✍️مریم ابراهیمی دینانی
خبر درگذشت خبرنگاران محیط زیست بسیار جانکاه بود . این است که می گویند خبرنگاری جزو مشاغل سخت و زیانبار ست.
اتوبوسی واژگون میشود . سانحه ای رخ می دهد و همه تازه پی میبرند که خبرنگاری جزو مشاغل سخت است و باید حمایت شوند .
خدا رحمت کند دوست و همکار نازنیم را .بانویی اصیل و پاک و مهربان که به دلیل آلودگی هوای محیط کار ، و دچار شدن به سرطان ریه جلوی چشممان آب شد و نتونستیم کاری بکنیم.
آری این همه ماجرا نیست.
زیانباری این شغل پر استرس ، آنجایی نمود دارد که مدافع حقوق همه میشوی اما از خود نمی توانی دفاع کنی .
همیشه همین است . خبرنگار خود مدعی حقوق دیگران است اما قانون و مرجعی وجود ندارد که از خودش دفاع کند.
گویا ، روزی یک واگن از این قطار پرهیاهو واژگون میشود و جز به عرض تسلیتی بیش نمی شود بسنده کرد.
قلم ها می چرخد .گره ای باز میشود . رشته ای ، پیرهن میشود بر قامتی .
اما همین است قلم. فقط می نگارد و قامتش کوتاه و به ناگاه تراشیده و تمام میشود تا کاری و رخدادی شکل بگیرد بی آنکه صاحب قلم دیده شود.
فضای مسموم پخمه سالاری به جای نخبه سالاری ، سال هاست ،
خبرنگاران را روزی هزار بار می کشد. و اتوبوسش هر روز واژگون میشود.
چند نمونه بشمارم که یک یادداشت یا مقالهاثرگذار بیش از هزار کلیک میخورد ولی با وجود و حضور مدیران از گرد راه رسیده کارنابلد که از قلم های قوی وحشت دارند به حاشیه رانده و مورد آزار اذیت واقع شدند چون خودشان از هیچ سر در نمی آورند ، مرگ قلم و قلم به دستان را ترجیح می دهند.
قلم ها خفه میشوند تا باری از دوش کسی برندارند. مشکلی حل نشود .
چون فقط به فکر منافع خودشان هستند.
پروژه آهسته برو ، آهسته بیا، آروغی است که هر روز می زنند تا نتوانی رشد را به چشم ببینی که انگار نه انگار ، مسولان کشوری فقط از قلم و مطالبه است که میترسند اما برخی صاحبان رسانه، چقدر در این مطالبه نکردن به ظلم و بی عدالتی کمک میکنند.
فضای بی عدالتی و سواستفاده و ترس از حرفه ای بودن ، نطفه فریاد را در گلوگاه خفه میکند و مرجعی نیست که سره را از ناسره جدا کند .
این اتوبوس ، سال هاست واژگون شده و قلم به دستانی که حرفی برای گفتن دارند سال هاست آرام آرام می میرند، اما دیده نمی شوند تا کسی به عرض تسلیت بنشیند.
پاکسازی فضای رسانه ، ایجاد امنیت و پایداری ، و جلوگیری از سواستفاده از خبرنگاران حرفه ای نیازمند عزم جمعی دارد و دور از دسترس نیست.
واژگونی هر روزه ، رسانهها و خبرنگاران حرفه ای را ببینیم که تنگ نظری های بیماران درمان نشده ، به کناری هل شأن ندهند. گرچه که موفق نیستند اما ، نیازمند پاکسازی جدی هستیم.
حتما که نباید صدای قرآن بالا برود و جوانی از ته دره درآمده ، ته گودالی خاک آرام بگیرد که بفهمیم خبرنگاری جزو مشاغل پر خطر است.
خطر را وقتی احساس کنیم که رسانه به بیراهه می رود و رسالتش تبدیل میشود به منفعت و فضا پر میشود از بیماران درمان نشده با رفتارهای سمی ، که اجازه رشد را نمی دهند.
زرد بودن جای تمامی رنگ های تکان دهنده و تاثیربرانگیز را گرفته و نمیگذارد کسی ، صدای برحقی را به گوش هوشی برساند تا حقی احقاق شود.
رسانه ها را به جایگاه واقعی خود برگردانیم.
این اتوبوس ، روزی چندین بار واژگون میشود . منتهی نه کسی نبض میگیرد.نه کسی با تأسف سرتکان میدهد که« متاسفانه تمام کرد.!!»