نگام ، سیاسی _ نسل جوان و متدین امروز کشور از آنجا که با باز نمودن چشم خود، حجت الاسلام خامنهای را درجایگاه رهبری و جانشینی بنیانگذار جمهوری اسلامی و آیت الله هاشمی را درجایگاه رئیس جمهور و سپس رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با حکم رهبری مشاهده کرده و نظر به تبلیغات گسترده حاکمیت در زمینه مرجعیت و جایگاه ویژه رهبری ! طبیعی است که جایگاه و قداست ویژهای را برای حجت الاسلام خامنهای احساس نموده و وی را برتر از آیت الله هاشمی تصور کند این درحالی است که کسانی که اوائل انقلاب و ابتدای دهه شصت را به یاد دارند به خاطر میآورند که چه درافکارعمومی و چه در نزد بنیانگذار جمهوری اسلامی و سایرمسئولان کشور، کدامیک نسبت به دیگری برتری داشتند و نبض امور کشور و تصمیم گیریهای مهم عمدتا توسط کدامیک از این دو صورت میگرفت. در مجموع مقبولیت و محبوبیت عمومی آیت الله هاشمی بیشتر بود یا حجت الاسلام خامنهای؟
مقایسه ی آیت الله هاشمی و حجت الاسلام خامنه ای در ابعاد مختلف
نگاهی کوتاه و گذرا به سوابق آیت الله هاشمی و حجت الاسلام خامنهای درگذشته حکایت از نقش موثرتر آیت الله هاشمی چه در پیش از پیروزی انقلاب و چه پس از آن تا قبل از رهبری حجت الاسلام خامنهای و حتی درمقاطعی پس از آن دارد به همین لحاظ از زوایای گوناگون به مقایسهای اجمالی دراین خصوص میپردازیم:
1- نقش موثر و محوری آیت الله هاشمی رفسنجانی درمبارزات پیش از پیروزی انقلاب از بدو شکل گیری انقلاب در دهه چهل شمسی و همراهی نزدیک با بنیانگذار جمهوری اسلامی و حضور درکانون مبارزات و تصمیم گیریهای مربوط به آن در مرکز کشور قابل مقایسه با نقش حجت الاسلام خامنهای به عنوان یکی از مبارزان با رژیم شاه در یکی از شهرهای کشور نیست همین امر سبب میشود که از بدو ورود بنیانگذار جمهوری اسلامی به کشور درسال 1357 آیت الله هاشمی به عنوان یکی از بازوان و همراهان اصلی وی مطرح شود قرائت حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی مبنی برانتصاب مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت در روزهای پیش از پیروزی انقلاب در اواسط بهمن 1357، و نیز حضور درکنار رهبر انقلاب در اکثر سخنرانیهای مهم آن روزها و هم چنین حضور درهسته اولیه ی شورای انقلاب همگی حکایت از نقش موثرتر آیت الله هاشمی نسبت به حجت الاسلام خامنهای در آن روزها دارد ، حجت الاسلام خامنهای که تا آخرین روزهای پیش از پیروزی انقلاب درمشهد سکونت داشت با وساطت و توصیه آیت الله هاشمی به تهران منتقل شده و به عضویت شورای انقلاب درآمد وهمین انتقال سبب قرار گرفتن او در متن امور کشور و قرارگرفتن درکنار نیروهای موثر انقلاب گردید نقش محوری آیت الله هاشمی در بدو پیروزی انقلاب و مسائل پس از آن به گونهای بوده که پس از ترور وی در سال 1358 بنیانگذار جمهوری اسلامی طی نامه ای خطاب به وی مینویسد: دشمنان بدانند که هاشمی زنده است چون که نهضت زنده است.
2- مسئولیتهای اجرائی آیت الله هاشمی در دوران آغاز و شکل گیری انقلاب در شورای انقلاب نیز حکایت از نقش موثرتر آیت الله هاشمی در آن روزها دارد پس از استعفای دولت موقت و واگذاری نقش آن به شورای انقلاب آیت الله هاشمی مسئولیت وزارت کشور را برعهده میگیرد این درحالی است که حجت الاسلام خامنه ای در سمت معاون وزیردفاع که شهید دکتر چمران مسئولیت آن وزارتخانه را برعهده داشت مشغول به فعالیت میشود.
