اهدای جایزه اسکار به اصغر فرهادی برای فیلم فروشنده رخدادی بالاتر از بردن یک جایزه اسکار است. بیانیه ای که انوشه انصاری، یک زن ایرانی/ امریکایی به نمایندگی از آقای فرهادی خواند نیز فراتر از بیانیه های سیاسی متعارف است. حضور یک زن با شالی که نشان بی مرزی مشهد بر آن نقش بسته است نشانه ای آیینی از هوشیاری جمعی ایرانیان است. ایرانیانی که گروهی از آنان ساعاتی پیش از مراسم اسکار با گردهمایی در میدان ترافالگار در لندن همبستگی را خود با اصغر فرهادی اعلام کردند.
طرفه آن که فیلم فروشنده در صحنه اجرای نمایش فروشنده، اثر آرتور میلر نمایشنامه نویس امریکایی، جان می گیرد. نویسنده ای که مهاجر و یادآور بی مرزی هنر و انسان است.
روح پیام فرهادی به اسکار را می توان در سخنان شریل بون ایزاک، رییس آکادمی موشن پیکچر و یکی از داوران اسکار، دید: « آنچه امشب رخ داد گواهی است بر آن که هنر مرزی ندارد، زبان واحدی ندارد و متعلق به یک باور نیست.» اما فرهادی یک گام فراتر رفت و بیگانگی هنر را با مرزبندی های غیر انسانی یادآور شد: « تقسیمبندی جهان به ما و دشمنان ما توسط سیاستمداران افراطی، باعث ترس میشود، ترسی که توجیهیست دروغین برای خشونتها و جنگها. جنگهایی که مانع بزرگی بودهاند برای رسیدن به دموکراسی و رعایت حقوق بشر در کشورهایی که مورد تهاجم واقع شدهاند.»
« سینماگران میتوانند با چرخش دوربینهایشان به مشترکات انسانی، کلیشههایی را که از ملیتها و ادیان مختلف ساخته شده است بشکنند و زمینه همدردی و به دنبال آن همبستگی مردمان جهان را فراهم کنند. همدردی چیزیست که ما امروز بیشتر از هر زمان به آن نیازمندیم.»
فرهادی به روشنی می گوید کسانی که رابطه میان «ما» و « دیگران» را بر اساس معیار «ما» و «دشمنان ما» تعریف می کنند ملت ها و فرهنگ ها را رو در روی یکدیگر قرار می دهند و سازندگان نفرت و جنگ هستند. جمله ای که به همان اندازه که رفتار و سیاست ترامپ را نشانه می گیرد، نقدی بر رفتار تندروها و ترامپ های ایرانی است. اسکار فرهادی نه فقط افتخاری برای او بلکه افتخاری برای اسکار بود تا گامی به سوی درک اهمیت برابری انسانی و فراتر رفتن از مرز های سیاسی، نژادی و فرهنگی بردارد.
جنبه نمادین اسکار برای فیلم فروشنده مهم تر از جنبه هنری آن است. می توان همچنان منتقد فیلم فروشنده یا فیلم نامه آن بود اما نمی توان اهمیت دستاورد فرهادی و ایرانیان حامی او را انکار کرد. فرهادی از گرفتن جایزه اسکار به نفع مردمی استفاده کرد که ترامپ با قضاوت ناروای خود آنان را تحقیر کرده بود. نه فقط مردم ایران بلکه مردم کشورهای دیگر. به این ترتیب اسکار فرهادی نماد همبستگی همه کسانی است که از سوی ترامپ و حامیان او تحقیر شده اند. همبستگی ای که نه در قالب ابراز خشونت که به شیوه ای زیبا و افتخارآفرین ابراز شده است.
تقدیر از سینمای فرهادی تقدیر از سینمایی است که با فرارفتن از کلیشه ها بیانگر رنج های بشری و روایت کننده همدری های انسانی است. همان اندیشه ای که در پیام او به مخاطبان اسکار دیده می شود. حتی انتخاب انوشه انصاری و فیروز نادری نیز خود بازتابی از فراتر رفتن فرهادی از کلیشه هاست. انتخاب دو چهره غیرسیاسی و غیر هنری که مورد احترام مردم ایران هستند. دو چهره ای که حضورشان در اسکار کلیشه ای بودن و بیهوده بودن مرزهای مفهمومی ساخته شده میان مهاجر و غیر مهاجر را نشان می دهند.
فرهادی به عنوان یک کارگردان برجسته به خوبی می داند که برای انتقال بهتر پیام خود، به جای پیچیده کردن پیام و در هم آمیختن پیام های متعدد، می توان پیام را به زبانی ساده و با تمرکز بر بنیادی ترین مفهومی بیان کرد که بتواند با وسیع ترین قشر مخاطب ارتباط برقرار می کند. فیروز نادری و انوشه انصاری در حالی پیام فرهادی را بازگو می کنند که به تعبیر آقای نادری از جانب زمین سخن می گویند و نه یک سرزمین خاص.
نه فقط باید به اصغر فرهادی به دلیل بهره برداری هوشمندانه از این موقعیت برای انتقال پیامی انسانی تبریک گفت بلکه باید به مردم ایران به خاطر این اقدام تبریک گفت. اقدامی که نه فقط در حمایت از منافع ملی و بازتاب دهنده خواست مردم ایران، بلکه تاکیدی دوباره بر ارزش های بنیادین سازنده صلح و همبستگی جهانی در دفاع از حقوق برابر انسان هاست.