✍️احمد نقيبزاده
سياست خروج آمريكا از برجام، آغاز يک بازی باخت-باخت بود. بالطبع در نتيجه شروع چنين سياستی همه طرفهای بازيگر آسيب ديدهاند و ميتوان گفت كه طرفهای اصلی برجام بر اثر اجرای اين سياستها شكست خوردند. آمريكاييها ميخواستند يک اجماع جهانی ايجاد كنند، هيچ توفيقی در اين راه به دست نياوردند. اروپاييها حاضر به همكاری با اين رويكرد آمريكا نشدند.
به عقيده اروپاييها آمريكا قصد داشت برجام تازهای ايجاد كند كه نقش و اثر اروپاييها در آن ناديده گرفته شود و بيش از پيش اروپا را از تاثيرگذاری در اين مساله دور كند و به تنهايی با ايران وارد گفتوگو شود. اروپاييها از اين رويكرد يكجانبهگرايانه آمريكا ناخرسند هستند و حاضر به همكاری با آن نيستند، به همين دليل اروپاييها در شورای امنيت آرای موافق با اقدامات و اهداف آمريكا ندادند. ايران هم به نوبه خود توفيقی به دست نياورده است. ايران در طول دو سال و نيم گذشته اسير تحريمهايی شده است كه آمريكا با خروج از برجام وضع كرد يا بازگرداند.
دورنمای آينده هم نشاندهنده ادامه همين وضع است.آمريكا از هر ابزاری كه در اختيار داشته باشد، استفاده ميكند كه عرصه را بر ايران تنگتر كند. آمريكا نشان داده كه آمادگی دارد حتی بدون اينكه نهادهای ذيصلاح بينالمللی بر اعمالش صحه بگذارند، همه جهانيان را از تعامل و تجارت با ايرانيان منع كند.
مادامی كه ترامپ هست هيچ راهی برای خروج از بنبست باخت- باخت كنونی وجود ندارد. حتی در صورت تغيير رييسجمهور آمريكا، ترامپ صحنه را به گونهای ترتيب داده است كه برای رييسجمهور بعدی هم كار آسانی نباشد كه بخواهد دوباره وارد برجام شود. اين وضعيت فشار و تحريم سالهاست كه وجود دارد و باعث و بانی اش آمريكاست. مسئوليت اين رويكرد خصمانه و آسيبهايی كه در اين سالها به ملت ايران وارد شده است با هيات حاكمه آمريكاست.
ایران هم مادامی كه نتواند روابط خودش را با آمريكا تنظيم كند، چارهای جز مقاومت در مقابل آمريكا ندارد. اما مشكل اينجاست كه استمرار مقاومت در نهايت فرسودگی و خستگی ايجاد ميكند كه ميتواند باعث ته كشيدن توان و انگيزه بخشی از ملت برای تحمل مشكلات شود و فشار را بر رهبران كشور برای تغيير وضعيت بيشتر ميكند. نهايتا، مقامهای سياسی ايران هم در نهايت مجبور هستند كه ترتيبی اتخاذ كنند تا با برداشتن چند گامی به عقب و چند گامی به جلو، به نوعی برای تغيير اين وضعيت تلاش كنند. تاثير مواضع اروپا روی آمريكا بی نتيجه نيست، اما چندان هم موثر نيست.
آمريكا قطعا با موضعگيريهای اروپا متوجه شده است كه اجماع جهانی موردنظرش را پشت سر خود ندارد. اما اروپا نقشی قاطع و تعيينكننده در تصميمهای امريكا درقبال ايران ندارد. كشورهای اروپايی دچار مشكلات متعددی هستند، از يک جنگ تازه در خاورميانه ميترسند، از شاخ به شاخ شدن با آمريكا هراس دارند و مشكلات عمده داخلی در اتحاديه اروپا جلوی اقدامات قاطع و محكم از سوی اين كشورها را ميگيرد. در نتيجه اروپاييها چندان وزنه سنگين و اثرگذاری در روابط ايران و امريكا نيستند. تغيير وضعيت كنونی، نهايتا به اراده تهران و واشنگتن بازميگردد.
سياست آمريكا در خاورميانه به ميزان زياد و روزافزونی تحتتاثير خواستهها و رويكردهای اسراييل قرار گرفته است. اروپاييها چندان رضايت ندارند كه سرنوشت خاورميانه را اسراييليها رقم بزنند و برای رسيدن به اهدافشان با استفاده از قدرت آمريكا بحرانآفرينی و محدوديتهای دلبخواهی عليه كشورهای مختلف منطقه اعمال كنند. اما به هر حال آمريكا اين سيگنال را دريافت كرده است كه تنها شده و به ويژه در رقابت بزرگش با چين كه به همراهی متحدانش نياز دارد، ممكن است همكاری كشورهای متحدش را از دست بدهد.
دقيقا 6 هفته مانده به انتخابات ايالاتمتحده امريكا، رويكرد آينده آمريكا بسيار به ساكن بعدی كاخ سفيد بستگی دارد. ترامپ، براساس شعارها، ادعاهايش و البته عملكرد چهارسالهاش، اهل جنگ نظامی گسترده نيست، ترجيح ميدهد با استفاده از تحريمها و فشارهاي اقتصادی فشار را بر ايران استفاده كند. اما حملات ايذايی، تروريستی، خرابكارانه و حتی حملات هجوم های يكباره يا عمليات سرجيكال ازجمله اقداماتی است كه ممكن است در دوره ترامپ اتفاق بيفتد و نه تنها دردسرها و آسيبهايی برای ايران ايجاد كند، بلكه باعث پاسخ قاطع ايران ميشود.
اگر بايدن وارد كاخ سفيد شود، بازگشت به دوران سياست حقوق بشری را شاهد باشيم. يعنی هر چند تلاش ميكند كه با عبور از موانع و مينگذاريهای دولت ترامپ به برجام بازگردد، در برابر به تقويت ساختارهای تحريمهای حقوق بشری و بهانههای ديگر ميپردازد،قطعا در چنين شرايطی، امريكاييها ميتوانند خيلی سادهتر حمايت متحدانشان را جلب كنند و با استفاده از ساختارهايی همچون شورای امنيت ايران را تحت فشار قرار دهند./اعتماد