✍️جعفر گلابی
اوضاع كلی در بسياری از حوزهها با مطلوبها و شايستگيهای يک جامعه زنده و بالنده فاصله بسيار دارد اما گويا اين شرايط در حوزه مطبوعات بغرنجتر ونابسامانتر است. در شرايط عادی و پيش از فراگيری دنيای مجازی و سهلالوصول شدن دسترسی به اخبار و تحليلها مطبوعات به خصوص روزنامهها زير فشارهای سياسی و قضايی با مشكلات بسياری روبهرو بودند و به سختی راه می پيمودند ولی با رونق محيرالعقول انواع كانالهای ارتباطی همان راه روندگی سخت هم به صعوبت بی سابقهای دچار شد و اينک مگر معجزهای رخ دهد كه اين ركن وزين مردمسالاری به جايگاه بايسته و ضروری خود بازگردد.
اكنون كه در كسری از ثانيه خبرها تا ده كورهها هم نشر می يابد و انواع تحليلها با آزادی و فراخ بيشتر چشمها و ذهنها را با سرعتی باورنكردنی مسخر خود ميكند، روزنامهها چگونه ميتوانند با انواع محدوديتهای اقتصادب و سياسی و فرهنگی سری در ميان سرها داشته باشند و از موجوديت خويش دفاع كنند؟ احتمالا مخالفان جريان آزاد اطلاعات از اين وضع خرسندند و چه بسا خويش را مفتخر به كمک در فراهم شدن اين اوضاع ميدانند ولي كاملا روشن است كه از اين زاويه، ضايعهای بزرگ و خسارتی عظيم متوجه رشد و توسعه متوازن كشور شده و ميشود كه با هيچ چيز ديگر قابل جبران نيست.
امروز فضايی از همهمه و سردرگمی و ابهام و ترديد و سرگشتگی و سرخوردگی در اذهان عمومی جامعه وجود دارد كه همه از كوچک تا بزرگ از آن زيان می بينند و هيچ پناهگاهی براب متضرران هم وجود ندارد. كافی است كه رند كاربلدی چيزی به ذهنش برسد و به موقع شايعهای بسازد و نشر دهد و كسی يا جريانی يا گروهی را به خاک سياه بنشاند و آب رفته هم به جوی بازنميگردد. متاسفانه همان جريان مخالف گردش آزاد اطلاعات با همه تجربههای پيشين باز هم راه را در محدوديتها و بستنها و فيلتر كردن ميبيند و پيشگام شده و با نسخه ساده هميشگی افزايش محدوديتها در پي ايجاد امنيت برای خويش است و انديشه نميكند كه اگر مسائل جهان به اين سادگيها قابل حل و فصل بود اين همه غوامض و پيچيدگی و تلاش و بعضا در جا زدن در كار نبود.
اگر اندكی انصاف و واقعگرايی وجود داشت، عاملان و سينه چاكان فشار خردكننده عليه مطبوعات به خطای استراتژيک خود اعتراف ميكردندكه مرجعيت و اطمينانبخشی روزنامهها برای اذهان عمومی را ستاندند يا به شدت تضعيف كردند و اكنون آشوبی در فضای روانی جامعه وجود دارد كه محدوديتهای جديد فقط به اين تشويش دامن ميزند.
اگر ميگذاشتند نشريات و مطبوعات و روزنامهها كه شناسنامه دارند و حساب و كتاب همواره برايشان مستولی است، راه توسعه خويش را می پيمودند و بر مرجعيت اخبار و تحليلهايشان افزوده ميشد، امروز نگرانی فزايندهای وجود نداشت كه اذهان عمومی جامعه هر آن دستخوش موجی ميشود و موجسازان هم مشخص نيستند. امروز صدای روزنامهها در ميان هياهوی عظيم انواع كانالها و شبكههای اجتماعی گم است و به گوش كسی نميرسد. نخبگان و اساتيد و علما و نويسندگان و روزنامهنگاران از دردها و خلأها و خطرها و تهديدهای آشكار و نهان با عدد و رقم و سند و مدرک مينويسند ولي اين صدای شايعهسازان و مبتذلگويان و بيگانهپرستان و فرصتطلبان است كه گوشها را كر ميكند و مسوولان هم ديگر فرصت نميكنند كه سخنان راستين و ريشهدار را بخوانند و تاثير بپذيرند.
خيال بسياری از وزارتخانهها و دستگاهها و نهادها از اين ناحيه راحت شده و گاهی زحمت يک پاسخ به مسائل مطرح شده در روزنامهها را به خود نميدهند! روزنامههای صاحب سبک كه جريانی را نمايندگی ميكنند و حرفی برای گفتن دارند و در فضای بينالاذهانی چون اوتاد جامعه عمل ميكردند يا بايد به زردی گرايش پيدا كنند يا با حداقل امكانات و حداكثر نامهربانی ها با سيلی صورت خود را سرخ نگه دارند. آفرين بر گردانندگان و تصميمگيران كه سنگها را بستند و حالا نسخه پيچان كه بعضا معلوم نيست به كدام قدرت و ثروت متصلند، آزادانه مينويسند و خريدار هم پيدا ميكنند!
حالا در كوران بحرانهای عظيم اقتصادی و معركهگردانی هيولای فقر و بيكاری و فشارهای حداكثری بيگانگان و جولان و كشتار كرونا، تغيير جنسيت فلان هنرپيشه را مساله روز ميكنند و هيچ كس هم پاسخ نميدهد كه مقصر ساختن اين بلبشوی رسانهاي كيست و راه عاقلانه مبارزه با آن كدام است؟ هر چند جز دلسوزان و آگاهان و جامعهشناسان به باور بسياری نخواهد آمد ولی بگذار بگوييم تا ماندگار شود كه درست از ناحيه از دست رفتن مرجعيت رسانهای مطبوعات وزين، خسارتی مثل يک سيل مستدام يا زلزله پرقدرت يا اپيدمی پردوام متوجه جامعه شده فقط تفاوتش اين است كه صدای طبل آن بعدها بلند خواهد شد و گوشها را كر خواهد كرد./اعتماد