✍️قاسم خرمی
نخستین حمله رسمی به نگرش سیاسی و برنامه اقتصادی هاشمی در سال ۷۰ و از سوی رسول نژاد نمایند دماوند و فیروز کوه در گفتگو با هفته نامه صبح صورت گرفت که با لحن گزنده ای گفت: «در ایران مافیای سیاسی و اقتصادی شکل گرفته که از سرمایه داران و برخی آقازاده ها تشکیل شده است و با بهره گیری از ثروت و قدرت برآن است که همه امور را در قبضه خود درآورد و این به راستی فاجعه است»!
اغلب مردم ایران طلبه نسبتا جوان با ظاهری متفاوت را به یاد می آورند که در سالهای نخست پیروزی انقلاب ۵۷ ، کنار دست امام خمینی(س) نشسته بود و گاهی نوشته ای از او را برای حاضرین قرائت می کرد. نخستین تصویر ماندگار از او، شاید همان صحنه ای است که متن حکم نخست وزیری مهندس بازرگان را خواند و تحویل او داد.
بعدها همان شخص، رئیس مجلس، فرمانده جنگ و امام جمعه موقت تهران شد و همه گوش ها به او بود تا مهمترین مواضع نظام را از زبان او بشنوند. حوزه نفوذ و قدرتش به حدی بود که او را استوانه نظام می خواندند و دشمنی با او را دشمنی با پیغمبر خدا تلقی می کردند.
علی اکبر هاشمی رفسنجانی یک سال بعد از پایان جنگ، رئیس جمهور ایران شد. می گفت برای بازسازی خرابی های جنگ و سازندگی کشور آمده است. برنامه ای تدوین کرد که با شعارهای انقلابی و چپ اندیشی های دهه شصت منطبق بود. در ابتدای کار، اغلب مقامات و عوامل و عناصر درون نظام، با او همراه و یکصدا بودند.
در باره میزان هوش و درایت او داستان ها و افسانه ها گفته شد. سخنان و سفرهایش سر تیتر اخبار مهم همین صدا و سیمایی بود که این اواخر به او اجازه دفاع و اعاده حیثیت نداد! نقل بود که در بازدید از یک پایگاه موشکی در شوروی سابق، پرسشی طرح کرده، که مهندسان هوافضا از پاسخش عاجر مانده اند! تحسین او از سطح توده ها عبور کرد. یکی از وزرایش تقاضا کرد تا قانون را دست کاری کنند تا هاشمی که آنروزها امیرکبیرنامیده می شد،رئیس جمهور مادام العمر باقی بماند و احتمالا خودپیشنهاد دهنده نیز وزیری برای تمام عمر!
اوضاع بر وفق مرداد در حال گذر بودکه ناگهان نشریه ای در میان نمایندگان مجلس و مقامات حکومت دست بدست شد. رسول نژاد نماینده دماوند در مجلس شورای اسلامی در گفتگو با نشریه «صبح» خطاب به رئیس جمهور پرقدرت کشور حرفی زده بود که خیلی ها طاقت و جرات شنیدنش را نداشتند:
«در ایران مافیای سیاسی و اقتصادی شکل گرفته که از سرمایه داران و برخی آقازاده ها تشکیل شده است با بهره گیری از ثروت و قدرت برآن است که همه امور را در قبضه خود درآورد و این به راستی فاجعه است»! این سخن سرآغاز حملاتی شد که تا واپسین روزهای مرگش بی وقفه ادامه داشت.
در زندگی سیاسی رفسنجانی، مسائل عجیب و غریب، کم نبودند ولی حجم و تنوع انتقادات علیه او و ایستادگی کم نظیرش در مقابل فشارهای طاقت زا، بسیار قابل تامل و پند آموز است. یک دهم فشاری که به او وارد کردند، توانست آیت الله منتظری را از گردونه نظام خارج کند و یک صدم آن فشار، اکنون امثال ناطق نوری و عبدالله نوری و دیگران را ساکت و خانه نشین کرده است!
