محمد حسین غیاثی
امروز اصلاحات تحت نقد جدی و انتقاد قدرتمند طبقهی الیت(نخبگان) جامعه است.
اشتباه بزرگ اصلاحات این بود که سرنوشت و اعتبار و آبروی خود را با حاکمیتی که قرار بود آنرا اصلاح کند گره زد.
اصلاحات در دو انتخابات فهرست کاندیدا ارائه داد که نبایستی این کار را میکرد. انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات خبرگان رهبری.
از قضا مقامات عالیه هم از این کار اصلاحطلبان ابراز ناخرسندی کردند. لیست انگلیسی اشاره به چنان کاری بود. اما اصلاحطلبان هم چوب را خوردند و هم پیاز را. هم در انتخابات شرکت کردند و از اصول خود(مخالفت با نظارت استصوابی) عدول نمودند و هم برآیند و نتیجهی آراء نهایتا با محاسبات و چینش اصولگرایان رهاورد تعیینکنندهای برای اصلاحات نداشت و هم اکنون باید با آش نخورده، دهان سوختهشان را درمان کنند.
در واقع اصلاحطلبان تابع شطرنج مرحوم هاشمی رفسنحانی بودند. در انتخاباتهای اخیر، دخالت اصلاحطلبان تنها در یک انتخابات موجه و بلکه واجب بود و آنهم انتخابات ریاست جمهوری بود. چه اینکه سازمان دولت در حال فروپاشی بود و چارهای جز فداکاری اصلاحطلبانه وجود نداشت.
دولت 85 درصد اقتصاد کشور را در دست دارد و هرگونه فقدان عقلانیت در سازمان آن زندگی همهی ایرانیان را تحتالشعاع قرار میدهد. وانگهی که عدهای آخرالزمانی صف کشیده بودند تا معجزهی هزارهی چهارم را از آستین درآورند. در واقع رای به روحانی بر اساس هرم مازلو در درجهی اول از باب ضرورت معیشت معنا دار و صحیح بود و در درجههای بعد میتوانست معطوف به آرمانهای جامعهی مدنی باشد.
هاشمی رفسنجانی دلبستهی نظام بود. او اصلاحطلبان را در راستای اهداف خود به بازی گرفت تا آنها ذیل نظارت استصوابی در انتخابات مجلس رای دهند و به تبع آن مشروعیت خبرگان را افزایش دهند و رییسجمهور مورد نظر او را برگزینند. اصلاحطلبان هرسه کار را انجام دادند درحالیکه امروز هیچ چیزی در داخل نظام ندارند.
امروز الیتها در واقع میزان و امکان عقلانیت را در جریان اصلاحات زیر سوال بردهاند. و از این باب دچار تردید شدهاند که این چگونه بازیی بود که همهی اعتبار خود را به نظامی بخشیدید که آن نظام حتی اجازه نمیدهد تصویر لیدر شما منتشر شود؟
جنس انتخابات از نوع وکالت است. به عبارت دیگر رای دهندگان اصلاحطلب نسبت به عقلانیت راهبردی اصلاحات و بالتبع در دادن وکالت به آنها دچار تردید جدی شدهاند.
حسن روحانی باوجودی که بسیاری از شعارهای خودش را زیرپا گذاشت اما عملا بود و نبودش فرق میکند. اما بود و نبود لیست اصلاحطلبان در مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری چه فرقی دارد؟ تقریبا هیچ. و این کار عبثی بود که پشت اصلاحات را به زمین گرم زد!
اشتباه پشت سر اشتباه. تا به کی؟ تا به کجا؟
اصلاحطلبان نباید کاری انجام دهند که بعدا نتوانند از آن دفاع کنند و یا دفاع آن نزد طرفدارانشان قابل قبول نباشد. اگر نظر امثال من اشتباه است، باید مشاوران آقای خاتمی که او را ترغیب کردند تا از فهرست آن دو انتخابات حمایت کند مصاحبه کنند و دلایل منطقی خود را ابراز نمایند. اگر واقعا دلایل قابل قبولی دارند حتما میپذیریم. و نیز با استفاده از رسانههای فراوان میتوانند آن دلایل را به داوری افکار عمومی بگذارند و اثبات نمایند که کارشان درست بوده است! دلایل منطقی را هر عقل سلیمی میپذیرد.
نگام ، ناگفته های ایران ما