند؟ کی به این نتیجه می رسند که؛ بعد از اینهمه مصیبت و سختی رفته بر مردم، بایستی نفع گروهی و فردی را کنار گذاشته و با مبنا قرار دادن خواست و اراده مردم، در پی جبران و اصلاحات کلیدی بود، تا فردای تاریخ آبرومند و مردمی ثبت شوند؟
مسئولین ما بایستی از این نمونه های ناب تاریخی عبرت بگیرند. از فرصت های از دست رفته ای که می توانست با عقلانیت و دوری از خودکامگی باعث بهبود و سربلندی کشور شود. از مستبدانی که با وجود انهمه شوکت و قدرت، نهایت قتل و دربه دری نصیبشان شد و در پیشگاه نسل های بعد گاهی به بدنامی قضاوت و لعن شدند.
درست است در بین اهالی تاریخ اما و اگر جایی ندارد و آنچه رخ داده منتقل می شود، ولی مردم در ذهن خود حوادث گذشته را قضاوت می کنند و با شخصیت های آن ها همزادپنداری، در ذهن جای اشخاص و وقایع را جابجا کرده و گاهی برای تسلی خاطر، وقایع را به دلخواه و آرزوی خود می چینند، خائن راه بلد اسکندر مقدونی را حذف و اریوبرزن را پیروز میدان می کنند! خسروپرویز را در حذف سردارن بزرگ خود عقلانیت داده و با حذف توطئه پسرش، مقابل لشکر اعراب قرار می دهند! حتی خود را به جای مردم اصفهان در مقابله با محاصره افغان ها به کمک کننده شاه سلطان حسین فاسد قرار داده و نتیجه را خارج از آنچه رخ داده، متناسب با مطلوب ذهن خود قرار می دهند.
با این اوصاف، همواره اکثریت مردم با چنین ذهنیتی گذشتگان خود را قضاوت خواهند کرد. پس تا دیرتر از این نشده، کمی این مردم را دریابید. از فرصت گفتگو و مذاکره نهراسید. اصلاحات را برای مردم رقم زده و فردایی بسازید که به جای دربه دری و بدنامی، بسان بزرگانی چون کورش، یعقوب لیث، بابک خرمدین، امیرکبیر و مصدق ها در دل مردم با رضایت ماندگار و جاودانه شوید!