پس از پایان دوره ریاست جمهوری خاتمی اصلاح طلب، انتخابات سال 1384 با آمدن فردی نسبتا ناشناخته در مقابل هاشمی رفسنجانی که ریاست مجلس و ریاست
جمهوری را در کارنامه اش داشت. اما احمدی نژاد که مهمترین پست وی استانداری جدیدالتاسیس اردبیل و سپس شهردار تهران بود.
هرچند تعدادی کاندید وجود داشتند، اما این دوتن بیشتر در ذهن و فکر مردم جا باز کرده بود.
هاشمی بدلیل سالها در کنار امام و انقلاب و مدتها رئیس مجلس شورای ملی و دوره ای رئیس جمهور کشور بودن، شناخته شده خاص و عام بود.
احمدی نژاد اصولگرا، با بهره برداری از نفوذ هاشمی و سوء استفاده فرزندان وی که خود و هریک از فرزندانش توانسته بودند به سرمایه های آنچنانی دست یابند، به
افشاگری دزدیها و اختلاسها مبادرت نمود و این امر موجب شد تا حدودی محبوبیت کسب کند.
اما مهمترین عامل در شهرت وی حمایت مقام و دفتر رهبری از وی بود.
چهار سال اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، بدون حوادث و اتفاق خاصی طی شد.
این دوران میزان سواد و آگاهی و اطلاعات سیاسی وی را کاملا آشکار ساخت.
سخنان جنجالی وی درباره اسرائیل و حادثه هولوکاست در خلال جنگ جهانی دوم و در زمامداری هیتلر در نابودی یهودیان، موجبات
خشم بسیاری از مردم و رهبران جهان و حتی در ایران فراهم ساخت.
بعد از پایان دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، با چند تن از شخصیتها، بویژه با میرحسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ، و
آیت الله کروبی رئیس مجلس شورای اسلامی، در رقابت بودند.
این بار رهبر ایشان را نسبت به سایر شخصیتها به خود نزدیکتر دانست.
این حمایت موجب شد تا انتخاب دور دوم، بصورت مهندسی شده انجام گیرد.
انتخابات سال 1388 با شور و هیجانی قابل توجه انجام شد.
شب قبل از اعلام رسمی نتایج، میرحسین موسوی طی یک مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی، با توجه به اطلاعات حاصله خود را رئیس جمهور منتخب مردم ایران با
بیش از 20 میلیون رای اعلام داشت.
اما روز بعد وزارت کشور رسما احمدی نژاد را رئیس جمهور منتخب مردم ایران اعلام داشت.
این امر مورد اعتراض موسوی و کروبی شد و در نهایت یک اعتراض شدید مردمی در تهران شکل گرفت و مدتها ادامه یافت. در این اعتراضات و درگیریها بسیاری جان
خود را از دست دادند، تعداد بسیاری زندانی و شکنجه شدند و تعداد کثیری نیز بازداشت و سپس با تعهد و جریمه آزاد شدند.
این اعتراضات مردم، نام فتنه یافت و در هر مساله ای جهت اعتراض و یا شناخت به افراد انگ فتنه گر، عامل کنار نهادن آنان تلقی می شد. با سرکوب اعتراضات، احمدی
نژاد به ریاست جمهوری منصوب شد/ وی مردم معترض را فتنه گر و خس و خاشاک نامید.
در دور دوم احمدی نژاد به خیال خود واقعا شخصیتی ممتاز و مستفل است، حتی نسبت به رهبر چموشی کرد و سخنان رهبر را به پشت گوش انداخت و مدتی نیز به
اصطلاح قهر کرد.
نمک نشناسی وی چنان شد که از پایان دوره ریاست جمهوری ایشان، معاون و زمانی رئیس دفتر ایشان مورد ظن مردم و قوه قضائیه قرار گرفت و در انتخابات یازدهم
ریاست جمهوری، ایشان پذیرفته نشدند و در انتخابات دولت دوازدهم نیز با ثبت نام خود و معاونش، هر دو از شورای نگهبان عدم تائید دریافت کردند.
پس از این بود که معاون و رئیس دفترش به جنجالی آفرینی، عاقبت دستگیر گردید.
اما با این حوادث احمدی نژاد فعالتر شد و اقدامات تبلیغی و تهیجی خود را با گردآوری تعدادی ساده اندیش پیرامون خود، بر علیه دولت و قوه قضائیه براه انداخت.
بازداشت مشایی و اتهامات جاسوسی به وی، احمدی نژاد همچون اسپند بر روی آتش، تاب و توان خود را از دست داد و بمانند رهبر یک اپوزسیون به سنخرانی و افشاگری
علیه مقامات قضائیه پرداخت، جلسات متعددی برگزار ساخت، و در همه آنها قوه قضائیه و عملکرد آنرا منفی و مشمئز کننده دانست.
با انتشار فایلهای صوتی و سپس تصویری اقدامات خود را گسترش داد.
ناگفته نماند زمانی که وی خود و معاونش قصد ثبت نام داشتند، مدرکی از ایشان از وزارت کشور منتشر شد، که نشان می داد که وزارت کشور در اعلام احمدی نژاد بنام
رئیس جمهور، با داشتن کمتری رای، به وی و هوادران وی تفهیم گردید که حمایت یک جانبه رهبر از وی، باعث ریاست جمهوری وی بوده است.
تلاش وی تا همین هفته پیش ادامه داشت، اما از آنجا که از بی تاثیری گفتار و رفتار خود آگاه گردید، مدتی نقش اصلی اپوزسیونی خود را به کنار نهاده است.
بدون شک سکوت این چنینی وی یا بدلیل تهدید به دستگیری وی از سوی قوه قضائیه و یا دریافت پیامی از دفتر رهبری، باعث شده تا پای خود را از گلیمش درازتر ننماید.