✍️فرشاد قربانپور
هگل میگوید تاریخ تکرار میشود. او مینویسد: “تمام وقایع بزرگ و شخصیتهای جهان تاریخی دوبار ظاهر میشوند.” و کارل مارکس در پاسخش در کتاب هجدهم برومر میافزاید: “هگل فراموش میکند اضافه کند که بار اول بهصورت تراژدی، بار دوم بهصورت نمایش کمدی”.
اما واژهای که کارل مارکس به کار میبرد دقیقا واژه farce است که ترجمهاش میشود” تقلید خندهآور”.
بنابراین، باید گفت: تاریخ تکرار میشود. بار اولش تراژدی است و بار دومش جعلی که به کمدی ترجمهاش کردهاند. در واقع منظور این است که تاریخ تکرار میشود، بار اولش به سختی و بار دومش خندهدار.
آنچه سردار عزتالله ضرغامی رئیس پیشین تلویزیون بر زبان آورده که البته ناشی از تاثیرهای آلرژیک فصلی (بهار انتخابات) است،بیشباهت به این نیست. او تداعی حرف هگل و تجسم گفتار مارکس است.
سردار حرفهایی زده که در این دوره و زمانه بیشباهت به دیالوگهای یک بازیگر در نمایشی خندهآور نیست.
او در گفتوگویی با سایت انتخاب گفته است:
شعارم برای انتخابات ریاستجمهوری «نان – مسکن – آزادی» است
من عاشق چهگوارا هستم
او پیش از این هم گفته بود شعارش در انتخابات “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمونه ماجرا است”.
واقعیت این است که تمام اینها همان حرف هگل و جمله مارکس را در پاسخ به حرف هگل به یاد میآورد.
راستش را بخواهید عاشق چهگوآرا بودن را در تراژدی اول ما با احمدینژاد دیدیم که رفت و دو فرزند چهگوآرا از همسر دومش را توسط سردار سعید قاسمی و در قالب فعالیتهای خانه آمریکای لاتین آورد تهران.
تراژدی دولت او را دیدیم. او هم دم از عدالت و پاکدستی میزد.
این همان بخش از حرف هگل است درباره تکرار شخصیتهای تاریخی. یعنی :”تمام وقایع بزرگ و شخصیتهای جهان تاریخی دوبار ظاهر میشوند.”
حال نوبت به نمایش کمیک و خندهآور در تکرار تاریخ رسیده است.
آقای ضرغامی، شما که عاشق چهگوآرا هستید آیا از او و شیوه زندگیاش چیزی میدانید؟
چهگوآرا سمبل جنبش ۱۹۶۸ آمریکا بود که از دل آن هیپیها و بعد هویمتالها زاده شدند. آنها به چهگوآرا عشق میورزیدند.
او را سمبل مبارزه و در عین حال سکس میدانستند.
جوانان آن دوره با الگویی تجسمیافته در راکاندرول، رادیکالیسم چهگوآرا را میپرستیدند و با جنگ ویتنام هم مخالفت میکردند.
جنبشی که چهگوآرا را میپرستید در عین حال سیاست را با سکس، موسیقی و خوشباشی پیوند داده بود.
در واقع با الگوبرداری از چهگوآرا بود که راک اند رول که بر محور رقص و سکس میچرخید، سیاسی شد و میک جگر (رولینگ استونز) آهنگ معروف «مرد رزمنده در خیابان» را نوشت…
شعار نان، مسکن، آزادی هم بیشباهت به شعار گروههای چپ نیست. از آنها که بگذریم همین چند وقت پیش کارگران جان به لب رسیده هفتتپه همین شعار را دادند.
سردار ! آنوقت شما کجا بودید؟
اغلب آنها در یک فعالیت صنفی خواستار حق خود و آسایش و رفاه خانواده بودند. تراژدی تاریخ برای آنها بازداشت و زندان بود و حال شما در تکرار تاریخ بخش موزیکال و خندهآورش را با انتخاب خواسته آنها به عنوان شعار خود، ادامه میدهید.
آن شعار اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا هم در دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ یک تراژدی بسی دردناک برای بسیاری از خانوادهها به بار آورد.
از همه اینها هم که بگذریم باید گفت ماجرای خندهآور اصلی این است که در حال تبدیل شدن به احمدینژاد ۱۴۰۰ هستید.
یعنی همانطور که هگل گفته بود.
گفتار هگل را یکبار دیگر بخوانیم:”تمام وقایع بزرگ و شخصیتهای جهان تاریخی دوبار ظاهر میشوند.”
این حرف، تجسم واقعیت امروز ماست.
احمدینژاد، یکبار در تراژدی تاریخ نقشش را بازی کرد و حالا شما نمایش خندهآورش را.
بیراه نیست که بگوئیم: تاریخ تکرار میشود یکبار با تراژدی احمدی نژاد و سپس با کمدی ضرغامی.
مارکس راست گفت که هگل فراموش کرده است بنویسد تاریخ تکرار میشود، بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت نمایش کمدی”.
و شما که سابقا در تلویزیون بودید بیش از پیش در حال خنداندن ما با این نمایش کمدی هستید. با تبدیل خود به تکرار خندهآور احمدینژاد.