در این کره خاکی هر چی که هست و می بینیم مصنوعی به نظر می رسد.
به همین خاطر مثل همه مصنوعات بشری مورد انتقاد قرار می دهیم و تا حدودی هم می توان گفت همه با این روند شکل گیری زندگی بشری مخالف هستیم و فکر می کنیم همه چیز به خاطر
منافع و خواسته رهبران سیاسی و دینی شکل گرفته و بر مردمان تحمیل شده است.
لذا برخلاف نظر *هابز* معتقد هستم که انسانها در حالت طبیعی نه تنها گرگ همدیگر نیستند بلکه خیلی زندگی راحتی هم دارند پس نیاز به هیچ قرار داد اجتماعی هم نیست تا برای کنترل
جوامع بشری، مردم قدرت را به شخص ثالث واگذار کنند.
حداقل زمانی که انسانها به خود آگاهی رسیده اند و حقوق همدیگر را رعایت می کنند و به حریم همدیگر تجاوز نمی کنند و قدرت مدیریت انسانی زندگی جوامع خود را دارند.
به عبارتی در مرحله انسانیت نیاز به حاکم گزینی نیست .
انسانها قادر به مدیریت زندگی اجتماعی خود هستند.
مرحله ای که همه انسانها واقعا باهم برابر و در یک سطح هستند و واسطه ها از بین رفته اند، واسطه های مثل رهبران دینی و سیاسی و دلالان خدا و بهشت… که معضل اساسی جوامع بشری
هستند.
البته این بحث جدا از موضوع حاکمیت قانون طبیعت به همه شئونات زندگی بشری می باشد که همه جا هم یکسان جاریست.
پس کاملا به قانون طبیعت که حالا در راستای اراده خدا باشد یا خود قدرت خدا باشد به صورت ملموس باور داریم بخصوص اینکه می بینیم هر کسی هر کاری انجام می دهد هر چند خیلی
کوچک هم باشد عینا از سلامتی و جان و خانواده خود تاوان آن را پس می دهد خود بیانگر درستی این مطلب است.