میثم بازیاری
این روزها همه جا صحبت از بحران های شدید و سختی است که مردم و کشور با آن دست و پنجه نرم می کنند
بحران هایی کمرشکن و خانمان برانداز ؛
بحران خشکسالی،
بحران آب،
بحران بیکاری،
بحران فقر،
بحران فساد،
بحران فحشا،
بحران تجاوز
و …
مردم دارند در زیر فشار این بحران ها از پا در می آیند.
لبخندی به لبهای هیچ کس نیست.
افسردگی دارد به تمام جامعه غالب می شود.
هر لحظه دردی و بحرانی دارد از گوشه گوشه ی این کشور سر بر می آورد
مردم مانده اند با این همه بحران چه باید بکنند.
هیچ راه نجاتی نیست.
همه درها بسته است.
مسئولین چون کبک سر را در برف فرو برده اند.
در خلوت به حال نزار مردم و کشور می خندند.
هیچ عزم جدی برای حل این بحران ها وجود ندارد.
از طرف دیگر داریم این بحران ها را به بقیه کشورها هم صادر می کنیم.
منطقه را درگیر جنگ خانمان سوز کرده ایم.
برادر کشی را رواج می دهیم.
تخم نفرت را داریم در جای جای دنیای خاکی می کاریم.
برای رواج مرگ و نفرت جایزه مشخص می کنیم.
دستانمان به خون بی گناهان زیادی آغشته شده.
راه حلی برای حل تمامی این بحران ها و مشکلات و مصایب نداریم.
زیرا اسیر بحران حل ناشدنی ای به نام سید علی خامنه ای هستیم.
اگر بخواهیم برای تمام این بحران ها سرآغاز و مبدایی پیدا کنیم.
باید ابتدا بحرانی بزرگ به نام سید علی خامنه ای را حل کنیم.
و برای رفع آن چاره ای بیندیشیم.
تا بحران عظمایی به نام خامنه ای وجود دارد.
حل بقیه بحران ها ناممکن است.
نگام ؛ ناگفته های ایران ما