چندین سال است که از سردرگُمیها و بلاتکلیفیهای شایستگان جامعه مینالم تا جائی که نزدیکترین دوستان همسو نیز ترغیب و حتی هشدار به خفقان گرفتنم میکنند!
هرگاه در برابر انحرافِ انقلاب از خطامام، ریزش یاران نجیب و سینهسوختهٔ انقلابی، تبعیضها و ناعدالتیها، ظلمهایی که روی سلاطینِ بهنام را سپید و رکوردزنی در فسادهایی که بعضاً بیسابقه بوده ، موضعگیری داشتم، مورد غیظ و غضب همفکران قرار گرفتم که چرا متعرض مشئ مدارا با انحصارگران قدرت در دستگاه حاکمه میشوم!
مگر طی سهدهه پساز رحلت بنیانگذارکبیر«ره» نواندیشانِ متخصص و متعهد چه دستآورد قابلتوجهی به جز یک دوره مدیریت نیمبند (دولت اصلاحات) در کشور داشتهاند که آنهم به دروغ و با شدیدترین وجهممکن مورد اتهاماتِ بیدینی، وابستگی به اجانب و پروندهسازی مواجه بودهاند.
اکنون چنانچه عُمر صدساله هم داشته باشید، در پایان راه قرار دارید «بدون اینکه یک گام به مطالبات مردم نزدیک شده باشید»!
بدانید از حاکمیتی که نااهلان و نامحرمان را با «زر» و عوامالناس را با «تزویر» تحت فرمان درآورده و نخبگان جامعه را با «زور» به انزوا و خاموشی کشانده ، هرگونه انتظار (حتی بعنوان صدقه)، عَبَث است. چراکه حلاوت ثروتِ بادآورده و مستی قدرتِ بیحدومرز و فراقانونی، جُز ظهور و بروز استبداد و دیکتاتوری نیست و رویهٔ همهٔ مستبدان عالَم فقط بقای خود و دوام وضع موجود است.
راهبران اصلاح در جامعه و مدیریت نظام در همهٔ ارکان باید با درک امید مردم به شعارها و وعدههایی که آنان را به صندوق آراء و حمایت از دولت، واداشت، نسبت به خواست ملت (که در ترکیب کابینه متبلور است) «مسئولانه و امانتدار» حساس، دقیق و پیگیر باشند. (الّا اینکه در باور خویش نقش جریان متبوع را مؤثر ندانند)!
بنابراین بیتوجهی به مطالبات اکثریت در چینش وزرا و انتصاب مجریان با هر بهانهای ازجمله صاحباختیار بودنِ «صرفِ» رئیسجمهور، دخالت رهبری و عدم سهمخواهیها ؛ بلا توجیه است.