3- با شروع به کار اولین دوره مجلس شورای اسلامی درسال 1358 آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی مشغول به فعالیت میشود درحالیکه درهمان مجلس حجت الاسلام خامنهای به عنوان رئیس کمیسیون دفاع مشغول فعالیت بوده است.
4- درسال 1362 با آغاز به کار اولین دوره مجلس خبرگان آیت الله هاشمی به عنوان نائب رئیس اول این مجلس علیرغم حضور فقها وعلمای صاحب نامی که بعدها برخی از آنان درجایگاه مرجعیت حضور مییابند انتخاب میشود درصورتی که حجت الاسلام خامنهای به عنوان یک نماینده عادی دراین مجلس عضویت داشته است.
5- علیرغم حضور آیت الله هاشمی در راس مجلس شورای اسلامی و ضرورت حضور مداوم درجلسات آن، اداره و فرماندهی جنگ برعهده آیت الله هاشمی گذاشته میشود و فرماندهان سپاه و ارتش و نیز دولت جهت انجام امور مربوط به جنگ موظف به هماهنگی با آیت الله هاشمی میشوند که بعدها با حکم بنیانگذار جمهوری اسلامی و انتصاب وی به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا رسما فرماندهی جنگ به آیت الله هاشمی تفویض میگردد این درحالی است که درآن زمان، حجت الاسلام خامنهای رئیس جمهور بوده و پست ریاست جمهوری درآن دوران پیش از بازنگری قانون اساسی عمدتا جایگاهی تشریفاتی بوده و مسئولیت اداره دولت و نظارت بر وزارتخانهها را برعهده نداشته است که واگذاری فرماندهی جنگ به آیت الله هاشمی علیرغم مشغله ی افزون تر وی نسبت به حجت الاسلام خامنهای حکایت از اعتماد بیشتر به توانمندی آیت الله هاشمی دراداره امورمهم را دارد.
6- انتصاب حجت الاسلام خامنهای به امامت جمعه تهران درسال 1358 با توصیه آیة الله منتظری و آیت الله هاشمی به بنیانگذار جمهوری اسلامیصورت میگیرد اما پس از ترور حجت الاسلام خامنهای در تیرماه 1360 آیت الله هاشمی به عنوان امام جمعه موقت درغیاب وی به ایراد خطبه میپردازد و حضور وی از آن پس به عنوان اولین خطیب موقت جمعه تثبیت میگردد نقش موثرتر آیت الله هاشمی درآن سالها در اداره کشور باعث میشود که خطبههای نمازجمعه ی آیت الله هاشمی بسیار بیشتر مورد توجه مردم و مسئولان کشور قرار گیرد درآن سالها که به دلیل مسائل حفاظتی و جلوگیری از ترور شخصیتها تا لحظه ی ایراد خطبهها از اعلام نام خطیب جمعه خودداری میشد بلافاصله با اعلام نام آیت الله هاشمی به عنوان خطیب جمعه ی آن هفته، شور و شعفی فراوان در مردم حاضر در نمازجمعه و نیز شنوندگان پخش مستقیم از رادیو در سراسرکشور ایجاد میشد که تا حدود پانزده دقیقه با ابراز احساسات امکان شروع خطبهها را به آیت الله هاشمی نمیدادند و آیت الله هاشمی با خواهش و تمنا از مردم برای جلوگیری از اتلاف وقت برای ایراد خطبهها اجازه میگرفت چرا که خطبههای ایشان نسبت به سایر خطبای جمعه از جذابیت بیشتری برخوردار بوده و ضمن مطابقت با سلیقه ی همگانی حاوی اخبار جنگ و نیز مسائل روز مورد نیاز مردم بود که بلافاصله در رسانههای داخل و نیز خارج کشور بازتاب فراوانی داشته و جزئیات آن مورد بحث و تجزیه و تحلیل صاحب نظران داخلی و خارجی قرار میگرفت و در تصمیم گیریهای مهم داخلی و بینالمللی تاثیرگذار بود اما خطبههای حجت الاسلام خامنهای علیرغم آنکه امام جمعه اصلی تهران و رئیس جمهور کشور بود فاقد این امتیازات و ویژگیها بود.
