✍️ بهروز مرادی
جامعهی ایران جامعهای است با تعداد قابل توجهی افرادِ دارای مدرک دانشگاهی. از این مدرک داران انتظار می رود ویژگی هایی متفاوت از مردم عامیِ پرورش نیافته داشته باشند. چشمداشت های اجتماعی انتظار دارد که فرد دانشگاه رفته دست کم از برخی ویژگی های تحصیل کردگان برخوردار شده باشد. انتظار می رود که دانشگاه آو را پرورش داده و کم یا بیش فرهیخته کرده باشد. فرهیخته یعنی کسی که مبادی اخلاق و ادب، مراعات کننده ی حد و مرز حقوقی دیگران، پرهیز کننده از افترا زدن و انگ زنی به دیگری، مدارا کننده با نقطه نظرات مخالفان، صاحب اندیشه و بینش و دانش، تحلیل گر، دوری کننده از تهاجم و تخریب و ترور شخصیت دیگران و دارای ویژگی هایی دیگر از این دست باشد. اگر قرار است به ارزیابی مطلبی بپردازد، به اخلاق و انصاف و تعادل و تقوا متعهد باقی بماند و تنها به نقد مطلب بپردازد و از تخریب نویسنده خودداری ورزد.
پرخاش و تهمت و توطئه ی رذیلانه را به وسیله ای برای از میدان به در کردن دیگری که او را رقیب خود می بیند مبدل نسازد و از ترور شخصیت دیگری بپرهیزد و هنگام نقد، تنها به ارزیابی مطلب عرضه شده بپردازد و در مواجه شدن با یک متن، صرفن به عرضه ی دیدگاه خود بسنده کند. این یعنی اینکه او انسان را محترم بدارد و کرامت دیگری از سوی او گرامی داشته شود و شأن آدمیان را رعایت کند و دیگران از دست و زبان او در امان باشند. ارزش های انسانیت را در عمل مراعات نماید و گفتارش پاکیزه و اندیشه هایش در جهت سازنده در جریان باشند و همت و سعی خود را در راستای تخریب دیگران و از میدان به در کردن آنها به کار نبندد.
ادبیات سخیف و آلوده را از فرهنگ گفتاری اش حذف کند و حرمت ها را پاس بدارد و دیگران را با الفاظ نازیبا نرنجاند. دلها را نشکند و قلم ها را نیز همچنین. اگر کسی در مخالفت با افکار و گفتارش سخنی گفت یا نوشت، همچون جنبنده ای مخوف بر او نتازد و حریم فردی اش را محترم بدارد. جامعه ی ایران باری پر شده است از مدرک دارانِ دانشگاهی. ضمن عرض ارادت و احترام نسبت به آن بخش فرهیختهی دانشگاهیان، شِکوه می کنم از آن دسته از خروجی های دانشگاه که سرمایه ی اخلاقی و فرهیختگی اشان نازل است و خود قربانی تنزل اخلاق و نافرهبختگی و پرورش نیافتگی در این جامعه شده اند.
اینک فضای مجازی و واقعی پر شده از مدرک دارانی که به راحتی شأن انسان را به تاراج می برند و رعایت حرمت ها در مدرک آنها جایی ندارد و ویرانگری هایی آسیب زننده بر رفتار و گفتار آنان حاکم است. گاه این تهاجم تخریبی متوجه کسانی می شود که حرفی مستقلانه برای گفتن دارند و متفاوت می اندیشند. نافرهیختگان که از سلامت نفس و پاکیزگی شخصیت بهره ی کافی ندارند، هر انسان متفاوتی که حرفی برای گفتن دارد را یک تهدید برای خود می بینند و مأموریت خود را همانا تخریب او می یابند. شگفتا که در میان این نافرهیختگان، تدریس کنندگانی در دانشگاه یافت می شوند که فرصت سخن گفتن برای دانشجویان را به آنها داده اند.
نافرهیختگی، آدمی را در سطح عوامِ پرورش نیافته تنزل مقام می دهد. گاه نوع برخورد چنین تدریس کنندگان دانشگاهی در سطح عوام کوچه و خیابان است، بویژه هنگام نزاع های عامیانه. سطح روح و میزان پرورش یافتگی آدمی است که کیفیت واکنش های او را تعیین می کند. انسان نافرهیخته دیگری را درگیر تضادهای بی شُکوه می سازد و نازیباییِ نفس خود را به جان دیگران می ریزد. شوربختانه سقوط سرمایه ی اخلاقی عمومی نیز به چنین کسانی سرایت کرده و هم خود کارگزار این سقوط گردیده اند. فرهیختگان مستقل وارد این جنگ های بی شکوه نمی شوند. سلامت نفس آنها نمی گذارد بدی را با بدی پاسخ دهند و یکی همچون دیگران بشوند. تدریس کنندگانی که حتا سرمایه ی تمدنی کافی برای پاسخ دادن به پیامک همکار خودشان را ندارند، چگونه خواهند توانست انسان را اهلی کنند و بپرورند.
اینچنین است که نافرهیختگی از طریق دانشگاه در حال بازتولید و بازتکثیر خود است و دانشگاه دیگر «دانش گاه» نیست، بلکه «مدرک گاه» است. دانشگاهی که توانایی پرورش انسان فرهیخته را ندارد، به مؤسسه ای برای تبادل پول یا خدمات دنیوی با نمره و مدرک گردیده است. عجیب نیست که همین نافرهیختگان، هزاران نفر را در عضویت کانال های خود در فضای مجازی داشته باشند. بازار عرضه و تقاضا در اینجا نیز داغ است.
جامعه ی ایران و بویژه جامعه ی دانشگاهی سخت محتاج تغییر جهت به سوی فرهیختگی است. در غیر اینصورت روند تحولات اجتماعی به کاهش هر چه بیشتر سرمایه ی اخلاقی و رقم خوردن فجایع دیگر در جامعه خواهد انجامید.