یدالله اسلامی
همه گزارش ها نشان از ویرانی زیست بوم این مرز وبوم دارد .
سدهای ساخته شده بلای جان دشت های کشور شده اند ؛
دریاچه ها از نفس افتاده اند .
تالاب ها وباتلاق هم در هم شکسته اند .
رودها مرده اند .
زنده رود خشک رودی شده است بی رمق که نمی را به با تلاقی نمی رساند .
جازموریان وهامون درشرق کانون ریز گردها شده اند .
باتلاق گاو خونی نیز در همین چرخه گرفتار است ؛
پریشان همانند همه دریاچه های فارس پریشان وافسرده است .
ارومیه اشک هارا در آورده است .
هر سویی که تالابی و باتلاقی و دریاچه ای بوده است رنگ مرگ به خود گرفته است ؛
رودخانه ها حال و روز خوشی ندارند .
این از سطح که پیداست وآشکار .
بخش ناپیدای این داستان دشت ها و دریاچه های زیر زمینی هستند .
دریاچه های زیر زمینی نیز که شیره جانشان را کشیده اند و کشیده ایم
درد گرانی است که درمانی برایش نمی توان یافت
و یا نمی خواهند بیابند .
و زمین بی آب هم در هم شکسته و لایه لایه در خود فرو ریخته است .
این در هم شکستگی و در خود فروریزی را درمانی نیست .
ما سرنوشت سرزمینی کهن را به گونه ای رقم زده ایم که دیگر تاب ماندگاریش هم از دست می رود .
با این همه همه نشسته اند و جز ناله های گاه گاه راه درمانی جسته نمی شود .
مردمان می گویند که دولتمردان باید دست به کار شوند
ودولت مردان نیز اسیر ترس های موهوم ، جسارت تصمیم گیری جدی را از دست داده اند .
درد این سرزمین خشک در هم شکسته با این روش هایی که هست و می بینیم درمان نمی شود
سهم هیرمند را اسیر سدهای آن سوی مرز کرده اند و خشکی هامون مردم را فراری داده است .
این فرار تنها به دشت هامون محدود نخواهد شد .
آن چه بایسته است و باید به آن دست زد تصمیم گیری شجاعانه و پرهزینه ای است
که دولت و مردم را باید باهم وارد میدان کند .
تصمیم های شجاعانه وجراحی های بزرگ
و محدودیت سنگین در بهره برداری و مصرف
برای پاسداری از اندک ذخیره باقیمانده آبی .
این تصمیمی است که باید گرفت شود .
هر چه دیرتر هزینه آن بیشتر !!!!
مشکل امروز را به فردا افکندن هنرمندی نیست پ
نجه در پنجه مشکل افکندن هنری است که از هرکس برنمی آید .
کاش همه با هم به روزهای سخت بی آبی این سرزمین
و بی توجهی های ادامه دار ویرانگر دیروز و امروز بیشتر بیاندیشیم .
نگام ؛ ناگفته های ایران ما