✍️محمدرضا زائری
دوستان انقلابي و متدين و طلبه و حزب اللهي!
به جاي برآشفته شدن و ناسزا گفتن و تهديد كردن و فرياد كشيدن، قدري فكر كنيد و چاره اي براي درد جامعه بيانديشيد.
بپذيريد كه حوزه هاي علميه و روحانيت در روزهاي سخت و شرايط ناخوشايندي قرار گرفته اند و اين مشكل را با رگهاي گردن و صداي كلفت نمي شود حل كرد!
درباره سياسي شدن روحانيت بحث تئوريك و جوابهاي نظري لازم نيست! اينها مال چهل پنجاه سال قبل بود كه هنوز تجربه عملي وجود نداشت، الآن حاصل چهل و دو سال تجربه پيش چشم ماست.
به جاي بحث نظري بياييد نمونه هايي نشان بدهيد كه قدرت داشتن روحانيت باعث نشده آنها از مردم جدا بشوند. نمونه اي نشان بدهيد كه روحاني جواب سؤال و ترديد جوان دانشجو را با محبت و همدلي داده نه با تهديد و بازداشت و اخراج و فشار!
نمونه اي نشان بدهيد كه فساد قدرت و اقتدار باعث نشده باشد روحاني مردم را تحقير كند و آنان را به ديده رعاياي عوام كالانعام ببيند.
نمونه اي نشان بدهيد كه امكانات و دسترسي هاي ويژه روحاني سياسي موجب نشده كه اطرافيانش مبتلا به سوء استفاده مالي و پارتي بازي و غارت بيت المال نشده باشند.
نمونه اي از روحاني داراي قدرت نشان بدهيد كه مثل قديم در خانه اش باز باشد و همه مردم -فارغ از ارتباط شخصي و خاص- بتوانند به او دسترسي داشته باشند و حرف دلشان را بزنند.
نمونه اي از روحاني سياسي نشان بدهيد كه بشود از او انتقاد كرد و رفتارش را زير ذره بين گذاشت، بي آنكه شخص منتقد مورد تهديد و آسيب قرار گيرد.
نمونه اي نشان دهيد كه روحاني داراي منصب و قدرت مثل پنجاه سال پيش چشم به راه دو تا جوان بماند كه پاي منبرش بروند، نه اين كه التماسش كنند و نتوانند او را براي يك سخنراني به مسجد محل ببرند.
نمونه اي نشان بدهيد كه روحاني سياسي دنبال مردم باشد و براي جلب نظر و رأي آنان جان بكند و جان بدهد، نه اين كه به زور نظارت استصوابي و قدرت نهادهاي امنيتي مستظهر باشد.
قصه و داستان امروز مردم با روحانيت ديگر اصلا بحث هاي تئوريك و نظري نيست كه بشود مثل پنجاه سال قبل به تاريخ و روايات و اقوال قدما استشهاد كرد!
دوستان!
ما تمام سرمايه هزار و چهارصد ساله را يكجا خرج كرديم و همه ثروت اعتماد عمومي كه حاصل مجاهدت و تقوا و زهد سلف صالح بود يكجا به باد داديم
هر چه از شيخ مفيد و خواجه طوسي تا سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله بروجردي به سفك المهج و خوض اللجج جمع كرده بودند به حراج برديم!
ما هر چه مرحوم امام خميني و شهداي شريف انقلاب و دفاع مقدس هم مي خواستند ودنبالش بودند،
به پاي شيخ احمد جنتي و سيد احمد علم الهدى ريختيم و تمام شد و رفت!
جواب اين سؤال سخت را هم با ساده زيستي شخص رهبری و سلامت فرزندان ايشان يا حتى با صواب تصميم گيري و حكيمانه بودن سياست خارجي و اقتدار ما در يمن و سوريه نمي شود داد؛
مردم به داخل ايران و تجربه روحانيت نگاه مي كنند و آنچه در پيرامون خود لمس كرده اند مي بيينند و مبناي قضاوت قرار مي دهند!
راستش اصلا اقتضاي قدرت همين است، آخوند و غير آخوند هم ندارد!
وقتي كسي بدون حساب و كتاب مورد تقدير و تجليل قرار گرفت و زور طرف مقابل هم به او نرسيد، به طور طبيعي دچار فساد و آفت مي شود، حتى اگر در لباس تقدس روحانيت باشد!
ماجراي ما اكنون حكايت آن درمانده اي است كه برخي سادات زواره چنان بلايي بر سرش آوردند كه
مي گفت: سادات مكرم زواره، الطاف شما مزيد بادا…اولاد حسين اگر شماييد، حق با طرف يزيد بادا !
مردم امروز ديگر كاري به كتاب و دفتر ندارند، حتى به آرزوهاي مرحوم مدرس و رؤياهاي مرحوم كاشاني هم كاري ندارند، بلكه واقعيت ملموس و تجربه عيني روحانيت سياسي را در سيماي شيخ حسن روحاني تماشا مي كنند و مي گويند: اگر روحانيت سياسي اين است، نخواستيم! و اگر روحانيت سياسي اين است، ما همان روحانيت غير سياسي را ترجيح مي دهيم!