7- پس از شهادت شهید باهنر بازهم به توصیه آیت الله هاشمی، حجت الاسلام خامنهای به دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب میشود، جدا از عدم محوریت حجت الاسلام خامنهای در حزب جمهوری اسلامی به عنوان دبیرکل وعدم مقبولیت کافی در بین اعضای حزب و دسته بندیهای به وجود آمده دراین تشکل پس از انتخاب حجت الاسلام خامنهای به این سمت، نقش موثرتر آیت الله هاشمی درآن حزب قابل کتمان نیست وهنگامیکه درسال 1366 تصمیم به انحلال این حزب گرفته میشود علیرغم آنکه اعلام رسمی این موضوع توسط دبیرکل به صورت منطقی کافی به نظر میرسید اما اطلاعیهای با امضای مشترک آیت الله هاشمی و حجت الاسلام خامنهای مبنی بر انحلال حزب منتشر میشود چرا که اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی تشخیص میدهند که لازم است نام آیت الله هاشمی درکنار نام حجت الاسلام خامنهای قرار گیرد که این مطلب حکایت از نقش موثرتر آیت الله هاشمی در حزب جمهوری اسلامی و اعضای شورای مرکزی آن دارد.
8- معرفی حجت الاسلام خامنهای به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در سال 1360 پس از شهادت محمد علی رجائی بازهم با محوریت آیت الله هاشمی صورت پذیرفته است درآن ایام با توجه به نقش حساس مجلس و در راس امور بودن آن و لزوم دارا بودن ریاستی قوی و مورد اعتماد، نظر بنیانگذار جمهوری اسلامی بر ادامه ی حضور آیت الله هاشمی در راس این قوه و منتقل نشدن به جایگاهی دیگر بوده است درغیراینصورت آیت الله هاشمی در منظر عمومی و تاثیرگذاران نظام بسیار شایسته تر از حجت الاسلام خامنهای تلقی میشده است لازم به توضیح است که پس از ایجاد اختلافات میان حجت الاسلام خامنهای رئیس جمهور و آقای میرحسین موسوی نخست وزیر و حمایت مداوم بنیانگذار جمهوری اسلامی از دولت و نیز انتقادات ضمنی ازعملکرد حجت الاسلام خامنهای و برخی از افرادی که در مجلس، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین و جمعیت موتلفه به حمایت از وی درمقابل دولت برخاسته بودند که منجر به سخنان تاریخی بنیانگذار جمهوری اسلامی خطاب به مهندس موسوی درمقابل کارشکنان حامی رئیس جمهور وقت شده بود که:(جناب آقای موسوی، آنان که درمقابل شما ایستادهاند، توانایی اداره یک نانوایی را هم ندارند) و نیز(از آنجا که ممکن است این روزها افرادی بخواهند نسبت به دولت خدمتگذار شبهات و القائاتی دراذهان عامه به وجود آورند و زحمات بیشائبه و طاقت فرسای شما را خصوصا در مسأله جنگ خدشه دار نمایند، لازم است این نکته را تذکر دهم که من همچون گذشته شما را فردی لایق و دلسوز برای انقلاب اسلامی میدانم و زحمات شما را در دوران جنگ و تجهیز سپاهیان اسلام فراموش نمیکنم و الان نیز شما را تأیید و حمایت میکنم) و هم چنین(آقای مهندس موسوی را شخصی متدین و متعهد و در وضع بسیار پیچیده کشور، دولت ایشان را موفق میدانم)، ازهمان زمان در افکار عمومی و میان مسئولان بلند پایه ی نظام تمایل شدیدی به ریاست جمهوری آیت الله هاشمی در دوره ی بعد جهت اصلاح امور و پرهیز از اختلافات اینچنینی ایجاد شد و در دیدگاه عمومی ازهمان زمان علاقمندی به حضور وی در جایگاه ریاست جمهوری برای رفع معضلاتی که در افکار عمومی ناشی از مخالفتهای رئیس جمهور و کارشکنی حامیان وی درمقابل دولت مورد تایید بنیانگذار جمهوری اسلامی را داشت شکل گرفته بود جالب توجه آنکه حجت الاسلام خامنهای ، خود در برخی از دیدارهای خصوصی از جمله دیدار با فرماندهان سپاه در قرارگاه گلف سپاه در اهواز مژده انتخاب آیت الله هاشمی در دوره آینده ی ریاست جمهوری و بهترشدن اوضاع کشور با حضور وی را داده بود این درحالی بود که آینده سیاسی خود حجت الاسلام خامنهای با توجه به حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی درهالهای از ابهام قرار داشت.