این انتقاد ها چرا، از کی و از جانب چه کسانی آغاز شد و چه وجه از شخصیت و عملکرد او بیشتر در معرض نقد و انتقاد قرار گرفت؟ از هاشمی چه دیدند که راهشان را از او جدا کردند؟ هاشمی چه می دید که برای دیگران رویت آن ممکن نبود.
در گزارش زیر گونه شناسی مختصری از انتقاد ها و منتقدین هاشمی رفسنجانی ارائه شده است
تنوع و تکثر منتقدان هاشمی
نوع و جنس آخرین حملات به هاشمی را، خیلی ها به یاد دارند اما برخی ممکن است از نوع و کیفیت نخستین حملات به او اطلاع کافی نداشته باشند. انتقاد رسمی نیروی داخل نظام به هاشمی از اوایل سال ۱۳۷۰ یعنی سومین سال ریاست جمهوری و آشکار شدن سیاست خارجی و اقتصادی او شروع شد و حدود ۲۵ سال بی وقفه ادامه داشت.
در میان منتقدین او، تقریبا همه طیف های سیاسی کشورحضور داشتند. از سید احمد خمینی و شهید آوینی و عزت الله سحابی و حتی محمد باقر نوبخت در آغاز دهه ۷۰ بگیرید تا گنجی و عبدی و قالیباف و احمدی نژاد و چپ و اصلاح طلب و اصول گرا. زمانی شرایط سیاست در کشور به نحوی ضد هاشمی بود که هیچ کس گمان نمی کرد او بتواند به اتکای هیچ نیروی اجتماعی دوباره سرپا بایستد، اما ایستاد و بعد از آن همه تخریب دوبار عنصری تعیین کننده در عرصه سیاست ایران شد.
نوع و ترکیب مخالفت های انجام شده علیه هاشمی رفسنجانی متفاوت بود. مصطفی عالی نسب و دستیارش فرشاد مومنی از نزدیکان میرحسین موسوی و نیز کل جناح چپ به سیاستهای اقتصادی هاشمی انتقاد داشتند. مخالفت جناح راست بیشتر متوجه مدرنیزاسیون دولت هاشمی و بیم از دست رفتن مشروعیت سنتی بود.
از میان نیروهای سیاسی و رسانه های وابسته؛ روزنامه سلام و هفته نامه عصر ما بیشتر حوزه سیاست دوره هاشمی را مورد انتقاد قرار می دادند. نقدهای عزت الله سحابی و ماهنامه ایران فردا بیشتر متوجه عملکرد اقتصادی هاشمی بود. احمد توکلی نیز از طریق روزنامه فردا دیدگاه اقتصادی هاشمی را نقد می کرد اما سایر بخش های جناح راست نظیر روزنامه رسالت، هفته نامه صبح، روزنامه کیهان، هفته نامه جبهه و یالثارات جزو منتقدین سیاستهای باز سیاسی و فرهنگی دولت هاشمی بودند.
دوم خردادی ها در دوره خاتمی، سیاست های امنیتی دولت هاشمی را نواختند و نگران بودند که قدرت یابی او جامعه مدنی و آزادی های سیاسی را محدود تر نماید. ماجرای قتل های زنجیره زمینه ای برای حملات بی سابقه علیه او فراهم ساخت. بیشترین تخریب او نزد افکار عمومی توسط رسانه های اصلاح طلب انجام شد اما بیشترین آزار و تحقیر را در دوران احمدی نژاد تجربه کرد.
اولین حمله ضربه را دماوند و فیرروز کوه زد !
نخستین حمله رسمی به نگرش سیاسی و برنامه اقتصادی هاشمی در سال ۱۳۷۰ و از سوی رسول نژاد نمایند دماوند و فیروز کوه در گفتگو با هفته نامه «صبح» صورت گرفت که با لحن گزنده ای گفت: «در ایران مافیای سیاسی و اقتصادی شکل گرفته که از سرمایه داران و برخی آقازاده ها تشکیل شده است با بهره گیری از ثروت و قدرت برآن است که همه امور را در قبضه خود درآورد و این به راستی فاجعه است»!
