? زهید زارعی
اولین بار که اسمی از او شنیدم در دانشگاه علموصنعت بود. سال۷۸ که تازه وارد دانشگاه شده بودم، به دیدار دوستان دانشگاه علموصنعت رفته بودم که گفتند استادی در دانشکده عمران هست به نام احمدینژاد که اگر دخترهای دانشجو سرکلاس بهزعم ایشان حجاب را رعایت نکنند، استاد عذرشان را میخواهد و از کلاس آن جلسه محروم میشوند.
گفتم مگر دخترها سرکلاس کشف حجاب میکنند؟ همه خندیدند گفتند همه حجاب دارند؛ ولی او فرق دارد و ممیزیهای خودش را دارد.
چند ماه بعد به همت دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه علموصنعت سلسله جلساتی با محوریت انقلاب اسلامی با دعوت از پیشگامان مبارزه و نهضت اسلامی برگزار شد.
مدل جلسات اینگونه بود که هر مدعو در هفتهای برنامه داشت. دانشجویان علاقهمند میآمدند و جلسه برگزار میشد. گاهی استقبال کم بود و گاهی بیشتر؛ چون جلسات پیوسته بود.
یکی از مدعوین آقای هاشم صباغیان بود که ظاهرا خاطراتی مطرح کرد که مورد اعتراض عدهای از جمله آقای احمدینژاد واقع شد و آنها در اعتراض به آنچه تحریف تاریخ توسط آقای صباغیان میخواندند، در مقابل مسجد دانشگاه چند روزی متحصن شدند.
احمدینژاد و دیگر معترضان توضیح هم ندادند که صحبت وزیر کشور دولت موقت در جمع محدود دانشجو چگونه باعث تحریف تاریخ شده است. جالب اینکه این جمعیت اندک متحصن، در جلسه مذکور هم نبودند.
بار سوم قبل از انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۰ که آقای خاتمی برای بار دوم انتخاب شد؛ انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان اقدام به برگزاری سلسله نشستهایی در مورد نقش احزاب در انتخابات ۸۰ کرد و روال این بود که از هر حزب یک نماینده دعوت میشد و در آمفیتاتر دانشکده علوم با دانشجویان سخن میگفت.
از جامعه اسلامی مهندسین احمدینژاد آمد. آسمان به ریسمان میبافت که دولت خاتمی ناکارآمد است. از افزایش اعتیاد در دولت خاتمی سخن گفت، از افزایش بیبندوباری فرهنگی در جامعه از افزایش بیکاری و از کاهش ازدواج جوانان در جامعه.
این حجم از سیاهنمایی مشمئزکننده بود. من زمان گرفتم و بعنوان مخالف صحبتهای وی آمار بانکمرکزی را که در روزنامههای آن روزگار منتشر میشد، اعلام کردم.
اما معیار ادعای وی در حوزه فرهنگ را پرسیدم. گفتم چه مستندی در حوزه فرهنگ دارید؟ گفت مستند لازم نیست! به سطح جامعه بروید، ببینید چه خبر است. حرفهای کلی، عوامپسند و بدون راهکار مشخص.
بعد از بیست سال چنین شخصی با سابقه مشخص در دوران ریاستجمهوری دوباره به میدان آمده است.
او احتمالا به سطح جامعه رفته و احساس کرده فشارهای اقتصادی حافظه جامعه را مختل کرده و با همان روحیهای که از او میشناسیم، دوباره آمده تا شاید با اسم چند فعال فرهنگی محبوب مردم و اندکی خاطرهبازی بتواند برای خود پایگاهی فراهم کند.
او کف جامعه را بهخوبی میشناسد؛ اما بعید است جامعه ایران چنین فرصتی به او بدهد.