9- در زمان حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت الله هاشمی همواره درمیان جناحهای مختلف سیاسی به عنوان فردی مرضی الطرفین شناخته شده و ازمقبولیت و اعتماد کامل میان آنان برخوردار بود و تمامی جریانات سیاسی نسبت به وی دیدگاه مثبتی داشتند این درحالی بود که حجت الاسلام خامنهای به دلیل اختلاف با دولت وقت که ازهمان زمان منجر به شکاف درمیان نیروهای انقلاب ( به دو قطب خط دو و سه که بعدها به چپ و راست و سپس به اصلاح طلب و اصولگرا تغییر نام دادند ) شد، و خود به عنوان یکی از طرفهای اختلاف مطرح بود و بسیاری از جریانهای مطرح کشور نسبت به حجت الاسلام خامنه ای دیدگاه مثبتی نداشتند اما آیت الله هاشمی با توجه به دیدگاه اعتدالی خود همواره مورد قبول هر دو جریان اصلی انقلاب محسوب میشد.
10- درمواضع بنیانگذار جمهوری اسلامی تا زمان درگذشت حتی یک کلمه انتقاد و نارضایتی از آیت الله هاشمی به چشم نمیخورد و همواره پشتیبانی و حمایت از مواضع وعملکرد آیت الله هاشمی در رویه ی بنیانگذار جمهوری اسلامی قابل مشاهده است بررسی تمام جلدهای کتاب صحیفه ی امام و سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی درمقاطع مختلف موید صحت این ادعا میباشد اما درمقاطع مختلف حجت الاسلام خامنهای مورد عتاب رهبر وقت واقع شده است دریکی از موارد بنیانگذار جمهوری اسلامی در مقابل تعاریف حجت الاسلام خامنهای از ایشان که دریک سخنرانی عمومی در حسینیه ی جماران ایراد نموده بود بلافاصله عکس العمل نشان داده و با ناراحتی اظهار میدارد که: آقای خامنهای کمی زیاده روی کردند و یا مشهورترین عتاب بنیانگذار جمهوری اسلامی نسبت به حجت الاسلام خامنهای که در واکنش به سخنان وی در خطبههای نمازجمعه و درک ناصحیح وی از نظرات بنیانگذار جمهوری اسلامی با صدور یک نامه خطاب به وی اتفاق افتاد که بازتابهای فراوانی درسطح افکارعمومی در پی داشت و پس از آن برخی از اقشار مختلف مردم به خصوص دانشجویان درصدد راهپیمائی برعلیه حجت الاسلام خامنه ای برآمدند اما از آنجا که بنیانگذار جمهوری اسلامی تصمیم بر حفظ تمامی نیروهای انقلاب را داشت طی نامه دیگری از وی دلجوئی نمود.
ملاحظه: همانگونه که همگان میدانند آیت الله هاشمی علاوه بر مهم ترین نقش در رشد حجت الاسلام خامنهای درمقاطع مختلف انقلاب درانتخاب وی به عنوان رهبر پس از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی مهمترین نقش را برعهده داشته است بدون شک با توجه به مقبولیت بیشتر آیت الله هاشمی نسبت به حجت الاسلام خامنهای در دهه اول انقلاب درمیان مردم و نیروهای موثر کشور، مقبولیت آیت الله هاشمی جهت انتخاب به عنوان رهبری در بین جناحهای سیاسی کشور و نیز افکارعمومی و مسئولان بلند پایه ی کشور بسیار بیشتر از حجت الاسلام خامنهای بود اما از آنجا که سالها انتظار و امید به حضور آیت الله هاشمی درجایگاه ریاست جمهوری به خصوص پس از اتمام جنگ جهت بهبود امور کشور و سازندگی ایجاد شده بود درآن مقطع خواست مردم حضور آیت الله هاشمی در جایگاه ریاست جمهوری به منظور تحقق بخشیدن به انتظار آنان جهت ساماندهی امورکشور بود از طرفی با توجه به اتمام دوران ریاست جمهوری حجت الاسلام خامنهای و بلاتکلیف بودن آینده سیاسی وی، آیت الله هاشمی و برخی از تصمیم گیرندگان کشور را به این نتیجه رسانیده بود که برای دورنشدن حجت الاسلام خامنهای از کانون مدیریت کشور و با توجه به این که رهبری از جایگاه اجرائی آنچنانی برخوردار نبوده و صرفا جایگاه نظارتی بر امور کشور داشته و از طرفی با توجه به روابط آیت الله هاشمی و حجت الاسلام خامنهای طی سالهای گذشته که همواره دوستانه و برادرانه بوده ( که البته دراین روابط بردرانه و دوستانه دراکثر قریب به اتفاق