✍️علی نصری
یکی از مهمترین عواملی که باعث اعتماد و جلب مردم به یک جریان یا حزب یا شخصیت سیاسی میشود قابلیت آن در دفاع کردن از خودش است. طبیعتاً جریانی که در برابر انتقادها، حملات و هجمههای رقبا و دشمنان قادر به دفاع کردن از خودش نیست، از نگاه مردم توانایی پاسداری از حقوق و پیگیری مطالبات آنها را نیز نخواهد داشت.
سوا از قضاوتهای اخلاقی که نسبت به سیاستهای ترامپ داریم، یک نگاهی به منش سیاسی او بیاندازیم تا این نکته اندکی روشنتر شود. ترامپ چگونه توانسته علیرغم پروندههای متعدد فساد اخلاقی، زد و بندهای غیرقانونی سیاسی، فرار مالیاتی، استیضاح، در قفس انداختن کودکان پناهنده، اخراج و تعویض مکرر وزرا و مدیران ارشد کابینه، درافتادن با چهرههای برجسته ملی، مدیریت فاجعهآمیز کرونا، رکود بیسابقه اقتصادی و اجماع تمام رسانههای جمعی علیه خودش، همچنان ۷۲ میلیون رای از آن خود کند و حتی بعد از شکست انتخاباتی پایگاه اجتماعیاش را به عنوان یک اهرم قدرت برای تغییر نتیجه انتخابات و به چالش کشیدن سیستم ۲۰۰ ساله دموکراسی آمریکا، بکار گیرد؟
پاسخ این سوال در این واقعیت است که ترامپ از لحظهای که قدم در عرصه سیاست گذاشت، حتی یک بار هم کوچکترین انتقاد، اعتراض یا حمله شخصی علیه خود یا سیاستهایش را بیپاسخ نگذاشت. برای او مهم نبود که منتقدش از حزب رقیب است یا از حزب خودش، از رسانههای مخالف است یا همسو، انتقادش از روی عناد است یا دلسوزی، منصفانه است یا «فیک نیوز»، سناتور مککین است یا الک بالدوین کمدین برنامه طنز شنبه شبها؛ هر کسی، در هر جایگاهی، از هر تریبونی، که اسمی از او برد، او نیز به اسم خطابش کرد، انتقاد را با انتقاد، حمله را با حمله، اتهام را با اتهام، تمسخر را با تمسخر جواب داد و حتی یک لحظه گاردش را پایین نیانداخت.
همین رویکرد ترامپ باعث شد که پایگاه اجتماعیاش نیز با او همذاتپنداری کند، جسارت پیدا کند، احساس قدرت کند، در او چهره یک «حامی» را ببیند که در برابر هیچ هجمهای کم نمیاورد و تحت هیچ فشاری سر خم نمیکند. کسی که از خودش اینچنین جانانه دفاع میکند، قطعاً میتواند به او اعتماد کرد تا از حقوق آنها نیز جانانه دفاع کند.
حالا نگاهی به اصلاحطلبان خودمان بیاندازیم. جریانی که در دوران مسئولیت خود دستآوردهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی قابل توجهی داشت. جریانی که در ارتقای فرهنگ و ادبیات سیاسی کشور و بلوغ جامعه مدنی و شکلدهی به مطالبات مردمسالاری نقش تاریخی داشت. اختلاس و فساد مالی را به حداقل رسانده بود. در عرصه بینالمللی با زبان حقوقی و دیپلماسی و الهام از فرهنگ غنی ملی و دینی کشورش «گفتمانسازی» میکرد. و اتاقفکرهای ایرانستیز آمریکا و اسرائیل، آن را به عنوان «دژ»ی در برابر سیاستهای خصمانه خودشان معرفی میکردند.
اما همین اصلاحطلبان که حرف کمی هم برای دفاع از خود ندارند، غیر منصفانهترین انتقادها از سوی همقطاران خود را به اسم «نقدپذیری»، تندترین حملات از سوی رقبا را به اسم «تسامح» و سنگینترین هجمهها از سوی ویرانیطلبان خارج از کشور را به اسم «رواداری» به جان خریدند و هرگز در صدد دفاع از خود برنیامدند.
وقتی حامیان خودشان آنها را از جرم «لبخند» زدن گرفته تا «سوپاپ اطمینان» بودن به باد انتقاد گرفتند پاسخی ندادند، وقتی رقبای داخلی به آنها برچسب «نفوذی» و «سرسپرده» و «غربگرا» زدند عمدتاً سکوت کردند و وقتی اتاقفکرها و رسانههای خارج از کشور در جهت پروژه «رژیم چنج» شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» را در اعتراضات خیابانی تزریق کردند، به جای دفاع از جایگاه و اصالت خود به عنوان یک جنبش ریشهدار مردمی، مشغول «تحلیل» و تلاش برای «درک» ریشههای اجتماعی این شعار شدند. امروز نگاهی همزمان به اخبار سیاسی آمریکا و ایران بیاندازیم. در آمریکا، ترامپ شکستخورده، همچنان اعلام پیروزی میکند، جمعیت حامیان خود را به رخ جهانیان میکشد، کشف احتمالی واکسن کرونا را از دستآوردهای خود معرفی میکند، شعار بازسازی «عظمت آمریکا» سر میدهد و اگر چه میداند که موفق به تغییر نتایج انتخابات نخواهد شد، از الان زمینههای بازگشتش در انتخابات بعدی را فراهم میسازد.در ایران، استاد دانشگاه اصلاحطلب از الان عدم مشارکت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان در انتخابات شش ماه آینده – حتی در صورت نامزدی شخص آقای «خاتمی» – را پیشبینی میکند، پیروزی را دو دستی به رقیب تقدیم مینماید، و اندک رمقی که با شکست ترامپ در دل جامعه بوجود آمده را با سم ضعف و یاس و ناامیدی میخشکاند.جریان اصلاحطلب تا زمانی که یاد نگیرد که در میدان سیاست هر لحظه از خودش دفاع کند و قضاوت در مورد کارنامه و عملکرد خود را صرفا به «فردا» و «تاریخ» نسپارد، قطعاً نخواهد توانست که اعتماد مردم – حتی حامیان سرسخت خود – را جلب کند.