✍?ابراهیم طالبی دارابی دامنه
امام حسین (ع) در طولِ مسیرِ مکه به کوفه، وقتی فرصت صحبت با یاران و یا افراد دیگر پیدا مینمودند، در بیاناتشان به آیات قرآن کریم استناد میکردند. زیرا قرآن در نگاه امامان (ع) و پیروان، برترین معیار، بالاترین حجت و حکمت و آرامشبخشترین آموزه است. من از میان چندین آیه -که در مسیر هجرت از مکه به کوفه در لسانِ حضرت اباعبدالله (ع) برای انتباه یا التجاء و یا ارشاد جاری میشد- از باب تبرّک و توجّه، به متن و ترجمهی دو آیهی استنادی آن حضرت بسنده میکنم که از نظر من بسیار مهم میباشد.
۱. هنگامی که در یکی از اُتراقگاههای مسیر (=منزلگاههای توراهی) عراق رسیدند کسی که از کوفه خبر داشت گفت: «تو را به خدا به کوفه نرو، که حتماً تو را خواهند کشت.» امام (ع) در جواب، آیهی ٥١ برائت را قرائت کردند:
«قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
بگو: هرگز چیزی (از خیر و شرّ) به ما نمیرسد، مگر چیزی که خدا برای ما مقدّر کرده باشد. (این است که نه در برابر خیر، مغرور میشویم و نه در برابر شرّ، به جزَع و فزَع میپردازیم، بلکه کاروبار خود را به خدا حواله میسازیم، و) او مولا و سرپرست ما است، و مؤمنان باید تنها بر خدا توکّل کنند و بس.
توضیح: مترجمان برجستهی قرآن، «کَتَبَ» را به معنیِ «مقدّر نموده است». «واجب گردانده است». «مقرّر داشته است.» برگردان کردهاند.
۲. موقعی که به یکی از منزلگاههای دیگر -که به قصر بنیمقاتل مشهور بود- رسیدند، یکی از افراد آنجا به امام حسین (ع) گفت: «من شمشیر و اسبم را میدهم اما مرا از این کار [کمک به امام] معاف کن.» امام (ع) فرمودند: «هنگامی که نسبت به ما جان خودت را دریغ میکنی ما را به مال تو نیازی نیست» و اینجاست که در ادامه، به بخش پایانی آیهی ٥١ کهف استناد فرمودند:
«…وَمَا کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»
و گمراهسازان را دستیار و مددکار خود نساختهام (و اصلاً به دستیار و مددکار نیازی ندارم).
توضیح: مترجمان برجستهی قرآن، «الْمُضِلِّینَ» را به معنی گمراهسازان. سرگشتهکنندگان و «عَضُداً» را به معنیِ معیّن مددکار، دستیار، برگردان کردهاند.
نکته و آموزه: آیهی اخیر، همان آیهایست که خدا خود میفرماید در کارِ «آفرینش جهان و انسان»، ابلیس و فرزندانش و گمراهسازان را حاضر نکردهام و کمک نگرفتهام. بنابرین، امام حسین (ع) نیز، با آوردنِ این آیهی عجیب به صحنه، خواستند بگویند در نهضتی که بپا کردند تا به کمک مردم گرفتار کوفه بشتابند، هیچ چشمداشتی به کمک آنگونه مُردّدان که در واقع از گمراهسازاناند، ندارند؛ نه به اسب و شمشیرشان، و نه حتی به خودشان و نفراتشان. این بود که سرانجام با همهی تلاشهایی که انجام دادند تا فریبخوردگانِ صحنهی کربلا، جنگی بپا نکنند و خونریزیی ننمایند، کارگر نیفتاد و فرجام همان شد که آن امامِ شهید و ۷۲ یار عزیز، جاودانه بمانند و اُسوهی حسَنه.