موارد با توجه به جایگاه برتر آیت الله هاشمی نسبت به حجت الاسلام خامنهای مساعدتها و کمکهای بیشتری از سوی آیت الله هاشمی به حجت الاسلام خامنهای صورت میگرفته است) و ازطرف دیگر با توجه به توصیه ی بنیانگذار جمهوری اسلامی به این دو ، قبل از درگذشت مبنی بر اینکه همواره همراه و همدل با کمک هم این انقلاب را به پیش ببرید، تلقی آیت الله هاشمی این نبود که روزی حجت الاسلام خامنهای نمک خورده و نمکدان بشکند و پاسخ کمکها، مساعدتها، محبتها و الطاف آیت الله هاشمی را درحق خود با ناسپاسی و قدرناشناسی به گونهای دیگر بدهد البته درهمینجا ضروری است که نبایستی منکراشتباهات آیت الله هاشمی و همراهی و همنوائی او با حجت الاسلام خامنهای در ابتدای رهبری وی شویم که بسیاری از نیروهای کارآمد و وفادار به کشور از صحنه اجرائی حذف و قربانی کینه ورزی حجت الاسلام خامنهای و تسویه حسابهای وی از گذشته در دوران اختلاف با مهندس موسوی گردیدند و شاید اگر ایستادگی آیت الله هاشمی در مقابل حجت الاسلام خامنهای و توصیه به وی مبنی برحفظ تمامی نیروهای موثر کشور و پرهیز از برخوردهای حذفی و کینه ورزانه ی حجت الاسلام خامنهای صورت میگرفت با توجه به نیازی که حجت الاسلام خامنهای در ابتدای رهبری به همراهیها و مساعدتهای آیت الله هاشمی داشت مجبور به بها دادن به دیدگاههای آیت الله هاشمی میشد اما متاسفانه شرایطی اتفاق افتاد که جناحی که مورد مردم نبوده و در انتخابات دوره سوم مجلس با اشاره تلویحی بنیانگذار جمهوری اسلامی از صحنه سیاسی کشور حذف شده بود توسط حجت الاسلام خامنهای و با نظر مساعد آیت الله هاشمی حاکم برکشور شده و با درو کردن نیروهای موثر و وفادار به کشور شرایطی را درکشور ایجاد کرد که حاصل آن قتل دگراندیشان، سرکوب تشکلهای دانشجوئی، محدودیت احزاب، فقدان آزادی بیان و انتقاد سازنده، سلب آزادی از مطبوعات و قتلهای زنجیرهای شد که البته حماسه دوم خرداد پاسخی به این رفتارهای اقتدارگرایانه در آن دوران بود، وارد نمودن سپاه به فعالیتهای اقتصادی و دخالت دادن این نهاد نظامی در برخی اموراجرائی کشور ، عدم نظارت بر سیستم امنیتی کشور و افسارگسیختگی آن، بها دادن بیش از حد به برخی از عناصر اقتدارگرا و تقویت آنان که آثار آن همچنان برکشور سایه افکن شده و استیلای بی حد و حصر سپاه و سیستم امنیتی را بر مقدرات کشور رقم زده است همگی ناشی از اشتباهات آیت الله هاشمی درهمراهی و همنوائی با حجت الاسلام خامنهای در دوران ریاست جمهوری وی محسوب میشود البته این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که هیچ دیکتهای بدون غلط نیست و شاید اگر آیت الله هاشمی درسال 1384 و یا 1392 به ریاست جمهوری میرسید میتوانست دیکتهای کم غلط تر بنویسد و امور کشور را بهتر اداره کند.
شاید اگر پس از درگذشت بنیانگذار جمهوری اسلامی آیت الله هاشمی به جای تلاش برای رهبری حجت الاسلام خامنهای برای رسیدن خود به رهبری تلاش میکرد بدون شک با توجه به مقبولیتی که در افکارعمومی و تاثیرگذاران کشور داشت رسیدن به این جایگاه برای او دور از دسترس نبود اما شاید از خود گذشتگی بیمورد ایشان به نفع حجت الاسلام خامنهای سبب شد تا بعدها برخی به بهانه حمایت از حجت الاسلام خامنهای ، وی و بسیاری از نیروهای کارآمد کشور را آماج انواع اتهامات ناروا بنمایند ، آیا آن روز آیت الله هاشمی اوضاع کشور را اینگونه که هم اکنون رقم خورده، می دید؟ آیا او روزی را میدید که حاصل تلاش او برای رسیدن حجت الاسلام خامنهای به رهبری منجر به از دست رفتن تمامی دستاوردهای تلاش های این چند دهه دلسوزان کشور باشد ؟
آیا او روزی را می دید که به مانند امیر کبیر که توسط جلادان ناصر الدین شاه قربانی شد در استخر کوشک توسط جلادان حکومت …..
مقایسه بعد علمی آیت الله هاشمی و حجت الاسلام خامنه ای
پیش از ورود به این بحث، ذکر یک مقدمه برای روشن شدن اذهان دوستان عزیز لازم به این توضیح است که برای رسیدن به اجتهاد حضورمنسجم و پیدرپی در دروس مختلف حوزوی و استفاده ازمحضر اساتید مختلف امری ضروری است. از آنجا که ابواب فقهی بسیارگسترده است، طبیعتا چه امکان تحصیل و چه امکان تدریس تمامی ابواب آن از ابتدا تا انتها میسر نمیباشد هرچند نقل شده که مرحوم آیة الله العظمی خوئی به دلیل مداومت، موفق به تدریس تمامی ابواب فقه درچند دهه متوالی شدند اما این امکان به طورمعمول قابل حصول نمی باشد. لذا براساس دیدگاه اکثرعلما معیارسنجش و قوت علمی افراد به میزان حضور آنان درمباحث خارج اصول و درک محضراساتید مبرز این فن درحوزههای علمیه بستگی دارد. بنابراین تخصص درعلم اصول و رسیدن به قوه استباط مباحث و صاحبنظر شدن درآن کفایت از اجتهاد نموده و اگرچه با توجه به گستردگی ابواب فقهی امکان بهره گیری تمامی ابواب آن میسورنمیباشد، ازآنجا که با تخصص و استنباط مسائل دراصول، منهج و طریق اصلی اجتهاد حاصل شده میتوان با بهره گیری ازتخصص واستنباط درعلم اصول و سایر روشهای اجتهادی، امکان استنباط سایرابواب فقهی را که فرصت حضور در دروس و استفاده ازمحضراساتید حاصل نشده را با ممارست و تحقیق شخصی به دست آورد.
با نگاهی کوتاه به زندگینامه آیت الله هاشمی و بررسی سوابق تحصیلات علمی وی به حضورمداوم و مستمراو از ابتدای مقطع ادبیات تا مقطع خارج فقه و اصول پی میبریم؛ حضور و بهرهگیری یک دوره و نیم خارج اصول تنها ازمحضر اساتیدی چون آیت الله خمینی وعلاوه برآن استفاده از دروس خارج فقه و اصول حضرات آیات بروجردی، محقق داماد، گلپایگانی، نجفی مرعشی، شریعتمداری و منتظری دلالت برکفایت دستیابی ایشان به قوه استنباط مسائل شرعی و رسیدن به مرحله اجتهاد را دارد. هرچند به دلیل عدم مداومت ایشان درسالهای بعد درحوزه علمیه و ممحض نبودن کامل وی درمباحث فقهی واصولی و سپس درگیرشدن با مسائل مبارزات و پس از پیروزی انقلاب حضورمستمر درمسئولیتهای مهم اجرائی، نمیتوان از ایشان انتظار افتاء و یا نظایر آن را داشت، اما سوابق تحصیلی وی کفایت ازحضور او درمجلس خبرگان و نیز جایگاه ریاست آن و همچنین سایر مراکزی را مینماید که قانون اساسی قرارگرفتن درآن جایگاهها را منوط به شرط اجتهاد کرده است، که دراینصورت وی حتی شروط لازم برای قرارگرفتن درجایگاه رهبری را خواهد داشت، که موید این نکته نامه خانم دکتر زهرا مصطفوی فرزند آیت الله خمینی میباشد که : ” امام ایشان را شایسته رهبری می دانستهاند”.
اما درمقابل، حضور حجت الاسلام خامنهای در دروس حوزوی کاملا پراکنده وغیرمنسجم بوده و هرگز ازحاصل این حضورها، یک دوره کامل بهره گیری ازخارج اصول درمحضراساتید استخراج نمیشود.
