✍️علی نظری سردبیر روزنامه مستقل
دهه پنجاه در محله خزانه بخارایی پیرمردی به نام مش رمضون که روی چرخ تحافی کنار قهوه خونه محله،جیگرکی داشت.جیگرکی محله ما بود.
در فلکه سوم خزانه هم فردی به نام محرم بود که مغازه سیراب شیردونی داشت. این دو نفر به ظاهر رقیب هم بودند.
این دوجا پاتوق ما نوجوانانی بود که قهوه خونه نمی رفتیم و بنابر ذائقه های خاص خودمون غروب ها بعد از برگشت از تمرین فوتبال در زمین های خاکی،به این دو مکان می رفتیم و دلی از عزا در می آوردیم.
بهار سال ۵۳ محرم رشتی دچار کسالت مننژیت شد و به مدت دوماه مغازه اش بسته شد.
یادم نمی رود درایام بیماری( محرم سیرابی فروش محله مون)شبها مش رمضون بعد از اتمام کارش اول خونه محرم می رفت و ۵ تومان به وی می داد و سپس به خونه انه خودش می رفت.این اهتمام و غیرت (مش رمضون جیگرکی) که اینقدر غم هم صنفش را می خورد باعث شده بود ما نوجوانان و جوانان محله در ذهنمون از مش رمضون اسوه مردانگی و مشتی گری بسازیم.
یک روز هنگام تمرین از یوسف یاشین(پسر مش رمضون) دروازه بان تیم مان که لقب یاشین دروازه بان افسانه ای شوروی بخاطر شیرجه های بی نظیرش به وی را داده بودیم پرسیدیم: چرا بابات از رزق و روزی شما هرشب خرج خونه محرم سیراب و شیردون فروش را میدهد؟
یوسف گفت بهتره امشب بعداز تمرین همگی بریم کنارچرخ تحافی بابام و خودتون ازش بپرسید.
تمرین که تموم شد حدود ۱۰ نفر بودیم همه رفتیم نزد مش رمضون و اونجا قرار شد یوسف پسرش سوال مارا از پدرش بپرسد.یوسف یاشین که بیشتر از ما مقهور ابهت باباش شده بود با ترس و لرز گفت: آقا بچه ها میگن چرا تو هرشب میری خونه محرم و شبی۵ تومان بهش میدی؟
ما همگی در اطراف چرخ تافی مش رمضون حلقه زده بودیم.نطق رمضون جیگرکی باز شد و با دستمال ابریشمی که دور گردنش بود،عرق های پیشانی اش را پاک کرد و خطاب به ما گفت:
مرد باید غمخوار دوست،رفیق و همسایه اش باشد.
مردونگی را از پوریای ولی یاد گرفتیم وقتی ایستاده ایم باید به کرم مولا دست افتاده را بگیریم.
من جیگرکی یا سیرابی فروش اگر هوای همکار یا هم صنف خودم را نداشته باشم آدم نیستم.۴۶ سال است که این ندای مردانه( رمضون جیگرکی) در کمک به هم صنفش در اندرون وجدانم نهفته است.خدا رمضون جیگرکی را بیامرزد که درس مردانگی و دفاع از هم صنف را به من و امثالهم داد.
ای کاش مش رمضون زنده بود و امروز بر مدیران مسئول(مطبوعات) بی خاصیتی که بی خیال تعطیلی روزنامه جهان صنعت و بیکار شدن خبرنگاران این روزنامه هستند و با بی تفاوتی مثال زدنی صبح را شب می کنند،می توپید و می گفت ای مدیران جراید کشور وجدانتان کجاست؟چرا مثل ما غمخوار هم صنف تان نیستید!؟ چرا عافیت طلبانه فقط تماشا گر بسته شدن روزنامه همکارتان هستید؟
ای کاش شما مدیران رسانه های کشور مثل صنف ما (جیگرکی و سیراب شیردون فروش ها) غم هم صنف خویش را می خوردید؟
جدا،چه شده است که صاحبان مطبوعات امروز مایک هزارم تعصب امثال مش رمضون ها را ندارند.
شتر توقیف فقط درب خانه روزنامه جهان صنعت نمی خوابد…..
به اعتقادمن اون جیگرکی و سیراب شیردون فروش با غیرت به مراتب بر مدیر پرادعای مطبوعه دار بی تفاوتی که ادعای فرهیختگی دارد، شرافت دارد. یکی میشه رمضان جیگرکی و یکی هم میشه مثل اون آقایی که هنگام صدور رای تعطیلی جهان صنعت فقط هاج و واج نظاره گر تعطیلی یک روزنامه قدیمی شد!!
زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند.