اقتصاد قبل از اینکه به صورت علم محض امروزی شناخته شود، به صورت اقتصاد سیاسی مطرح بود که بیشتر مبتنی بر تحلیلهای اقتصادی بود و صاحب نظران رابطۀ متغیرهای
اقتصادی را بررسی میکردند. بعدها با کاربرد ریاضیات و مؤلفههای دیگر، علم اقتصاد اهمیت پیدا کرد تا اینکه کار به جایی رسید که در اقتصاد علاوه بر تحلیل، به پیشبینی روند
متغیرها تأکید و امروزه به عنوان مهمترین وظیفه اقتصاد، پیشبینی وضعیت اقتصادی انتظار میرود.
به مرور وقتی تحلیل اقتصادی در زندگی اجتماعی جایگاه پیدا کرد، وارد عرصه های مهم زندگی شد، به طوری که بعضی صاحب نظران، اقتصاد را امپریالیسم قلمداد کردند. یعنی اقتصاد
وارد عرصههای روان شناسی، علوم اجتماعی، فیزیک و ریاضی و سیاست شد.
یکی از کارکردهای اقتصاد در سیاست، دیپلماسی اقتصادی است. یعنی به کارگیری سیاست در جهت اهداف اقتصادی. یعنی ما چطور میتوانیم در عرصه داخلی وبین المللی برای توسعه
اقصادی از ابزار سیاسی استفاده کنیم؟ امروزه دیپلماسی اقتصادی و تجاری، بخش عمدهای از سیاست خارجی را به خود اختصاص داده است. همه آنچه در دیپلماسی سیاسی یا
دیپلماسی کلاسیک به کار گرفته شده، امروزه حدودا در دیپلماسی اقتصادی هم استفاده میشود. به عبارت دیگر سفیران يك کشور بایستی تمام هوش و ذکاوت و همه آموزههای
دیپلماتیک خود را در راه احیای اقتصاد، بخشهای اصلی اقتصاد مانند کشاورزی و تجارت به کار گیرند که چگونه بتوانند بیشترین صادرات را به آن کشورها داشته باشند؟ چگونه
بیشترین سرمایهگذاری خارجی جذب کنند؟ چگونه راه کشور را به سوی مدرنترین تکنولوژیهای جهان باز کنند و برای نیل به این اهداف، چگونه کشورشان را از درگیر شدن منازعات
منطقهای و بینالمللی دور نگه دارند.
با توجه به وضعیت كنونى کشورمان، دیپلماسی اقتصادی و توجه به سازوکارهای آن نیاز مبرم امروز ماست تا از این وضعیت نابسامان اقتصادی و سیاسی بیرون آییم.
حال اينكه چگونه و با چه ابزارهایی میتوان مناسبات سیاسی را بر مبنای مناسبات و ارجحیتهای اقتصادی اولویت بخشید؟
از نگاه اقتصاد سیاسی، توسعه يك كشور هم تحت تاثیر عوامل درونزاست و هم عوامل بیرونزا. یک سری متغیرها در داخل کشور تأثیر تعیین کنندهای در توسعه اقتصادی، فرهنگی و
اجتماعی دارند و باید مورد توجه قرار گیرند. مهمترین آنها مشارکت مردم است که باید در عرصههای کلان کشور مانند انتخابات، به خوبی انجام شود. از طرفی توجه به نظرات مردم و
مشارکت آن¬ها در تولید از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا در نظامهای مردم سالار امروزی، همه چیز به مردم بر میگردد. از جانب دیگر باید به این مهم اشاره کرد که مردم برای
مشارکت نیاز به انگیزه دارند و ایجاد انگیزه برای مردم یک اصل اساسی است و مردم باید متوجه شوند که عملا در تصمیمات اقتصادی و سیاستهای اتخاذ شده توسط دولتمردان نقش
دارند. اصولا دولتمردان باید خواستههای مردم را پیاده کنند و خواست مردم و خواست دولتمردان نمیتواند در تضاد یکدیگر باشد. با ایجاد چنین متغیری در داخل، ثبات داخلی ایجاد
میشود که از متغیرهای مهم درونزاست. با وجود ثبات داخلی، در عرصه بین المللی نیز دولتمردان میتوانند تصمیمات بهینهتری را اتخاذ کنند. زیرا با وجود حمایت مردمی در داخل
کشور، اعتماد بین المللی نیز برای کشور به ارمغان می آید. از جمله عوامل برونزایی که میتواند در کنار اعتماد بین المللی باعث تسریع روند توسعه گردد، وجود دانش فنی است که باید
هر روزه تلاش کرد که آن را به دست آورد و از تجربه کشورهای پیشرفته نیز در این زمینه میتوان استفاده کرد. پس هرقدر بتوانیم از دیپلماسی اقتصادی و امکانات بین المللی استفاده
کنیم روند توسعه را با سرعت بیشتری طی خواهیم کرد. به خصوص کشور ما به دلیل ویژگی خاصی که در منطقه و جهان دارد نیازمند آن است. زیرا از نظر موقعیت استراتژیک و
ژئوپولتیک، امکانات، جمعیت جوان و منابع طبیعی غنی، دارای مزیت است.