✍️حبیب رمضانخانی
در بحبوحه انتخابات پیش روی ریاست جمهوری، برخی از افراد و گروه های تریبون دار به هر دستاویزی برای ایجاد انگیزه و تحریک احساسات مردم برای حضور پرشور در انتخابات دست می یازند.
یک روز از تحریم کنندگان صندوق به نام مشرک یاد کرده، روز دیگر آن ها را سربازان شیطان و دشمن خطاب می کنند! روزی غبطه انتخابات سوریه را می خوریم، روز دیگر از شور و شعور انتخابات ترکمنستان مثال ها می بریم… یکی از نکات قابل تاملی که در این رابطه از سوی مسئولین بارها اظهار شد، ذکر این جمله بود: «دوراندیشی مردم سوریه بود که متوجه شدند هیچ کس جز بشار اسد! توان اداره و نجات این کشور را ندارد»
در اینکه چرا مسئولین ما اینهمه علاقه به نظام سوریه و کره شمالی دارند، بر کسی پوشیده نیست، ولی ذکر جمله مورد تاکید بالا خود نشاندهنده عجز و درماندگی سیستم و نظام کشور مربوطه هست که مسئولین ما ناخواسته آن را برجسته می کنند که در ادامه آن را برمی رسیم.
اینکه در کشوری ۱۷ میلیون نفری، هیچ کس حتی در حد و اندازه بشار اسد توان اداره کشور را نداشته باشد و همگی مردم این ناتوانی بقیه را تشخیص و عیان کنند، یک ایراد بسیار بزرگ هست، نه یک امتیاز. اینکه ساختار خودکامه اسد حتی اجازه پرورش یک فرد در اندازه خودش در سیستم را تاب نیاورده و اجازه رشد نداده، ما را بی اختیار به یاد پادشاهان اواخر دوره صفوی می اندازد که نهایت به جایی رسیدیم از قحط الرجالی که محمود افغان با ۱۲ هزار شورشی بدون امکانات سلسله با آن عظمت و شکوه را به آن فرجام بد منتهی کرد.
بشار اسد و خودکامگان چون او همواره یک مشی همسان در حکومتداری دارند که باعث بقا و امتداد حکومت آن ها می شود؛ اصل حذف نخبگان و افراد کاربلد. با حذف این مزاحمان راه برای مجیز گویان و چاپلوسانی باز می شود که معاش و رفاهشان به بودن آن فرد محوری استوار است.
در این حکومت ها، کشور قائم به محوریت یک فرد می شود و او برجسته و دیگران در سایه او محو می شوند. در این کشورها نه سیستم سازی می شود و نه پرورش نیروهای نخبه بر اساس شایسته سالاری صورت می گیرد. در نتیجه روزی که به هر دلیلی آن فرد حذف یا به پایان عمرش می رسد، به دلیل اینکه سال ها نه فعالیت حزبی و قانونی در کشور صورت پذیرفته و نه مردم آموزش اصول شهروندی و تمرین خواست مطالبات از مسیر قانونی و حزبی را درونی کرده اند، خروجی می شود بسان کشور لیبی، که بعد از حذف دیکتاتور، به جای اجماع و تعامل از طریق گفتگو، با اسلحه و چاشنی قومیت گرایی کشوری با آن ثروت و مکنت را به تجزیه می کشانند.
حال بایستی به آن دسته از مسئولینی که بر شخصیت محوری بشار اسد غبطه خورده و تاکید بر الگو بودن می کنند، یادآور شد؛ درست است خودمحوری و نبود رقبای مزاحم در حکومت ایشان برایتان مطلوب است و ارزو، ولی در همواره بر یک پاشنه نچرخیده و سرانجام تلخی چون پایان حکومت صفویان و کشور لیبی را نیز گاهی بر خاطر مبارک تداعی کنند، باشد که الگوی دیگری بر مردم توصیه کنند! جایی که سیستم ها و نهادها به جای یک فرد برجسته بوده و بر اساس شایسته سالاری و توجه به نخبگان، چرخه مدیران و مسئولان لایق تولید و تکرار می شود.