در زندگینامه ثبت شده درپایگاه اطلاع رسانی ایشان نوشته شده که وی ازهجده سالگی درمشهد خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ آیتالله العظمی میلانی شروع کرده بود(که با توجه به سال تولد ایشان یعنی سال 1318 هجده سالگی ایشان درسال 1336 بوده است) اما درادامه همین زندگینامه نوشته شده که درسال 1336(یعنی همان سالیکه به تازگی درس خود را نزد آیتالله العظمی میلانی شروع کرده بود) به قصد زیارت عتبات عالیات عازم نجف اشرف شده و ازمحضر برخی اساتید همچون حضرات آیات حکیم، شاهرودی و… بهره مند شده اما به دلیل عدم موافقت پدر به مشهد بازگشته و سال 1337 برای ادامه تحصیل به قم سفرنموده است. همانطورکه ملاحظه میفرمائید تمامی این بهره مندیها چه درمحضرآیتالله میلانی و چه درنجف با توجه به شروع درس خارج ازهجده سالگی همگی مجموعا بالغ بریکسال آنهم به صورت پراکنده و غیرمنسجم بوده است.
درادامه زندگینامه ایشان به تحصیلات حوزوی وی درقم پرداخته میشود که ازسال1337 تا1343 ازمحضرحضرات آیات بروجردی، امامخمینی، شیخ مرتضی حائری بهرهگیری نموده که مجموع این حضور هم بالغ برشش سال میشود و در این مدت نیز یک دوره کامل خارج اصول از اساتیدی چون آیت الله خمینی و سایر بزرگان حاصل نخواهد شد.
درسال 1343 ایشان به مشهد بازگشته و ادعا میکند تا سال 1347 در درس آیتالله میلانی شرکت داشته است، هرچند درخصوص حضور وی دراین سالها در درس آیتالله میلانی تردید جدی وجود دارد(که درصورت لزوم به مستندات عدم حضور وی طی این سالها درمحضر آیتالله میلانی درآینده پرداخته خواهد شد) اما بر فرض صحت این ادعا، ذکراین نکته ضروری است که مرحوم آیتالله میلانی از ابتدای ورود به مشهد یعنی ازسال1333 به مدت 13 سال به تدریس خارج اصول از ابتدای «اوامر و نواهی» تا اواخر«استصحاب» پرداختند که موفق به اتمام یک دوره کامل نشده و درسالهای پایانی عمر به دلیل مرجعیت و رتق و فتق امورمربوط به آن، فقط به تدریس خارج فقه پرداختند. لذا اگرکسی هم موفق به شرکت در درس آیتالله میلانی درتمامی این 13 سال هم شده باشد، امکان گذراندن یک دوره کامل خارج اصول را نداشته، حال آنکه برفرض صحت حضور وی در درس آیتالله میلانی، تنها مدت چهارسال در درس خارج ایشان شرکت کرده است.
لذا از زندگینامه ادعایی حجت الاسلام خامنه ای درپایگاه اطلاع رسانی رهبری، یک دوره کامل بهرهگیری ازدرس خارج اصول استخراج نمیشود. بنابراین ازآنجا که ازشروط رهبری جامعه اسلامی، داشتن اجتهاد است
(تاییدیههای اخذ شده برای ایشان درسال 1373 پس از ارتحال آیتالله اراکی توسط عدهای خاص و با محذوریتهای اخلاقی و فشارهای خاص ازعلما اخذ شده که درمورد تک تک آنها روایتهای خاصی وجود دارد که درصورت لزوم نحوه اخذ آنها درآینده بیان خواهد شد) و نظر به اهمیت جایگاه رهبری که با جان، مال و ناموس و آبروی مردم و مومنین درارتباط است لازم است که برای روشن شدن دقیق موضوع و بررسی وجود شرایط رهبری در وی، ایشان دقیقا مشخص نمایند که تمامی «ابواب اصول» را از«مبحث الفاظ تا اجتهاد و تقلید» را نزد چه اساتیدی و دقیقا درچه سالهایی گذراندهاند و برای اطمینان نام چند نفراز افراد حی شرکت کننده درآن دروس به عنوان هم مباحثهایهای ایشان نیزبیان شود، قطعا خبرگان دراین مقطع حساس تاریخی با توجه به عملکرد بحث برانگیز وی درسالهای اخیر، جهت بررسی عملکرد و نیز وجود و بقای شروط رهبری در وی مسئولیتی خطیر و تاریخی برعهده دارند.