✍️ سلمان موسوی
تاریخ اجتماعی و سیاسی ما همواره با فراز و فرودهای فکری و عدم هارمونی و هماهنگی میان کنش و اندیشه همراه بوده ، جایی که اندیشه بوده با کنشی همراه نبود و آنجا که کنشی ظهور کرد فاقد محتوای فکری و اندیشه ای بود.
جنبش مشروطه اگرچه در شکل گیری نهاد ها و در ظاهر با مدرنیزاسیون همراه بود اما فاقدمحتوای فکری و روح مدرنیته بود و از این دست رخدادهای تاریخی که میان کنش و اندیشه عدم وحدت فکر و عمل را به تصویر میکشد کم نیست،ملی شدن صنعت نفت،و حتی انقلاب ۵۷ از دیگر نمونه های مهم تاریخ اجتماعی و سیاسی ما میباشد.
متاسفانه در بدنه ی جریان اصلاحات و در بخش مهم تصمیم سازان این جریان در کنار افراد معدود و انگشت شماری که بر حقوق و مطالبات اجتماعی،سیاسی،آزادی و حیات شهروندی و توسعه ی همه جانبه تاکید دارند و هزینه ی روحی،مالی و روانی فراوانی داده اند.
خیل کثیر دیگری از آنان یا به شکل روشنفکر نما و اصلاحطلبان کافه ای در قامت شومن ها و اندیشمندان شیک پوش مجازی در حال نمایش دادن و دیده شدن هستند و بدبختانه ابزار کلاب هاوس هم که نسل جدید دیگری برای رخ نمایی و تحویل دادن خزعبلات به اجتماع مسخ شده و رو به موت ما هستند امروزه بیش از پیش مجازند. برخی دیگر هم که کاسه لیس قدرت و دستمال کش حاکمیت اند و برای ماندن در قدرت و حفظ منافع شخصی و زر اندوزی ، واردات ، صادرات ، انحصار در اقتصاد بیمار کشور دم جنبان مستبدین کبیر و صغیر شده اند که همان شارلاتانیزم اصلاحات هستند. و بخش دیگر هم که نگارنده آنان را اصلاحطلبان بی خایه میداند با هر تشری چادری بر سر نهاده و از ترس با لرزه ی چادر به کام اربابانشان رقص کنان به گوشه ای می خزند.
اما جامعه ی امروز با آفت بی تفاوتی دست و پنجه نرم میکند و سالهای زیادی است که زمین گیر و در بستر این بیماری روز به روز مسخ شده و در گوشه ی رینگ با آخرین ضربه ها جهل،نادانی وبی مسئولیتی به کمای عمیق تری از انفعال می رود،
نیاز و ضرورت امروز جامعه ی ما نسلی مسئول،عصیان گر بر روح زمانه ی خویش است ، عصیانی که آغازش خروش و تاختن بر انسان ایرانی خواب زده ای است که با فریب، حیات فکری ،معنوی،اخلاقی و آزادی اش را به تاراج برده اند و در نقاب دموکراسی کاریکاتوری از شهروند مدنی را بر بوم اجتماع ایرانی به تصویر کشیده اند.
انسان ایرانی با تکیه بر اراده، در مسیر آگاهی و پرورش دوستی مدنی و ترویج همدلی و مشارکت عقلانی شهروندان برای رهایی از زنجیرهایی که او را از اندیشیدن و کنش های موثر باز میدارد و به صغارت میکشاند به عرصه آمده و از این مخدر هایی که او را در خواب خوشی که زوال عقل و اراده را در پی دارد رها سازد.