✍️اکبر دانش سرارودی
در نوشتاری بررسی کردیم که «آیا هنوز هم زندانی یا کشته شدن توسط این نظام ننگ است؟»
و در فرازی از آن مقاله گفتیم «زشتی یا زیبایی زندان! به میزان زشتی و زیبایی و مقبولیت مردمیِ رژیم و آرمانهای مطرح در آن بر میگردد»
و در بررسی این موضوع نیز قبل از هر کلامی به همان سخن برمیگردیم که زشتی و زیبایی «تأیید یا رد صلاحیت» شدن در هر نظامی به زشتی و زیبایی «منش عملی آن نظام» و میزان مقبولیت مردمی آن برمیگردد.
و این یعنی، باید ببینیم با تأییدمان قرار است برای استحکام کدام منش تلاش کنیم؟
تحکیم اندیشه و مرام علوی، یا اموی؟
اینکه سیستم و حاکمیت «عملاً» در خدمت مردم و آرمانهای ملت است و برای ارتقاء آرامش و تعالی مردم میکوشد؟
یا انقلاب، استحاله شده و فقط نامی از آن مانده و حاکمیت، تافتهٔ جدا بافته ای است که راه خود را میرود و خر مرادش را میراند! دو مسیر متضادی است که تأیید یا رد صلاحیت در هر یک از این مناهج متباین نتیجهٔ متفاوتی دارد.
صندوق رأی در انتخابات معمولاً برای اجرایی شدن و اولویت یافتن دیدگاه اکثریت مردم جهت تغییر، یا تأیید مسیر سیاست گذاری ها و مدیریت مطرح در جامعه است
جدای از اینکه ما با حاکمیت مطلقهٔ مادامالعمر، اختیار تمام سیاستگذاریهای کلان و مناصب حسّاس و کلیدی را به یک نفر واگذار نموده ایم و جمهوریّت نظام را به کلّی از حیّزانتفاع ساقط کردهایم!
مع الاسف آرام آرام شرایط به سمتی رفت که این نظام فقط افراد بله قربان گوی بی خاصیتی را میخواهد که تنها چشم به دهان حاکمیّت دوخته تا فقط نشخوار کننده آن چیزی باشند که او میخواهد!
بنابراین در نظامی که خودی های آرام و بی خطری چون هاشمی رفسنجانی نیز به خاطر انتقادی نرم، و ذره ای متمایل شدن به سمت مردم! رد صلاحیت میشود
یا علی مطهری اصولگرای صاحب فکری که مانند بزاخفش سر به زیر نمیاندازد و حاضر به بله قربان گویی چاپلوسانه نیست صلاحیتش تأیید نمیگردد!
رد صلاحیت شدن در این نظامِ خُلف وعده کنندهٔ دروغگو، نه تنها زشت و بد نیست که افتخاری است برای بالیدن در دنیا و آخرت!
زیرا اگر قرار است انتخابات، نمایشی از دموکراسی برای تحکیم پایههای استبداد بوده و تنها کسانی تأیید صلاحیت شوند که در تعارض با خواست و ارادهٔ قاطبه مردم!
چاپلوسانه مؤید حاکمیتی باشند که راهش را بکلّی از مردم جدا نموده و بر خلاف تمام قواعد دموکراتیک و میثاق های گذشته، کشور را به پرتگاه می برد
تأیید صلاحیت در چنین روندی، یعنی هم سنخ بودن با جریان ناصالحی که شریک جرم و مجیزگوی حاکمیّت میخواهد! نه نمایندهٔ شجاع، آزاده و صاحب اندیشه ای از سوی مردم برای کمک به مداوای دردهای بی شمارشان.