محمدمهدی مجاهدی
یکی از موانع سخت و بلند در روابط میان ایران و آمریکا، اگر نگوییم سختترین و بلندترین مانع، مانع شناختی است. دو طرف از فهم منطق درونی رفتار یکدیگر و زبان بدنه سیاسی یکدیگر تا حد زیادی ناتواناند.
هرچند تجربه چهل سال اخیر نشان داده که طرف آمریکایی راهی بلندتر و کاری سختتر برای رفع این مانع، پیشِ رو دارد. مثلا، هیأتحاکمه فعلی آمریکا ظاهرا هیچ تصوری از نقش پررنگ آبرو و احترام و غرور و پرستیژ در انگاره جمعی ایرانیان در سیاست خارجی و روابط بینالملل ندارد.
کسانی که با تاریخ ایران از قرن نوزدهم به این سو آشنا باشند، بهآسانی میبینند و میدانند به مصلحت هیچ هیاتحاکمهای در ایران نبوده و نیست که بر صفحه این انگاره جمعی ایرانیان، خطوخشی از جنس نمایش وادادگی و انعطاف بیندازد؛ آن هم بویژه، از موضع ضعف دربرابر تهدید بیگانه، هرچند این نمایش ضعف، قهری باشد، یا برای تأمین رفاه و امنیت و نجات مردم از فشار تحریم و تهدید جنگ.
برخی جنگطلبان آمریکایی و مشاوران ایرانی و سرنگونیطلبشان ظاهرا ذهن هیأتحاکمه فعلی آمریکا را به این خطای ادراکی آلودهاند که علت اصلی تن دادن ایران به نرمش برجام فشارهای طاقتفرسا و کمرشکن بود.
درحالیکه اگر زبان و رویکرد آمریکا در دورهی اوباما از تهدید و تحریم به تحبیب و احترام تغییر نمیکرد، هیچ دولتمردی در هیأتحاکمه ایران نمیتوانست با وجود همه تهدیدها و تحریمها، از مذاکره با آمریکا حرف بزند یا آن را تجویز کند.
به همین دلیل، بعید میدانم تغییر بولتون و حتی پمپئو برای رضایت دادن هیاتحاکمه ایران به مذاکرات رسمی و علنی با مقامهای بلندپایه آمریکایی کافی یا حتی لازم باشد.
تغییر وزیر خزانهداری و تیم تحریمها و کنار گذاشتن لحن و زبان تحریم و استفاده ترامپ از لحن و زبان احترام، میتوانست زبانی مؤثرتر و نشانهای قابلفهمتر باشد.