✍️ محسن رنانی
اصلاحطلبي در ۷۶ ميتوانست شروع نشود اما تشتت در ائتلاف حاكم، باعث شد كه جامعه از اين فرصت بهره ببرد.اصلاحطلبي، تصادفي شروع شد نه «الزامي» بنابراين وقتي شروع شد، الزامي به تكميل آن نبود و ميتوانستند مانع تكميل و تكامل آن شوند و شدند. تحولخواهي ۸۸ هم ميتوانست شروع نشود و وقتي هم شد، ديديم كه نگذاشتند تكميل شود. اما «افقگشايي» را نه ميشود مانع شروعش شد و نه پس از شروع ميشود مانع تكميل آن شد. افقگشايي يك انتخاب «همه يا هيچ» است.
در دهههاي پيشين اگر تغييرات شكست ميخورد، مرحله بعدياي وجود داشت. از جنگ به بهبود، از بهبود به اصلاح، از اصلاح به تحول و از تحول به افقگشايي، ميتوانستيم عبور كنيم. اما بعد از افقگشايي چيزي نيست و جايي نيست كه برويم، انهدام است. الان ابر و باد و مه و خورشيد و فلك در كارند يعني اقتصاد و جامعه و سياست و كرونا همگي دست به دست هم دادهاند تا تو اين آخرين قرصنانهايي كه از چاه نفت درآوردهاي را به غفلت نخوري و فقط و فقط صرف زنده ماندنت بكني و بعد براي داشتن چيزي بيش از زنده ماندن «بايد» الگوي زيست خودت را تغيير بدهي و اين ميشود همان افقگشايي.يعني بايد اولويتهاي زندگيات را تغيير دهي، الگوي تغذيه و تحرك و گفتار و شغلت را تغيير بدهي و تغييرات ديگري را نيز اگر به آن تن ندهي ديگر قلب و كليه و كبدت همراهي نخواهند كرد و ناگهان روزي در يك فشار جسمي يا روحي كه قرار خواهي گرفت، بدنت تشنج ميكند و تمام.
اين افقگشايي با انتخابات ۱۴۰۰ رخ خواهد داد و البته هيچ فرقي نميكند كه نتيجه انتخابات ۱۴۰۰ چه باشد.آن انتخابات، خواه بسته و بيشور برگزار شود و از آن يك محافظهكار (اصولگرا، نظامي، ولايتمدار و …) بر سرقدرت بيايد يا يك انتخابات آزاد و بسيار پرشور و قطبي شده برگزار شود و از آن يك تحولخواه (اصلاحطلب، ميانهرو، تودهگرا، روشنفكر و …) به قدرت برسد، نتيجه يكي خواهد بود: قطار اقتصاد و سياست در ايران به انتهاي ريل خود رسيده و سوزنبان هركس ميخواهد باشد «بايد» دسته سوزن را بچرخاند وگرنه قطار از ريل خارج خواهد شد و پس از آن نميدانيم چه رخ خواهد داد.مگر اينكه اين سوزنبان «تصميم قاطع گرفته باشد» كه قطار به ته دره برود و چون چنين سوزنبان جگرآوري در ميان نخبگان سياسي كشور سراغ ندارم (فقط در مورد آقاي احمدينژاد شك دارم!) مطمئن هستم كه هر كس بيايد دسته سوزن را ميچرخاند و عصر جديدي در جمهوري اسلامي آغاز خواهد شد.
چه سال دلانگيزي در پيش داريم! فقط آدم دلش ميخواهد اين انتقال بينظير تاريخي در ايران كه با گردش قرن هجري از ۱۴ به ۱۵ و انتقال قدرت تمدني از «غربِ غرب» به «شرقِ شرق» همراه است و در زمانهاي كه ويروس كرونا به عنوان «ستون پنجم توسعه» در حال ايجاد تحول همه عرصههاست، انتقالي آرام و كمهزينه و كمتنش باشد.
پس اصلا نگران اين نباشيم كه اگر فلانی بيايد ايران، سوريه ميشود يا ليبي ميشود يا عراق ميشود يا مصر ميشود يا ونزوئلا ميشود. نه، ايران «نميتواند» هيچ كدام از آنها بشود، چه ترامپ بماند چه نماند، چه نظاميان بيايند چه نيايند؛ به نظرم امروز تنها بايد اميدوار بودكه دولت در سال جاري بتواند اقتصاد را به خوبي مديريت كند كه با انهدام بورس يا انفجار بازارهاي ديگر همراه نشود و با آرامش به سال بعد برود و تكتك ما هم بكوشيم اين نسل نوخواسته و افقآفرين را با گفتوگو و محبت و همدلي و همزباني مجاب كنيم كه اندكي صبوري كنند و در اين كوتاه زمان باقيمانده تا افقگشايي دست به اعتراضات خونين و شورشهاي كور نزنند تا كشور به سلامت از اين مرحله عبور كند.
ايران امروز در وضعيت فتح خرمشهر است. همه دهنكجيها را به امريكا كرده و امريكا با تمام قوا ايران را تحريم كرده ولي هيچ كدام از پيشبينيهاي امريكا در مورد ايران محقق نشده و ايران همچنان پرقدرت ايستاده است.اين البته يك پيروزي است اما «دير نميپايد». تا در اوج اين پيروزي هستيم و تا ترامپ درگير مشكلات است بهترين فرصت براي مذاكره است.
مبادا گمان كنيم ترامپ در انتخابات بعدي شكست خواهد خورد و سرنوشت يك جامعه را به يك احتمال موهوم گره بزنيم. شك نكنيم كه مذاكره با ترامپ تضعيف شده امروز، بهتر از مذاكره با جو بايدن پيروز خواهد بود.امروز نقطه طلايي است كه هر دو طرف از مذاكره، منفعت سنگين ميبرند منفعت امريكا يك «منفعت رواني» است در حالي كه منفعت ما واقعي است و با نان مردم و آينده جوانان سروكار دارد. هزينه پذيرش مذاكره براي ما فقط چند شب فشار رواني است و البته يك سياستمدار ميهندوست هرگاه لازم باشد از آبروي خودش براي عبور كشور از بحرانها مايه خواهد گذاشت.