✍️ مدیر کانال تحلیل اجتماعی
? ? در حوزهٔ سیاست باید بتوان نقشه راه ترسیم کرد و چنان در آن دقت به خرج داد که امکان پیاده شدن و اجرا داشته باشد. بطوریکه در هنگام اجرا بتوان اهداف اصلی و راهبردی خود را محقق نمود.
?? اگر برخیها میگویند که در انتخابات نباید شرکت كرد، باید بتوانند ترسیم کنند که باید چکار کرد و چه مسیری را پیمود و به کجا باید رسید؟
سخن سرایی از مشکلات و سدهای حکومتی باید به راهکار اصلاحی ختم شود وگرنه که گفتار های انتقادی و آرمانخواهانه نقشه راه در آن نباشد راهی به دهی ندارد.
باید بشود پاسخ داد که اگر انتخابات با شرایطی مانند عدم حذف نظارت استصوابی مواجه شد، سناریو چه خواهد بو؟ عقب نشینی خواهد شد؟ ممکنات عقب نشینی از جانب کدام طرف مهیاتر است؟ فرض شرط حذف نظارت استصوابی با شرط حضور در انتخابات از جانب اصلاح طلبان، چه میزان امکان تحقق دارد؟
اگر نظارت استصوابی حذف نشد، تحریم (یا عدم مشارکت) انتخابات چه نتایجی دارد؟بعد از آن مواجههٔ حاکمیت چگونه خواهد بودو چه میشود؟
بدون اصلاح طلبان، انتخابات چه میزان شرکت کننده دارد؟ چه مقدار شرکت کننده ندارد؟ با چه میزان آراء در کشور انتخابات برگزار و چه نتیجه و چه افرادی انتخاب میشوند؟
بعد از تحریم موضع حکومت نسبت به اصلاح طلبان چه خواهد بود؟ بعد از انتخابات اصلاح طلبان چه خواهند کرد؟ صحنه سیاسی را ترک میکنند و یا انزوا اختیار میکنند؟ به مبارزه میپردازند؟ چگونه مبارزهای؟ آیا روش مناسبی برای حضور و انتقاد در جامعه دارند؟ چه روشی ؟ آیا امکان نقد وانتقاد و یا منبر و تریبون خواهند داشت؟ (یادمان باشد این شبکه مجازی را همین دولت فکسنی نگهداشت!)
آیا رهبران تحریم کننده دستگیر خواهند شد؟ آیا پیروان و یاران آنان شغل و امکان زندگی در کشور را خواهند داشت؟ آیا اگر شخصی مانند قالیباف و یا جلیلی و یا دیگری در انتخابات با ۱۸ میلیون رأی انتخاب شود کابینهاش چه کسانی و در چه مسیری خواهد بود؟ یا حتی افرادی بدتر از آنان انتخاب شود چه؟ اوضاع اقتصادی و اجتماعی و آزادی بیان و اندیشه بهتر خواهد شد یا بدتر؟ آیا کابینه نظامی نخواهد شد؟
اکنون میتوانید پیش بینی کنید که حاکمیت چه برخوردی خواهد داشت و شما چکار خواهید کرد و چه نتیجهای گرفته میشود؟ اینکه حکومت چه خواهد کرد؟ و شما چه خواهید کرد؟ مبارزه؟ چه نوع مبارزهای؟ نتیجهٔ آن نوع مبارزه چیست؟
اکنون که اصلاح طلبان با حضور خود، فضای عمومی کشور با رأی خود به نفع حسن روحانی تغییر دادند، در اجرای منویات خود با مشکلات فراوانی مواجه هستند، اگر چنین دولتی نبود وضعشان چگونه بود؟
آنها که رئیس دولت و شیخی با اعتماد به نفس و پیچیده مانند حسن روحانی را در شرایط آچمز قرار دادهاند با دیگران چه خواهند کرد؟
برای پاسخ به سؤالات راهها و جوابهای مختلفی میشود پیدا کرد و برخی از آنها روشن است! اما مهم مشی کار اصلاح طلبان خواهد بود.
