✍️ پرویز امینی
*جامعه شناس سیاسی
احتمالا تعداد کسانی که با این گزاره موافق باشند که پارلمان یازدهم، راهی به رهایی مردم از مسایل و معضلات آنها نتوانسته بگشاید( کافی است به تداوم تغییرات منفی اقتصادی کشور علی رغم فعالیت مجلس تا کنون توجه شود) کم نباشند.
مسئله البته این نیست. بلکه علاوه بر مردم و ناظران، جمع زیادی از اعضای پارلمان یازدهم خود نیز به این جمع بندی رسیده اند که عملا چه با توجه به امکانات و ابزارهای مجلس، چه با توجه به شدت مطالبات مردم، چه با ملاحظه شرایط کنونی که بحران ( اقتصادی)در بحران( کرونا) است و حتی در نظرگرفتن ماههای پایانی دولت روحانی، توانایی پاسخگویی به انتظارات مردم را ندارند. البته برخی از نمایندگان دیگر از جمله رییس مجلس برخلاف این جمع از نمایندگان، معتقد به تاثیرگذاری مجلس از آغاز تا کنون بوده و نیز مجلس را تاثیرگذار در آینده می دانند و جلسات پی در پی با بخش مختلف اقتصادی نیز موید این ذهنیت است.
در چنین شرایطی، بخشی از مجلس که احساس ناتوانی میکند، به دو شکل ظهور و بروز کرده است. یکی “انفعال” و دیگری “رادیکالیزم” است.
در وضعیت انفعال، نمایندگان وضعیت روزمرگی پیدا میکنند و میل و اراده برای اثرگذاری، عامدانه تضعیف می شود و امروز و فرداها بدون تاثیری بر مناسبات اداره کشور صرف امور جاری مجلس مانند حضور در پارلمان، شرکت در کمیسیون ها، نطق های پارلمانی و شرکت در برخی فعالیت های جاری دیگر لااقل تا پایان دولت کنونی، خواهد شد. این بخش با وجود دولت روحانی، بهبود شرایط با نقش آفرینی مجلس را یا ناممکن و یا بسیار نامحتمل میدانند و بنابراین فاز اثرگذاری پارلمان را به بعد از انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری گره می زنند و همت خود را معطوف به انتخاب گزینه دلخواه میکند. در واقع فعالیت سیاسی را بر فعالیت صرفا پارلمانی ترجیح می دهند.
در بخش رادیکال، نمایندگان تلاش میکنند علی رغم احساس ناتوانی در تغییر عملی مسایل کشور، سطح اعتراض و نارضایتی خود را با سطح اعتراض و نارضایتی جامعه از تمشیت امور، هم سطح کنند یا دست کم فاصله را کم کنند.
این انتخاب با توجه عمق و گستره نارضایتی اجتماعی و فشار سنگین مطالبات، مستلزم بکار بردن ادبیات و مواضع و رویه های رادیکالی است که البته ناظر به برطرف کردن مسایل مردم و اداره کشور نیست بلکه جلب رضایت با کم کردن نارضایتی مردم از پارلمان است. در واقع در این مسیر، هدف به جای حل مسایل واقعی مردم، جاانداختن این گزاره است که” پارلمان صدای مردم است”.
طبیعی است این رادیکالیزم نتواند و البته نتوانسته در چارچوب متعارف و مقبول سیاسی اعمال شود و بنابراین از حد و مرزهای معقول و شناخته شده فراتر رفته است، مخصوصا که این بخش از نمایندگان از پختگی و عقلانیت سیاسی کافی برخوردار نیستند. اظهار علنی رییس یکی از مهمترین کمیسیون های مجلس یعنی امنیت و سیاست خارجی برای اعدام رییس جمهور مستقر و لعنت فرستادن از تریبون رسمی مجلس به وی از سوی نماینده دیگر، ماحصل این رادیکالیزم و ناپختگی سیاسی است.
به طور طبیعی متناسب با این رویه رادیکال و نامتعارف و نامقبول سیاسی، جریان مقابل نیز خود را محق به واکنش هایی مشابه می داند و همین مسئله موجب تنش بیشتر در فضای سیاسی می شود بدون آن که مسایل مردم را مورد توجه قرار دهد
در چنین شرایطی، کاهش تنش، تعدیل فضا و جلوگیری ازتوسعه روابط مذموم سیاسی، گریزناپذیر است و ورود رهبری نیز بر همین اساس قابل فهم به نظر می رسد.
اما این جریان رادیکال که اتفاقا درست یا نادرست هویت و شناسنامه سیاسی خود را در همراهی با رهبری تعریف کرده است با ورود رهبری به یک “انفعال مضاعفی” دچار شده است که نه می تواند رادیکالیزم پیشین را ادامه دهد و نه می تواند از آن موضع عقب بنشیند( آخرین موضع رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی همین وضعیت را نشان می دهد) .
از این بدتر این است که این نمایندگان انفعال ناشی از رادیکالیزم خود را می توانند به کل مجلس و نیز فضای منتقدان دیگر دولت در خارج از مجلس سرایت دهند.
درواقع احساس ناتوانی در برخی نمایندگان مجلس از پاسخگویی به مطالبات از یک سو و فشار سنگین انتظارات مردم از آنها بعلاوه ناپختگی سیاسی از دیگر سو منجر به انفعال و انفعال مضاعف در بخش هایی از مجلس یازدهم شده است. سخنی که به این بخش از نمایندگان می توان گفت این است که اگر خیری نمی توان رساند، لازم نمی آید شر برسانید.