✍️ محمد شبیری
??? علت اینکه برخی از انقلابیون، انقلابی بودن و انقلابی ماندن را ارزش میدانند چیست؟
چرا برخیها بعد از گذشت چهل سال از انقلاب هنوز خود را انقلابی میدانند؟
مگر انقلابی بودن برای دگرگون کردن رژیم مستقر فعلیست؟ رژیم مستقر بعد از انقلاب چه نیازی به عناصر انقلابی دارد؟
دلایل متعددی از جانب طرفداران این تفکر ارائه میشود؛ ولی آنجه مسلم است، این است که حفظ روحیهٔ انقلابی برای حفظ روحیهٔ اعتراض و تغییر خواهد بود؛ به هر دلیلی که حاکمیت مستقر، از انقلابی گرایی دفاع کند، از یک نکته نباید غافل باشد که این روح اعتراض امروز اگر به نفع حاکمیت و برای مقابله با مخالفان سازمان داده شده است ، اما بعدا همین سازمان یافتگان در برابر خواستهای خود نیز فشار به حاکمیت را برای رسیدن به مقاصد شخصی و گروهی و انتفاع خود سر لوحهٔ کار قرار خواهند داد. حاکمیتی که مدیون سازمان انقلابی خاصی است که برای روزهای مبادا ساخته است نمیتواند از زیر دیْن آنها خارج شود، به دو دلیل.
یک اینکه اینسازمانها در طول حاکمیت قرار داشته با آن همدست و دارای قدرت و منابع خاصی شده است که برای منویات خود به راحتی از آن بهره برداری خواهد کرد.
دوم اینکه حاکمیت نیز نمیتواند تنها منابع حمایتی خود را از دست دهد و با چالشهای قدرت و ضد قدرت مواجه شود.
لذا ناچار است که برای حفظ انقلابیونِ سازمان یافته توسط خود حکومت، (به هر صورت)به منافع و اقتدار شخصی و گروهی آنها علاوه بر توجه و استمرار، باید به دامنهٔ آن نیز هر روز بیفزاید.! به صورتی که بعد از مدتی این سازمانهای ساخته شدهٔ حاکمیت دارای قدرت مافوق تصور شده، حاکمیت دیگر نه میتواند بیش از آن به آنها باج دهد و نه نمیتواند از حمایت آنها چشم پوشی کند. لذا در این راستا باندهای مافیایی تشکیل میگردد که به قدرت و ثروت خود هر روز میافزایند و از طرفی در دفاع از حاکمیت نیز از این منابع توسط باندهای مافیا برای حفظ موقعیت ثروت و قدرت استفاده میکنند. بطوریکه تضعیف هر طرف مساوی با افول هر دو طرف تلقی میگردد.
برای همین با تمام مفاسد و خلافها و منفعت طلبی های همدیگر باید کنار بیایند تا تحکیم موقعیت قدرت صورت گرفته باشد. فساد سیستماتیک اینگونه بوجود میآید! علت اصلی افزایش دامنهٔ فساد در کشورهایی که قدرت مطلق در دست دارند نکتهایست که در بالا آورده شد.
??? گاهی انقلابی ماندن به این معناست که انقلاب را محدود به محدودهٔ جغرافیایی خاص نمیدانند، برای این عدم محدودیت نیز انقلابی ماندن ضرورت مییابد! انقلاب هایی و یا ایدئولوژیهایی که این رسالت را برای خود جهانی میدانند، بر خود فرض میدانند که با انحاء مختلف این «رسالت» خود را انجام و «قلمروایدئولوژیک» را گسترش دهند. این دیدگاه نهضت را جهانی میداند که در کلِ بشریت باید گسترش یابد و مرزی برای آن نمیشناسند.
از نظر اینان انقلاب باید همهٔ عالم را در نوردد و رسالت انقلابی به همه جای دنیا گسترش یابد تا قلمرو ایدئولوژیک سراسر جهان را در بر گرفته و همه عالم به آنچه که در آن ایدئولوژی وجود دارد ایمان بیاورند!
در چنین شرایطی انقلابیون همیشه انقلابی میمانند! و تا روزیکه رسالت جهانی خود را ابلاغ کنند.
در این مسیر طبیعتاً با موانعی برخورد خواهند کرد که در عرصهٔ بین الملل و عرصهٔ داخلی مشکلات را برای کشور «مرجع ایدئولوژیک» بهبار خواهد آورد. از جمله انزوا و قطع ارتباط اقتصادی و دیپلماتیک به دلیل هراس کشورهای دیگر از گسترش قلمرو ایدئولوژیک کشور مدعی ، از پیآمدهای آن است . عوارض و تبعات این انزوای اقتصادی و سیاسی ممکن است تا اتحاد همهٔ کشورها علیه یک کشور منجر شود.
در این صورت افراد انقلابی که برای انقلابی ماندن و گسترش ایدئولوژی و رسالت جهانی اقداماتی را انجام دا دهاند، کشور را در معرض مشکلات و معضلاتی قرار خواهند داد که ممکن است اقدامات انقلابی آنان به دلیل پیآمدهای آن اقدامات انقلابی ، نارضایتی داخلی را در کشور ایجاد نماید. نارضایتی داخلی و مشکلات روابط بین المللی انقلابیون نظام انقلابی را در معرض آسیب و دشمنیها و معضلات گوناگون قرار خواهد داد و به نوعی مردم تصور شکست ایدئولوژی انقلاب را احساس میکنند و از انقلابیگرایان ناراضی و اعتراضات شروع میشود.
اینجاست که صاحبان قدرت، بعد از مدتی به ناچار برای توجیه مشکلات نظام باید به عوامل دیگری جهت شکست رسالت خود معطوف شوند، و به دلیل تراشی و توجیهات دیگر بپردازند!
این عوامل چه چیزی میتواند باشد و به چه دستاویزی متوسل میشوند؟! در قسمت بعد توضیح خواهم داد.