شهید آوینی سیاست خارجی او را به نقد کشید
دور بعدی حمله به هاشمی رفسنجانی بر سر موضوع بازگشت سرمایه داران اتفاق افتاد. هاشمی قصد داشت به منظور راه اندازی کارخانه های مصادره شده و تعطیل شده برخی صاحبان صنایع رانده شده را به کشور بازگرداند به همین دلیل نوربخش و عادلی را به خارج فرستاد تا با سرمایه داران برای بازگشت مذاکره کند. این اقدام هاشمی با استقبال سعیدی سیرجانی مواجه شد و او با درج مقاله ای در روزنامه اطلاعات به تحسین این سیاست پرداخت.
مقاله سعیدی سیرجانی با واکنشهای سختی مواجه شد؛ مخالفان فرصت را غنیمت دانستند و تا فحوای مقاله سعیدی سیرجانی و سیاست خارجی هاشمی را معادل یکدیگر گیرند و با توبیخ نویسنده، موضع سخت خود را به کابینه هاشمی نشان دهند.
شهید مرتضی آوینی که در جریان مخالف سیاست های فرهنگی دولت قرار داشت، در پاسخی به مقاله سعیدی سیرجانی نوشت:« می خواهند ما را دیگر باره به دوران لغزنده شیطان، یعنی سیستم واحد جهانی که همان نظام بسط یافته سلطه آمریکا بر جهان است، برانند». موضوع مقاله سیرجانی به مجلس کشیده شد و محمدباقر نوبخت(رئیس سازمان برنامه کنونی)، در نطق پیش از دستور، خواستار برخورد شدید با نویسنده یادداشت و ادامه همان سیاستهای جاری در رابطه با آمریکا شد
سیداحمد خمینی به سیاست بازگشت سرمایه داران اعتراض کرد
اما شدیدترین حمله از بابت دعوت سرمایه داران را مرحوم سید احمد خمینی متوجه سیاست دولت هاشمی کرد. او درسال ۱۳۷۰ و در مراسم ارتحال امام خمینی (ره) گفت:«بعضی از آدمهای مستاصل به این نتیجه رسیدهاند که برای چارهاندیشی مشکلات جاری، سرمایهداران فراری بیایند سرمایهگذاری کنند. در صورتی که مشکل ما با سرمایهگذاری چهار تا سرمایهدار خونخوار و فراری و زراندوز حل نمیشود»و «تاسفآورتر اینکه باز میگویند در خط امام حرکت میکنیم!».
شروع حملات اپوزیسیون با مجله ایران فردا بود
نقد هاشمی از درون حکومت، به اپوزیسیون و منتقدان بیرونی جرات داد تا سیاستهای او را آشکارا به باد انتقاد بگیرند. مجله ایران فردا تحت مدیریت عزت الله سحابی که ملایم ترین زبان در میان منتقدان را داشت در شماره ۶۷ خود، به شیوه ای تند و گزنده هاشمی را نواخت و نوشت« سازندگی در «جنبش افتتاح ها» و بوسه «قیچی بر نوار» متجلی نمی گردد. سرداری و امیری نیز بس بزرگتر از آنند که بعنوان درآیند و در لوح جای گیرند. امیر کبیر در مسیر قطع رانت های اقتصادی و سیاسی دوران خویش قطع رگ شد…»
مردی که ربع قرن نقد شد
به این ترتیب از سال ۱۳۷۱ به بعد انتقاد کردن به هاشمی تبدیل به کنش نیروهای سیاسی ایران شد و تا آخرین روزهای حیات او در سال ۹۵ ادامه داشت. قضاوت در باره حقانیت هاشمی و یا منتقدانش، به زمان نیاز دارد اما آنچه مشخص است قرار گرفتن هاشمی در تیرس منتقدان، انتخابی بود که خود او انجام داده بود. در زندگی سیاسی با علم به تبعات تصمیماتی گرفت که موافقین و مخالفینی داشت اما هرچه بود مسئولیت و هزینه انتخاب هایش را خودش به دوش کشید. سوای از شاکله فکری، نفس تحملش در مقابل فشارها، می تواند الگویی برای سیاست ورزی نسل های جوان باشد