✍️ حبیب رمضانخانی
در همایشی با عنوان «بررسی آسیب های دوره نوجوانی» شرکت کرده بودم. کارشناس بهزیستی ضمن توضیح خطرات، در زمینه آگاهی بخشی به خاطره ای استناد کرد که برایم قابل تامل بود. می گفت: «اواسط دهه هفتاد اطلاع رسانی در مورد همایش راهکارهای مقابله با انتقال ایدز داشتیم. روز بعد پیام تهدید آمیزی از طرف امام جمعه شهر… برایمان ارسال شد، که در کشور اسلامی شما به چه حقی تابو شکنی کرده و از مواردی صحبت می کنید که ننگ مجامع غربی است؟همین باعث شد که ما آن همایش را لغو کنیم و حالا بعد از گذشت بیش از دو دهه، اینگونه با صرف هزینه و وقت زیادی، ضمن پذیرش اصل موضوع، برای جلوگیری از پیشروی آن به آب و آتش میزنیم»
به راستی چرا تا زمانی که امکان پیش گیری و درمان کم هزینه مشکلی هست، آن را نادیده گرفته و کتمان می کنیم، زمانی که تبدیل به بحران شد، تازه پی چاره و درمان می گردیم؟
حتما بازتاب مکالمه لایو اینستاگرامی نوجوان چهارده ساله با یک شاخ اینستاگرامی خانم را شنیده اید! موردی که بسیاری را انگشت به دهان با واقعیتی مواجه کرد که عمری آن را نادیده گرفتند و صحبت سر آن را خط قرمز خود دانستند.
در شرایطی که نوجوانان و جوانان ما در فضای مجازی و واقعی، بر چارچوب ها و الگوهای دیکته شده می تازند و هر روز چالش جدید و بزرگتری را خلق می کنند، عده ای همچنان با عدم قبول واقعیت های جامعه، همچنان رویه سابق را پی گرفته و به پیش می رانند. یک روز پستان گرگ در لگوی باشگاه رم را محو، روز بعد آن عمل را در مورد گاو تبلیغ بستنی میهن پیاده می کنند. از روی جلد کتاب های درسی، تصویر دختران را حذف و به حرکت موزون چند دختر بچه در سالنی، شهری را به هم می ریزند!
آقایان و مسئولانی که همیشه برای فرار از پاسخ، دیگران را متهم می کنند، بایستی امروز پاسخ گو باشند، اینهمه سازمان عریض و طویل فرهنگی، با بودجه های چند صد میلیاردی، چه خروجی و دستاوردی داشته است؟ چرا باید صداوسیمای ملی، با بودجه مردمی چند هزار میلیاردی، با نزدیک پنجاه هزار پرسنل نتواند مقابل چند شبکه آنور آبی با کمتر از صد نفر نیرو فائق آید؟ چرا نوجوانان ایرانی بایستی دنبال کننده صفحات و نفراتی باشند که برای هویت و فرهنگ غنی ما یک چالش و خصم هستند؟ چرا با وجود بمباران تبلیغات و شعارهای دینی و اخلاقی که با آن مواجه هستیم، نمی توانیم جوان و نوجوان ایرانی را به خود جذب کرده و در مسیر دلخواه هدایت کنیم؟
جواب تا حدودی مشخص هست! آن ها با شناخت مقتضیات و شرایط فرهنگی و اجتماعی روز، متناسب با نیاز آن ها اهداف خود را پیاده و منافع خود را بهره برداری می کنند. در عوض ما، طبق معمول نمی خواهیم قبول کنیم که نوجوانان ما در چه شرایط و محیطی سیر می کنند. با عدم شناخت شرایط و سیر در چارچوب های ذهنی خود، بر باور سابق پافشاری و متناسب با ذهنیت خود با آن ها برخورد می کنیم.
اقایان، مسئولین! زمانه فرق کرده، تفاوت نسلی و اختلاف دیدگاه بیداد می کند. با نسلی موجه هستیم که خارج از کنترل ما، تحت تاثیر عوامل بی شماری قرار دارد. نیاز هست با شناخت دقیق نیازهای نسل جدید و بسترهای رشد آن ها، قبل از مواجهه با خطرات و ناهنجاری ها آن ها را آموزش دهیم و آگاهی ببخشیم. در رفتارها و اهداف تجدید نظر کرده و از آن الگوها و چارچوب های ذهنی که خوشایند سیستم هست دل بکنیم و با قبول شرایطی که در آن گرفتار هستیم، برای مواجهه با آن ها برنامه های به روزی را ارایه دهیم.
باور کنید با رد و کتمان آنچه امروز در زیر پوست این جامعه می گذرد، مشکل حل نمی شود. نوجوانی که با انواع صفحات و محتواها مواجه هست، دیگر با توضیح ما قانع نمی شود. دیگر نمی توان کودک و نوجوان امروزی را بسان گذشته با جوابی چون؛ تو را لک لک ها به ما هدیه دادند، توجیه کرد! آن ها از خیلی وقت پیش دنبال این سوال رفته و به جواب رسیده اند. پس تا یک مشکل اساسی و پایه ای دیگر را تبدیل به بحران نکرده ایم، شرایط را بپذیریم و برای اصلاح نسل آینده دست به کار شویم.