✍️محمد شبيری
?انقلاب به معنای دگر گونی و تغییر رژیم، معمولا برای ایجاد دنیای بهتر و ایجاد شرایط زیست انسانیتر است. در هر انقلابی تصور میشده در رژیم قبلی چنین امکانی نبوده است و با دگرگونی در حاکمیت این تحول در زندگی مردم ایجاد خواهد شد. یعنی اگر چنین تصوری از زندگی بهتر نبود اساساً انقلاب نمیشد؛ مردم برای روزگار و زندگی بدتر و یا زیست مشابه قبل، علی القاعده انقلاب نمیکنند! کسی برای روزگار سخت و پر تنش و عقوبت بد، انقلاب و عوارض سخت آنرا تقبل نمیکند.
موتور محرکهٔ انقلاب آرمان و ایدهٔ زندگی برتر است که در جان و روان مردم رسوخ کرده و برای آن از هیجانات سرشار نیز سوختگیری میکنند!
مردم انقلاب کننده را فرض بر آن است که برای زندگیِ بسیار بهتر، روند زیست سالم ، تن به انقلابی که بسیار خطرناک و امکان خونریزی را در پی دارد، میدهند.
تا زمان پیروز نشدن انقلاب، انقلابی بودن و انقلابی ماندن قابل توجیه است، اما اگر بعد از انقلاب نیز به ادامهٔ انقلابی بودن افتخار کرده وبه ادامهٔ انقلاب اصرار شود معنای دیگری دارد.
یک معنای آن این است هنوز انقلاب پیروز نشده و رژیم تغییر نکرده با حداقل به آنچه که باید در انقلاب محقق میشد، جامعه عمل پوشیده نشده است.
آنها چه چیزی بوده است؟
مهمترین مفهوم در انقلابها آزادی و عدالت است که هر کدام نیز جوانبی دارد که بر خواننده پوشیده نیست.
وقتی انقلاب در جایی اتفاق میافتد، روند خود را به نحوی طی میکند که مشمول خشونت ها و آشوبها نیز میگردد؛ تا اینکه در نقطهای حاکمیتی که رشتهٔ ارتباطاش با مردم سست شده باشد، در اثر نارضایتی و اعتراض مردم ، بعد از افول، منقرض میگردد و حاکمان جدیدی بر سر حکومت مستقر میشوند. بعد از مدتی اگر این نظام توانایی، کارآمدی و اثر بخشی داشته باشد، موجب رضایت مردم و ایجاد وضعیت بهتری میگردد(که برای توفیقات آن مؤلفههای متعددی وجود دارد که ساختار درست یکی از آنهاست). اما اگر حاکمان جدید نیز فاقد کارآمدی و برنامه اثر بخش باشند، و نتوانند به خواستهٔ مردم پاسخ دهند ، در واکنش به نارضایتیهای مردم سعی در اقداماتی خواهند کرد که برخی از آنها را خواهیم گفت.
آیا واقعا اینگونه است که با انقلاب رژیم تغییر کرده اما چیز دیگری تغییر نمیکند؟
یکی از متفکرین میگوید مردم با انقلاب نهادهای عمومی و اجتماعی را منکوب کرده و بعد از انقلاب همانها را مجدداً احیا میکنند؟
روشن است که تغییر صورت گرفته بعد از پیروزی انقلاب با محتوای تغییر زندگی مردم وبا اجرای وعدههای از پیش داده شده، دنیای بهتر ، باید در عرصهٔ زندگی مردم، بروز و ظهور پیدا کند. و حد اقل این است که بعد از چهل سال باید مشکل و معضل مردم در امور ابتدایی زیستی مانند خوراک و پوشاک و مسکن و آزادیهای فردی محقق گردیده باشد. نباید فقر و فلاکت و زندگی غیر استاندارد در کشور رواج داشته باشد.
اگر انقلابیون در سامان دادن و برنامه ریزی و اجرای درست سیاستهای منطبق با واقع، شکست خورده و در ایجاد زندگی انسانی بهتر ، ناتوان باشند دلایل ایجاد انقلاب که همانا مشکلات معیشتی و زیستی مردم و وجود بیعدالتیها و زندگی غیرآزادانه بوده است، رفع نشده باشد، مردم به «بازگشت» گرایش پیدا میکنند. منظر بازگشت از انقلاب نوعی واکنش معکوس به انقلاب بوده و به شکل نا متجانس و هیجانی حتی دستآوردهای مثبت انقلاب نیز در نزد مردم به مفهوم منفی تغییر موضوع میدهد، که این چیزی غیر از حاصل تجربهٔ ناکامی مردم از عملکرد انقلابیون در حاکمیت، نمیتواند باشد.
انقلابیونی که معمولاً از شیوههای مرسوم در اخذ حاکمیت درانقلابها به قدرت میرسند بلا تردید اگر روشهای قدرتیابی انقلابیون، حاصل تسلط انحصاری بخشی ازآنها بر منابع جامعه باشد و از طرفی فاقد وجاهت دمکراتیک بوده و از توزیع قدرت (عدالت در قدرت)خبری نباشد، به نحوی که مردم در آن نقش خود را نبینند، اصل انقلاب و دگرگونی حاکمان بعد از مدتی محل مناقشه و تردید و منجر به اختلافات داخلی میگردد. در چنین شرایطیست که حاکمان و قدرتمندان انقلابی نیز برای حفظ قدرتی که بر اثر تسلط بر حاکمیت دگر گون شده دست پیدا کردهاند، به انواع دستاویزها متوسل میشوند تا به بهانهٔ حفظ انقلاب در مقابل ضد انقلاب به استفاده از هر نوع روش و ابزاری خود را محق و مجاز دانسته و در بهره مندی از هرامکانی که در توان دارند را مشروع قلمداد مینمایند تا انقلاب را (که منظور خودشان است) حفظ کنند؛
در ادامه به آن خواهیم پرداخت.