✍️ قاسم خرمي
20 فروردين، سالروز شهادت سيد مرتضي آويني است كه در سال 1372 در هنگام فيلم برداري بر اثر انفجار مين، به شهادت رسيد.
اين روزها، پخش مستند تلويزيوني « آقا مرتضي» ساخته موسسه سينماي «اوج» از صدا و سيما، اعتراض همسر و خانواده او را در پي داشته است كه معتقدند اين فيلم، سَرَك كشيدن به زندگي خصوصي شهيد آويني است و بخش هايي از آن، اساسا واقعيت ندارد.
بطور مشخص، اختلاف اصلي بر سر مقطعي از زندگي مرتضي آويني در سالهاي قبل از انقلاب و در دوران دانشجويي است كه سبك زندگي متفاوتي از روزهاي آخر عمرش داشته و ميان او و دانشجوي ديگري به نام غزاله عليزاده روابط و دلبستگي هايي شكل گرفته است. خانم عليزاده روشنفكر و رمان نويس و نويسنده رمان «خانه ادريسي ها» است كه در سال 1375 خودكشي كرد.
مستند « آقا مرتضي»( به كارگرداني عباس سيد ابراهيمي) نه، قادر بوده اين راز برون افتاده از حلقه را به كلي منكر شود و نه خواسته است آن را بطور دقيق و واقعي تعريف كند. بنابراين، تمام روايت هاي موجود از اين ماجرا را كنار گذاشته و تلاش كرده از طريق گفتگو با برخي دوستان گزينش شده آويني، او را بي اعتنا به اين خانم و اساسا «زن گريز» تعريف كند تا به قول خودشان، آويني را از « خوان غزاله» عبور دهند
وارد شدن به اين موضوع، قدري حساس و خطرناك است. خطرناك از اين جهت كه عوامل سازنده اين مستند و خانواده شهيد آويني، عضو يك اردوگاه فرهنگي هستند و تاقبل از اين، در اين مسير كه از آن شهيد عزيز، جبهه اي مقدس و مستحكم در برابر ساير انديشه ها و تفكرات حتي باورمند به مباني انقلاب اسلامي ساخته شود، اختلافي نظر چنداني نداشتند. از اينرو، پرداختن به اين موضوع، هر آن ممكن است باعث فراموشي آن نزاع و گشايش جبهه اي جديد در مقابل غربزده ها و خودباخته ها شود! كه با اهداف كلي اين قبيل مستندها نيز بي ارتباط نمي باشد
همينقدر مي شود گفت كه در اين اختلاف حادث شده، حق با هيچ يك از طرفين دعوا نيست و اگر در اين ماجرا حق پايمال شده اي قابل تصور باشد، متعلق به مرتضي آويني و غزاله عليزاده است. آويني و عليزاده به عنوان دو دانشجوي زیبا و شيدا، آنهم در دوران قبل از انقلاب، حق داشتند كه هر طور دوست داشتند لباس بپوشند، با هم چاي بنوشند و دل ببندند و دل بِكنند. كجاي اين ماجرا كه متعلق به 50 سال پيش است، ارتباطي به خانم اميني ( همسر محترم شهيد آويني) و يا موسسه اوج سازنده مستند« آقا مرتضي» دارد؟
داستان زندگي شهيد مرتضي آويني چيزي نبود كه مردم و حتي مقامات ارشد نظام از آن مطلع نباشند. نقل است كه عده اي از همين ميراث خواران فرهنگي امروز شهيد آويني، از حيث نماني و تخريب شخصيت، تصاويري دوران جواني او را به رهبر انقلاب نشان مي دهند و ايشان هم مطلبي با اين مضمون بيان مي كنند كه ديدن اين تصاوير ارادت ما را به آويني بيشتر كرد. چون مهم است كه چنين فردي از چنان فضايي بيرون آمده باشد.
اتفاقا در اين فقره، نوع نگاه قاطبه جامعه به شهداي انقلاب و جنگ تحميلي هم همين است. اگر به فيلم ها و تصاوير دست نخورده روزهاي پيروزي انقلاب نگاه كنيم، در مي يابيم كه( به مانند تصاوير آويني قبل از انقلاب) افرادي با همان ظاهر، در صفوف اول راهپيمايي ها حضور داشتند. آیا در میان آن همه سربازی که از کوچه ها به جبهه شتافتند و برنگشتند، هیچ یک عشق زمینی را تجربه نکرده بودند؟
بنابراين، برخلاف تصور سازندگان اين مستند، براي عموم مردم ايران، سبك زندگي و ظاهر پيشين آويني، نيازمند تصحيح نبود تا براي توضيح اين پديده طبيعي، حيثيت غزاله عليزاده به عنوان زني كه دستش از دنيا كوتاه است را ملكوك و مخدوش كنند. مگر پرسش جامعه ايران است كه كدام يك، عاشق تر بودند؟ !
فراموش نكنيم مرتضي آويني، قبل از آنكه به فيض عظماي شهادت نائل شود، يك نويسنده و فعال عرصه عمومي نيز بود و كسي هم كه در عرصه عمومي و در باره اشخاص و افكار و جريان ها حرف مي زند و مي نويسد و فيلم مي سازد، اين حق نيز براي ديگران ايجاد مي شود كه موافق يا مخالف آثار او باشند و در باره او حرف بزنند و فيلم بسازند.
به همين دليل، با اينكه با سازندگان مستند«آقا مرتضي» همفكري ندارم اما اين حق را براي آنها قائلم كه روايت خودشان از شهيد آويني را ( بدون تاييد خانواده) ارائه كنند و به ديگران هم حق بدهند كه برداشت خودشان از آويني و ايضا ديگر شهيدان والامقام را، بي هراس ارائه نمايند
مطمئنم كه اگر آن شهيد اندیشه ورز زنده مي ماند، زندگي اش را بر اساس آخرين دانسته ها و آگاهي ها تنظيم مي كرد و چه بسا قيدهمكاري با صدا و سيما و كيهان و موسسه اوج را مي زد و مثل گذشته خانه نشين مي شد