✍️حسین ثنایی نژاد
“روحانی: هنوز پس از گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، در ایام انتخابات میشنویم که عده زیادی به دنبال انتخاب بین بد و بدتر هستند/عصر ایران”
بیان چنین سخنی از زبان دومین شخص قدرتمند و مسئول در جمهوری اسلامی، به ویژه که او خود از نسل اول کسانی است که جمهوری اسلامی را تعریف و تحکیم کردند، بسیار حائز اهمیت است.
او نه به گزاف این حرف را زده و نه از سر بی اطلاعی. روحانی از همان روز اول در هسته قانون گذاری و اجرایی جمهوری اسلامی بوده و وقتی می گوید در تمام این چهل سال مردم مجبور بوده اند در انتخابات بین بد و بدتر انتخاب کنند، یعنی در همه این چهار دهه زمان طلایی توسعه کشور، میدان اداره مملکت، از خوب و خوب ترها خالی بوده است. این بزرگترین بلایی است که ممکن است بر سر یک جامعه بیاید. زیرا توسعه را سنگ و چوب و معدن و هوا و زمین نمی آورد، نیروهای زبده و مدیران لایق یک جامعه هستند که می توانند منابع مادی را به درستی به کار بگیرند و یک کشور را در مسیر توسعه قرار دهند و به پیش ببرند.
شرایطی را که روحانی تصریح کرده منجر به انتخاب همیشگی مردم بین بد و بدتر بوده، وضعیت اسف انگیزیست که جامعه را از بهترین نیروهایش محروم ساخته است. نیروهای توانمندی که وقتی خود را همیشه در شرایط بین انتخاب بد و بدتر یافته اند، راه گریز از جامعه را در پیش گرفته و نبوغ و انرژی شان را برده اند و در سرزمین های دیگری به کار گرفته اند. اتفاقا توفیقات بسیاری هم برای خود و آن سرزمین ها به دست آورده اند.
روحانی بی آنکه حتی نگران باشد که خود او یا بد بوده و یا بدتر که در چندین انتخابات برگزیده شده، دست بر دردی مزمن گذاشته است. اما این دردی نیست که کسی تا به حال نشناخته باشد، مسئله این است که این درد را چگونه می توان دوا کرد؟! ایشان اگر می خواهد جامعه همچنان در میان بدها و بدتر ها نماند، باید کاری کند وگرنه این دست سخنان جز تازه کردن رنج این درد ثمری ندارد.