آیا روش و راهکار گرایش به رادیکالیزم خواهد بود ؟ آیا کسانی که که خروج از حاکمیت را سر میدهند میتوانند پیش بینی کنند که با خروج از حاکمیت اصلاحات و اصلاح طلبان اوضاع کشور بهتر خواهد شد؟ حضور فعال و حضور انفعالی کدامیک مفیدتر است. آیا به از بین رفتن وضع فعلی و بدتر شدنش فکر شده است؟
باید ضمن گفتگو و تعامل فعال با حاکمیت با حفظ سرمایههای اجتماعی (که خود موضوع جداگانهایست)با نقد و نظر و با تعاطی و تعامل و مذاکره از حاکمیت امتیاز گرفت و در در انتخابات شرکت کرد و اثر تاریخی خود را در کشور و حاکمیت (مبنی بر اصلاحات)گذاشت و به برخی منظرهای انقلابی و گرایشات رادیکالیستی توجه انتقادی داشت ؛ از رادیکال گرایی روشنفکرانه، مردم و ذهنیت مردم را به اصلاحگرایی روشنفکرانه تشویق و روشنگری کرد. با نقد کردن ذهنیت آرمانخواهانهای که با مخالفخوانی و روحیهٔ منفی پنداری كه در طول تاریخ، روشنفکری را با رادیکالگرایی و مبارزهٔ قهر آمیز عجین کرده است دوری شود.
همین روحیه باعث تداوم آنارشیسمي خفته در مشی روشنفکری گردیده است. بطوریکه اکنون نیز هر چه مخالفت بیشتر با مشی اصلاحات بشود، تصور روشنفکری بیشتری از جانب برخي از این قشر احساس میشود.
آیا همهٔ این سؤالات معنای دیگرش این است که نباید از حکومت انتقاد کرد به هر شکلی که حکومت خواست باید به همان وضع باقی بود؟ پاسخ این است که باید امکان تاثیر گذاری و امکانات آن را مهیا کرد و پیش رفت . مانند زندانیانی که هر چه تونل بیشتری بکنند، به فضای آزاد نزدیکتر میگردند. اما اگر نشسته و فقط زندانبان را ناسزا بگویند چیزی عایدشان نمیشود.
جریان اصلاح طلبی که نتواند در هیچ موردی اعم از انتخابات و مناصب اجرایی و فکری و فرهنگی حضور داشته باشد چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
یک مثال تاریخی را بیاوریم تا جریان روشنتر شود. اگر دکتر مصدق با تعامل بیشتری با آیت الله کاشانی مواجه میشد و از طرفی برنامه دیگری برای جلب همکاری و همفکری با سایر سیاستمدارن مانند قوام در برنامهٔ خود داشت، از جانب دیگر با شاه نیز از در تعامل و مسالمت در میآمد ولی منویات ملی و سیاسی و اجتماعی خود را به اجرا میگذاشت و پیش میبرد، اکنون منظر اصلاح جویانه او چه تاثیری بر جریان اصلاحات در کشور میگذاشت؟ کاملا روشن است که او به پایگاه خود توجه داشت و به وجود پایگاههای رقبای خود توجهی نداشت ! میشود گفت که اگر چنین تعاملی را ایجاد میکرد و از ذهنیت تاریخی رادیکالیستی و آرمانگرانه مبارزه طلبی فرو میکاست و به پیشبرد اصلاحات خود فکر میکرد وضع کشور بسیار بهتر بود.
اکنون مصدق نام نیکوییست اما بی حضور در مناصب و موقعیت تاثیرگذار در کشور، حتی یاران او هم بعد از سالیان مدیدی محدودیت داشتند!
مثال دیگر:
?? مهندس بازرگان در برابر شرایط انقلابی کشور تحمل حضور نداشت و بارها استعفا داد و آخرش نیز در عرض مدت کوتاهی عطای فضا را به لقایش بخشید و رفت ! بعد از خروج از حاکمیت ایشان چه کرد و چه توانست بکند؟ اما اگر مقاومت و برنامه و تعامل و سازش با جریانات را برای خود بعنوان یک روش استفاده میکرد و میماند بهتر نبود؟ وقتی او خارج شد فضای بعد از او چه شد؟ بازرگان فقط نام نیکوییست بلا اثر در حریان اجرائیات و حاکمیت کشور!
