روزگاری بود و دوم خردادی از راه رسیده بود و پس از هیجده سال تصور عموم بر این بناگشته بود که قرار است کشتیبان را سیاستی دیگر پدید آید. با وجود اینکه بانیان اصلی این واقعه خود در کمال شگفتی اعلام می کردند که اصلا برای پیروزی نیامده بودند و به دنبال رای هفت هشت میلیونی بودند، به ناگاه یک پیروزی خیره کننده سراغشان آمد. طبیعی بود که آنان با این اعتراف هیچ پلتفرم سیاسی معین برای گذار از وضعی که بیست میلیون شهروند ایرانی با انتخابی غیر از گزینه ی اصلی حاکمیت پیش رویشان نهاده بود،نداشتند. اما امیدها و انتظارها هر روز شگفت انگیزتر می شد.
تندروترین اپوزسیون های درون مرز و برون مرز تن به پذیرش جریانی دادند که ابتدا موسوم به دوم خردادی و بعدها به اصلاح طلبان شهره شدند. آنان در طول هشت سال نه تنها نتوانستند بذر نهاد مدنی و آزادی حقوق شهروندی و مطبوعات و احزاب و اصناف آزاد را برویانند، بلکه در پایان دو دور ریاست جمهوری سید محمد خاتمی قدرت نهادهای انتصابی و دامنه ی دخالت آنان را تا حوزه وزارت کشور کشیدند به طوری که به شهادت مهدی کروبی رهبر محصور جنبش سبز، تقلب وزارت کشور سید محمد خاتمی عامل اصلی بر مصطبه نشستن محمود احمدی نژاد در مقام هشت سال ریاست جمهوری بود.
اما اصلاح طلبان در طول هشت سال ریاست جمهوری خود نه تنها کمترین نقدی را بر عملکرد خود روا نمی داشتند و اجازه بحث آزاد به کارنامه ی خود را مجاز نمی شمردند، بلکه با سو استفاده تمام از هشت سال دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد و ترساندن مردم از ادامه ی جریان او، شاه بیت انتخاباتشان را بر این اصل استوار ساختند که شما ملت ناگزیر به انتخاب ما هستید و الا روند احمدی نژادی با شیب تند در کشور حاکم می شود. آنان بر خلاف گذشته دیگر به دنبال پیش شرط های انتخاباتی نبودند بلکه پیش شرط اصلیشان در دست گرفتن دو قوه مقننه و مجریه با هر اندازه از رد صلاحیت مورد نظر شورای نگهبان بود.به دیگر سخن آنان عزم جزم نموده بودند که با کاندیداهای باقی مانده در جریان مقابل هم ائتلاف کنند. ضمن اینکه بسیاری از افراد موسوم به اصلاح طلب که شورای نگهبان مخالفتی با ورودشان نداشت، نه تنها هیچ تفاوتی با جریان مقابل نداشتند بلکه در رفتارهای سیاسی، رانت خواری و موقعیت پرستی و منفعت طلبی شخصی بعضا از محافظه کاران گوی سبقت را ربوده بودند.
نیم نگاهی به لیست امید مجلس شورای اسلامی و حقایق تلخ گفته شده از این جریان و در رأس آن محمدرضا عارف و فرزندش درستی این ادعا را بیشتر می نمایاند. از آن سو اصلاح طلبان در تصور خود گمان باطل می بردند که در بدترین حالت رد صلاحیت های گسترده انتخابات ریاست جمهوری ۹۲، مرد روزهای مبادا اکبر هاشمی رفسنجانی تحت هر شرایطی از فیلتر شورای نگهبان خواهد گذشت. چرا که رد صلاحیت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای نظام هزینه دارد. اما بر خلاف تصور آنان نظام با خیال آسوده هاشمی را رد کرد. اصلاح طلبان با رد صلاحیت هاشمی حسن روحانی را که تا روز قبل از رد صلاحیت هاشمی صدها موضع علیه آزادی، حقوق شهروندی، اعتراضات خیابانی ۸۸، جنبش دانشجویی و حقوق بشری گرفته بود، به یکباره کاندایدای جبهه ی آزادیخواهی کردند.
روحانی اما زیرک تر از آن بود که تن به این موقعیت تازه ی یک شبه ساخته شده ندهد و شاهین بخت ریاست جمهوری را مفت از خود دور سازد. او می دانست حاکمیت به دنبال ترمیم شکاف ملت_دولت پس از سال ۸۸ است به گونه ای که اطمینان یابد ترمیم این شکاف بازی برد برد برای حکومت است.
با رد صلاحیت تمامی کاندیداهای اصلاح طلب و هاشمی رفسنجانی این شانس برای حکومت با انتخاب روحانی به بهترین سناریویی تبدیل می شد که اصلاح طلبان نویسندگی و کارگردانی و تهیه کنندگی آن را به سود حکومت مهیا می کردند. از همین رو ما کمترین نشانه ای در سال ۹۲ از سوی حاکمیت برای مخالفت با روحانی نمی بینیم و چهره های تاثیرگذار اصلاح طلب و جریان اصلاح طلبی هم تمام قد برای دفاع از روحانی قد علم کردند. چهار سال روحانی سپری شد و مهم ترین وعده علنی او که همانا رفع حصر بود، محقق نشد.
تردیدی نیست حتی اگر آیت ا…خامنه ای به دنبال راهی می گشت تا موسوی و کروبی را آزاد کند، اولین مخالفش حسن روحانی می بود. چرا که او خود بهتر می داند یک دولت زاپاسی و رئیس جمهور زاپاسی در سایه ی لطف نظارت استصوابی است که او را برکشیده ساخته است و اگر رفع حصر صورت گیرد و آزادی ها گسترش یابد، دیگر جایی برای روحانی نخواهد بود. روحانی اما زیرک تر از آن بود که برای رفع حصر تلاش کند.