آنها که اصلاح طلبان را به ترک و خروج از حاکمیت تشویق میکنند شرایط بعد از خروج و بکدستی حاکمیت را به چه کیفیت میبینند؟
?? و مثالی دیگر:
اگر بعد از اتمام دورهٔ ریاست جمهوری محمد خاتمی، اصلاح طلبان با درک درست شرایط فقط با یک نامزد اصلاح طلب به انتخابات وارد میشدند(نه چند داوطلب جور واجور) آیا اگر استمرار دولت اصلاح طلب در قامت یک اصلاح طلب دیگر ادامه داشت وضع بهتر نبود؟ منظور این است که برای اقدامات سیاسی اگر نقشهٔ راه نباشد و فقط احساسی و هیجانی با ماجرا برخورد شود نتیجهاش چیزی که عاید شده است نخواهد بود.
احمدینژاد را(علاوه بر عوامل و مسائل مشهور ) اصلاح طلبان با تکثر نامزد و تکسر آراء خود به سر کار آوردند! اگر مرحله اول(پيروزي) برای احمدی نژاد نبود مرحلهٔ دوم انتخاباتی هم به آن وضع پیش نمیآمد! و اساسا نیازی پوپولیسم پیدا نمیشد. زندگی پوپولیستها از راه منافذ و بزنگاههاییست که مصلحان توان پیش بینی آنرا نداشتهاند، خواهد بود!
اگر مواضع درست و تعامل و تعاطی افکار و اشتراک مساعی به طرف خیر و صلاح بود، بعد از خاتمی اصلاحات به عقب نمیرفت و منجر به احمدی نژاد نمیشد!
آنها که از خاتمی رویگردان شدند و انتظار مواضع اپوزیسون را از خاتمی در قامت ریاست جمهوری داشتند و خروج از حاکمیت را سر دادند اکنون نیز به سر عقل نیامده و به نوعی دیگر تصورات غیر مطابق با واقعیتها را طرح و ارائه میکنند!
اما اکنون نیز بهترین موضع را محمد خاتمی گرفته است؛ تجربه دوره مصدق و بازرگان و دورهٔ ریاست خودش را بکار گرفته و به مؤثر بودن در کشور میاندیشد نه به مبارزه طلبیهای بی اثر! او هم، مشارکت در انتخابات را توصیه میکند و هم تعامل با حاکمیت را در نظر دارد و هم سازش با حکومت را برای ساخت و پیشبرد اهداف اصلاحی بد نمیداند و از طرفی با زبان نقد و انتقاد خود فضای تاثیر را بهتر و بیشتر میکند.
براندازان و اقتدارگرایان نیز او را هدف خود قرار دادهاند یک طيف برای اینکه تصور تغییر رژیم را دارد و خاتمی را مانع اینکار میداند، دیگری نیز اصلاحات را آفت اقتدارگرایی خود میداند، لذا هردو به اصلاحات میتازند! و هر دو با ترکیبی از نادانی به دسیسه بهدنبال خروج اصلاحات از حاکمیت هستند!
عدهای میخواهند با شکستن خاتمی، اثر او را سلب کنند!
هرچند سخن در سازش و تعامل و سیاست اصلاح گرایانه این روزها خریدار ندارد اما برای مصلحان اجتماعی روز آمدی و همراهی با جوسازیهای مرسوم نباید مزیتی تلقی شود. آنچه اهمیت دارد ایفای نقش تاریخیست؛ آنچنانکه در برههای دیگر از زمان به حسرت خوردن از گذشت ایامی که میشد تصمیم درستتری گرفت، تبدیل نگردد.اما تجربههای تاریخی کشور ما به اندازهٔ کافی از خروج از حاکمیت افراد و جریانات مصلح زیان دیده است! اینبار نباید اتفاقات چنان رقم بخورد که اصلاح طلبی مجددا به رادیکالیزم ببازد! باید شماتت رادیکایستها را تحمل کرد و «جریان اصلاح طلبی »را همچنان پیشبرد.